شناسهٔ خبر: 24520023 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

این فیلم‌ها را باید دید

ماهیگیری در رودخانه اسکار!

صاحب‌خبر -

امین فرج‌پور| اسکار هم مثل هر مراسم و جشن و جشنواره دیگری در عین این‌که یک سری از فیلم‌های شرکت‌کننده‌اش را مطرح و بزرگ می‌کند؛ به‌طور همزمان از اعتبار و شهرت یک سری فیلم و فیلمساز دیگر نیز سود می‌برد. به عبارت بهتر، در صحبت درباره جایزه‌ای با اهمیت اسکار؛ نباید این نکته را فراموش کرد که موفقیت و حتی نامزدی فیلمی در این مراسم می‌تواند سرنوشت آن فیلم را تا حد زیادی تغییر دهد. اتفاقی که برای بسیاری از فیلم‌های کوچک رخ داده - که جدیدترین نمونه‌هایش را درباره فیلم‌های مرا به نامت صدا بزن و برو بیرون در اسکار نودم دیدیم که چگونه نامزدی این فیلم‌های کوچک در بخش یا بخش‌هایی باعث شد این فیلم‌ها در قیاس با هزینه‌های ناچیز ساخته‌شدن‌شان بدل شوند به یکی از سودآورترین فیلم‌های سال‌های اخیر. شکل یا شق دوم ماجرا هم سود بردن اسکار از اشتهار یک سری فیلم و فیلمساز است. فیلم‌ها و فیلمسازانی که از همان روزهای نخست انتشار خبر ساخت آثارشان آنها را جزو شانس‌های مسلم اسکار قلمداد می‌کنند. فیلم‌ها و فیلمسازانی که اسکار به شکل طبیعی زمین بازی آنهاست و موفق یا مطرح شدن فیلم‌هایشان در این مراسم معظم جای شگفتی و تردیدی ندارد...
به این ترتیب؛ می‌توان گفت اسکار هم مثل هر جشن و جشنواره دیگری یک سری نقش آفرین ویژه دارد. آثاری که نام‌شان یادآور دوره خاصی در اسکار است. نقش‌آفرینان امسال اسکار را با هم مروری داریم.

«دانکرک» کریستوفر نولان

یکی از ناکامان مسلم دوره نودم اسکار پیش از مراسم یکی از شانس‌های مسلم این دوره محسوب می‌شد. فیلمی که گمان می‌رفت در رشته‌های کارگردانی و حتی شاید بهترین فیلم حرف‌هایی برای زدن داشته باشد؛ اما درنهایت به سه جایزه فنی قناعت کرد.
امسال در بین تمام فیلم‌های ساخته شده در‌ هالیوود؛ کریستوفر نولان با فیلم دانکرک، پل توماس اندرسون با رشته خیال و البته دارن آرونوفسکی با مادر، سه سینماگری که با جسارت فراوان ایده‌های فرمی نامعمول‌شان را به ثمر رسانده بودند. ایده‌هایی ریسکی که در دانکرک به فیلمی تحسین‌برانگیز ختم شده که به‌رغم تمام موفقیت‌های اقتصادی و انتقادی‌اش، به حد کافی و اندازه توقعی که ایجاد کرده بود، فیلمی بزرگ و تکان‌دهنده نشده است.
درباره دانکرک باید به این نکته نیز اشاره کرد که این فیلم به‌عنوان دهمین فیلم بلند کریستوفر نولان، نخستین فیلم اوست که براساس یک رخداد واقعی ساخته شده‌است. کریستوفر نولان که اشتیاق، علاقه و البته تبحر شگفت‌انگیزی در جنبه‌های فنی فیلم‌هایش دارد؛ دانکرک را نیز بسان فیلم‌های قبلی‌اش با دوربین‌های آی‌مکس و با فرمت ۷۰ میلی‌متری فیلمبرداری کرده‌است. داستان دانکرک در جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد و داستان تخلیه نیروهای بریتانیا، فرانسه و بلژیک از شهر دانکرک فرانسه را روایت می‌کند. در جریان این عملیات تاریخی بیش از ۸۰۰ قایق نظامی ارتش بریتانیا، جان دست‌کم ۳۳۵‌هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی را که در محاصره ارتش آلمان‌ها گرفتار شده بودند، نجات دادند.
دانکرک که با مدت زمان ۱۰۶ دقیقه کوتاه‌ترین فیلم کریستوفر نولان محسوب می‌شود؛ در میان ۸ نامزد دیگر در بخش بهترین فیلم بیشترین فروش جهانی را داشت و در جهان بیش از ۵۲۵‌میلیون دلار فروخت. این فیلم که با یک بودجه ۱۰۰‌میلیون دلاری ساخته شده بود؛ طبق آمار سایت‌های اقتصادی فیلم بازگشتی 4.25 برابری یا ۴۲۵٪ داشت.
درباره این فیلم همچنین گفته شده که این ساخته نولان که می‌تواند بهترین دستاورد سازنده‌اش از نظر تکنیک کارگردانی محسوب شود، مهمترین دلیل اعتبار و احترامش این است که یک فیلم شخصی با جهان و فضای شخصی سازنده‌اش است؛ و می‌دانید که در‌هالیوود این‌که پروژه‌ای تا این حد عظیم و پیچیده را به شخصی‌ترین شکل ممکن بسازی احتمالی نزدیک به صفر دارد؛ که نولان توانسته و این بار را به سر منزل مقصود رسانده است...
دانکرک در نودمین دوره جوایز اسکار در ۸ رشته نامزد دریافت جایزه بود که درنهایت موفق شد سه جایزه بهترین تدوین صدا، بهترین تدوین و بهترین میکس صدا را به خود اختصاص دهد.
این فیلم همچنین در نظر منتقدان بسیار موفق ارزیابی شده است. کریس ناشاوتی، نویسنده انترتینمنت ویکلی به دانکرک نمره کامل ۱۰۰/۱۰۰ داده و نوشته: این همان مدل فیلمسازی با بودجه عظیم است که می‌تواند هنر لقب بگیرد. دانکرک بدون‌شک بهترین فیلم‌ سال است.
پیتر بردشاو، نویسنده سرشناس گاردین به فیلم امتیاز کامل ۱۰۰/۱۰۰ داده و نوشته: یک فیلم قدرتمند و با ساختی دقیق که داستانی برای گفتن دارد و به خاطر نشان دادن صحنه‌های آخرالزمانی و از مد افتاده گرفتار کلیشه‌ها نمی‌شود.
تاد مک‌کارتی، منتقد برجسته ‌هالیوود ریپورتر نیز به فیلم امتیاز ۱۰۰/۱۰۰ داده و توانایی نولان در ساخت سکانس‌های جنگ را ستوده: دانکرک یک شاهکار امپرسیونیستی است. این نخستین کلماتی نیست که در توصیف یک بلاک‌باستر تابستانی که توسط یکی از بزرگترین کارگردان‌های عامه‌پسند ساخته شده، می‌شنوید. اما دانکرک یک فیلم جنگی است که مشابهش را کمتر دیدیم، فیلمی که برای ساختش هزینه بسیاری شده، اما بیشتر از آن‌که صحنه‌های بزرگ و سکانس‌های چشم‌نواز ارایه کند، لحظات شخصی، فوق‌العاده عمیق و درگیرکننده به ارمغان می‌آورد.

«سه بیلبورد» مارتین مک دانا

پیش از این‌که مراسم اسکار برگزار شود، این فیلم با نام کامل سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری بیشترین شانس را برای دریافت اسکارهای مهم دوره نودم داشت، اما درنهایت در پایان آن شب دست خالی از مراسم بیرون آمد و جز اسکارهای فرانسیس مک دورمند و سم راکول در بازیگری عایدی دیگری نداشت.
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری درامی تکان‌دهنده به نویسندگی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی مارتین مک‌ دانا است. نمایشنامه‌نویسی که اول‌بار با فیلم در بروژ نامش در سینما طنین انداخت و بعد از آن خود را در سطح بالای این دنیا حفظ کرده است. در سه بیلبورد... فرانسیس مک‌دورمند نقش مادری را دارد که بعد از مرگ دلخراش دخترش و بعد از ناامیدن شدن از پیگیری‌های قانونی پلیس، سه بیلبورد بزرگ نصب می‌کند تا بتواند توجهات را به اتفاقی که برای دخترش افتاده جلب کند.
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری از همان نخستین نمایش خود با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان و تماشاگران همراه بوده است. فیلم در کل، نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرده؛ به‌خصوص در زمینه‌های داستان، کارگردانی، تیم بازیگران و موسیقی فیلم منتقدان این فیلم را ستوده‌اند. از نظر بازده مالی و اقتصادی نیز مارتین مک دانا در این فیلم بسیار موفق عمل کرده است. سه بیلبورد با بودجه ساخت ۱۲‌میلیون دلاری تا این‌جای کار ۱۲۱‌میلیون دلار در گیشه فروش داشته که به این معناست که در فرمول بازگشت سرمایه نتیجه بهتری از بیشتر فیلم‌های‌ سال دارد. عدد به دست آمده برای سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری 9.1 یا ۹۱۰‌درصد است، یعنی که فیلم حدود 10 برابر هزینه ساختش را برگردانده و این یک بازدهی عالی است.
سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری در نودمین دوره جوایز اسکار در هفت رشته ازجمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نامزد دریافت جایزه بود که درنهایت تنها دو جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای سم راکول را به خود اختصاص داد. همچنین در هفتادوپنجمین مراسم گلدن گلوب، فیلم در 6 رشته نامزد بود که موفق شد ۴ جایزه بهترین بازیگر زن فیلم درام، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم درام، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم درام را به خود اختصاص دهد. فیلم همچنین در مراسم‌هایی همچون انجمن بازیگران فیلم و بفتا در چندین رشته نامزد و برنده جایزه شد.
نقدهای نوشته شده بر این فیلم تقریبا همگی به ستایش از فیلم پرداخته‌اند. سایت راتن تومیتوز گزارش کرده که ۹۳درصد منتقدان نسبت به فیلم نظر مثبتی دارند که این‌ درصد از روی ۳۰۰ نقد به دست آمده که در مجموع نمره بسیار خوب ۸٫۵/۱۰ را نصیب فیلم می‌کند. جمع‌بندی نظرات منتقدان راتن تومیتوز می‌گوید: سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری یک کمدی سیاه عجیب است که درام درخشانی دارد همراه با اجرای فراموش‌نشدنی بازیگران فیلم. در سایت متاکریتیک نیز به فیلم امتیاز ۸۸/۱۰۰ داده شده که این میانگین از روی ۵۰ نقد به دست آمده ‌است که به معنای تحسین جهانی است. سینماسکور نیز به فیلم درجه A– داده و آن را بشدت تحسین کرده است.

«شکل آب» گی یرمو دل تورو

برنده بلامنازع اسکار که مهمترین جوایز مهمترین رخداد سینمایی جهان را به دست آورد و ادامه حکمرانی مکزیکی‌ها را در‌هالیوود ممکن و مقدور ساخت؛ داستانی علمی - تخیلی دارد با مایه‌هایی از قصه‌های پریانی؛ که با مضامین و موضوعات مد روزش درباره جنسیت و نژاد خوراک جوایز و فستیوال‌ها به نظر می‌رسید؛ که این اتفاق هم افتاد. بعد از این‌که دل تورو و فیلمش تور موفق‌شان را از ونیز و آن فستیوال معظم آغاز کردند، بعد از گذر از بی‌شمار شهر و فستیوال لنگرگاه‌شان به‌طور منطقی باید اسکار می‌بود؛ که دیدیم همین اتفاق هم برای این فیلم رخ داد و دل تورو با اسکارهای بهترین فیلم و کارگردانی دالبی تیاتر‌ هالیوود را ترک کرد...
شکل آب را یک فانتزی تاریک رمانتیک خوانده‌اند. داستان فیلم در‌ سال ۱۹۶۲ در اوج جنگ سرد و در شهر بالتیمور اتفاق می‌افتد و وقایع زنی لال به‌نام الیسا را دنبال می‌کند که در آزمایشگاهی دولتی به‌عنوان نظافتچی کار می‌کند. با ورود موجود دوزیست عجیبی به آزمایشگاه، رابطه‌ای عاشقانه بین الیسا و آن موجود شکل می‌گیرد که این سبب آغاز ماجراهایی پر از خطر برای او می‌شود.
شکل آب اول بار در هفتادوچهارمین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و درنهایت توانست جایزه شیر طلایی را از آن خود کند. فیلم همچنین در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو نیز اکران شد و تحسین گسترده منتقدان و تماشاگران را به دست آورد و خیلی‌ها این فیلم را حتی بهتر از هزارتوی پن دانستند که به‌عنوان بهترین فیلم دل تورو شناخته می‌شود. این فیلم جدا از تحسین منتقدان، برنده جوایز متعدد از جشنواره‌ها و مراسم‌ سینمایی شد. بنیاد فیلم آمریکا شکل آب را یکی از ده فیلم برتر‌سال ۲۰۱۷ دانست. سیزده نامزدی در نودمین دوره جوایز اسکار و چهار جایزه اسکار؛ پنج نامزدی در هفتادوپنجمین مراسم گلدن گلوب؛ و دوازده نامزدی در هفتادویکمین دوره جوایز فیلم بفتا و سه بفتا بخشی از موفقیت‌های این فیلم را شکل داده‌اند. این فیلم از نظر بازده اقتصادی هم فیلم موفقی قلمداد می‌شود و می‌توان گفت از این نظر این ساخته گی یرمو دل‌تورو وضعیتی مشابه با دانکرک دارد. این فیلم با بودجه ۲۰‌میلیون دلاری در گیشه ۱۱۱‌میلیون دلار فروش کرده که نشان از بازدهی 4.55برابری یا ۴۵۵٪ دارد.
منتقدان مقابل فیلم شکل آب موضعی مثبت گرفته‌اند. سایت نقد فیلم راتن تومیتوز گزارش کرده که ۹۲درصد منتقدان نسبت به شکل آب نظر مثبتی داشته‌اند که این‌درصد از روی ۲۷۲ نقد به‌دست آمده که در مجموع نمره بسیار خوب ۸٫۴/۱۰ را نصیب فیلم می‌کند. منتقدان راتن تومیتوز روی این نکته اجماع دارند که «شکل آب گی یرمو دل تورو از لحاظ بصری جزو بهترین‌هاست به همراه داستانی جذاب و هیجان‌انگیز و حضور درخشان سالی هاوکینز در نقش اصلی». در سایت متاکریتیک نیز، فیلم موفق شده نمره ۸۶/۱۰۰ را بگیرد که این میانگین از روی ۵۱ نقد به‌دست آمده ‌است که به معنای تحسین جهانی است. بن کرول منتقد ایندی‌وایر به فیلم امتیاز کامل داده و نوشته: شکل آب از زیباترین کارهای دل تورو است. یک اثر قدرتمند احساسی از کسی که در سرگرم کردن تماشاگر و تفریح کردن با داستان‌هایش استاد است. پیتر تراورس منتقد رولینگ استون نیز به این فیلم 5/3ستاره از ۴ ستاره ممکن را داده است. او کارگردانی دل تورو و فیلمبرداری فیلم را ستوده: با این‌که فیلم را سراسر شکنجه و عذاب فرا گرفته اما این رابطه عاشقانه غیرمعمول بین دو شخصیت داستانی است که ما را مجذوب فیلم می‌کند. دل تورو خالق این جهان عجیب است و به شخصه هیچ ایده‌ای درباره این‌که او چگونه توانسته چنین دنیایی را خلق کند ندارم. منتقد ریکس رید اما ظاهرا نظر مثبتی درباره شکل آب ندارد. او تنها ۱ ستاره از ۴ ستاره ممکن را به فیلم داده و فیلم را خسته‌کننده و تکراری نامیده است.

«برو بیرون» جوردن پیل

سودآورترین فیلم فهرست نامزدهای اسکار که با بودجه‌ای کمتر از ۵‌میلیون دلار ساخته شده و در گیشه‌ فروشی بالاتر از ۲۵۵‌میلیون دلار جلوی نام خود ثبت کرده که به معنای بازدهی 50 برابری یا 5,000% است؛ به‌عنوان یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما با استقبال خیره‌کننده منتقدان و تماشاگران همراه بوده و نه‌تنها با چهار نامزدی اسکار در رشته‌هایی چون بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و درنهایت برنده شدن در رشته بهترین فیلمنامه غیراقتباسی برای جوردن پیل از موفق‌های اسکار قلمداد شده است؛ که توانسته ستایش منتقدان را نیز به دست آورد. فیلم در وب‌سایت راتن تومیتوز بر پایه ۲۱۸ نقد امتیاز باورنکردنی ۹۹/۱۰۰ را گرفته و در متاکریتیک نیز براساس ۴۸ رأی امتیاز ۸۴/۱۰۰ را دریافت کرده است. امتیاز این فیلم در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها نیز نمره ۷٫۷/۱۰ بوده که موفقیتی بزرگ محسوب می‌شود.

«پست» استیون اسپیلبرگ

یکی دیگر از ناکامان اسکار امسال، درامی تاریخی - سیاسی درباره افشاگری سیاسی سردبیران واشینگتن پست را تعریف می‌کند که برخلاف انتظار بسان دیگر ساخته‌های تاریخی اسپیلبرگ چون مونیخ و فهرست شیندلر به موفقیت نرسید. فیلم نه‌تنها در اسکار نصیبی نبرد، پیش منتقدان نیز مواضع متناقضی باعث شد. درحالی‌که کلایتون دیویس فیلم را باب طبع عموم دانست؛ جردن‌ هافمن در گاردین فیلم را به دینامیت تشبیه کرد و مارک هریس با لفظ شگفت‌انگیز از پست یاد کرد؛ پیتر سیرتا در اسلش فیلم پست را نه یک فیلم خوب بلکه فیلمی مهم برای ثبت در تاریخ نامید. وضعیت فیلم پست در آمارهای مالی و اقتصادی نیز برای مالکان فیلم رضایت‌بخش نبوده است. این فیلم که با بودجه ۵۰‌میلیون دلاری ساخته شده درنهایت به فروش ۱۳۷‌میلیون دلاری رسیده که در فرمول بازگشت سرمایه بازدهی 1.75 یا ۱۷۵‌درصد را نشان می‌دهد که برای فیلمی با این حجم از سرمایه‌گذاری بسیار کم است.

«لیدی برد» گرتا گرویک

پدیده سینمای امسال، نخستین فیلم گرتا گرویک به‌عنوان کارگردان یک کمدی - درام جذاب است که به شکل حیرت‌انگیزی نه‌تنها نام سازنده‌اش را به همگان شناساند؛ که برخلاف رویه اسکار مورد توجه آکادمی نیز قرار گرفت، با این‌که دست فیلم بعد از مراسم چندان هم پر نبود. داستان لیدی برد که در ساکرامنتو، کالیفرنیا روایت می‌شود، درباره دوران بلوغ یک دانش‌آموز دبیرستانی و رابطه آشفته‌اش با مادرش است. فیلمی در ظاهر شبیه ده‌ها فیلم دیگر که نتیجه‌ای عالی به بار آورده است. لیدی برد با استقبال بسیار بالای منتقدان هم همراه بوده و به‌خصوص اجرای رونان و میت کالف و نیز گرویگ مورد تقدیر قرار گرفته است. این فیلم همچنین با کسب نمره ۱۰۰درصد در راتن تومیتوز رکوردی شگفت‌انگیز از خود به جای گذاشته است. در فرمول بازگشت سرمایه هم با بودجه ۱۰‌میلیون دلاری و فروش ۵۳ میلیونی به عدد 4.3 می‌رسد که در حد و اندازه دانکرک و شکل آب است.

«من، تونیا»   کریگ گیلسپی

من، تونیا یک فیلم زندگینامه‌ای کمدی سیاه آمریکایی درباره مبارزات اسکیت‌باز روی یخ، تونیا ‌هاردینگ به کارگردانی کریگ گیلسپی و نویسندگی استیون راجرز است که در‌ سال گذشته چشم‌ها را خیره کرد. بازیگرانی چون مارگو رابی در نقش اسکیتر نمایشی تونیا ‌هاردینگ، سباستین استن، جولیان نیکلسون، بوجانا نوواکوویچ، بابی کاناوله و آلیسون جانی در این فیلم درجه یک بهترین بازی‌های دوران کاری خود را ارایه دادند تا من، تونیا از این نظر یکی از بهترین گروه‌های بازیگری سال‌های اخیر را داشته باشد. نخستین نمایش جهانی من، تونیا در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو بود و توانست نظر مثبت منتقدان را به دست آورد. رکس رید در نیویورک آبزرور نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ به این فیلم داد و نوشت: این فیلم بسیار زیبا و فوق‌العاده چشمگیر با عجله زیاد آدرنالین را درون بیننده افزایش می‌دهد. اوون گلیبرمن نیز در ورایتی نمره ۹۰ از ۱۰۰ به فیلم داده و فیلم را «به معنای واقعی کلمه یک اثر فوق‌العاده زیبا و انفجاری» خوانده است.

«تاریک‌ترین ساعت» جو    رایت

یکی از دیده‌شده‌ترین فیلم‌های امسال که بیشتر به دلیل گریم عجیب گری اولدمن در نقش وینستون چرچیل کنجکاوی‌ها را باعث شد و درنهایت هم این کنجکاوی‌ها را با دریافت جایزه اسکار بازیگری توسط همین بازیگر سیراب کرد. تاریک‌ترین ساعت به کارگردانی جو رایت و بازی خیره‌کننده و نفسگیر گری اولدمن، یکی از حساس‌ترین وقایع تاریخی جنگ جهانی دوم را به زیبایی تمام به تصویر می‌کشد. فیلم اما بیش از داستانش به واسطه حضور گری اولدمن به یاد آورده می‌شود. به‌طوری که منتقدان درباره فیلم نوشته‌اند که آنچه از تماشای تاریک‌ترین ساعت در اذهان نقش خواهد بست، تنها بازی فوق‌العاده گری اولدمن در نقش چرچیل است. فیلم حتی در مقایسه با آثار قبلی جو رایت نیز اثر درخشان‌تری محسوب نمی‌شود و بیشتر شبیه به یک بیانیه سیاسی روز با اشاره به سال‌های دوران جنگ جهانی دوم در بریتانیا است؛ اثر سیاسی که کمتر تأثیرگذار است و بیشتر فراموش‌شدنی.

نظر شما