رویا سلیمی
پس از گذشت سالها از تولید فیلمهای سینمایی ایران، همواره معضلات و آسیبهای اجتماعی در صدر توجه کارگردانان مطرح و تازه کار است. آسیبهایی که برخی از آنها با نگاه به آینده و تبعات آن سعی در ارايه تصویری واضح و ملموس را دارد و برخی دیگر در پی بیان و طرح موضوع، پا را فراتر نميگذارد. اولین ساخته احمد معظمياما مملو از آسیبهایی است که در مجموع هدف اصلی و مضمون اساسی فیلم در میان انبوهی از مسايلی که قرار است به همه آنها نگاهی داشته باشد، کمرنگ و یا حتی گم ميشود.
تصور اینکه بتوان براساس عنوان فیلم، حکم کلی در مورد مضمون آن صادر کرد، به بیراهه رفتن است. چراکه «حریم شخصی» دقیقا مشخص نیست درمورد چه چیزی قرار است طرح موضوع کند و گفتمان آن براساس چه مشکلی شکل ميگیرد. بحث ورود فضای مجازی به زندگی خصوصی افراد، خیانت، خشونت خانگی، نگاه به گذشته، عشق، قضاوت، قتل، مصرف موادمخدر، دروغ و پنهانکاری، دوستی های خیابانی، روابط پیش از ازدواج و... از مسايلی است که در فیلم مطرح است. پنج شخصیت اصلی فیلم همگی با این مسايل روبرو هستند. اما فیلم اساسا در مورد چیست؟ نقد فضای مجازی و حضور نامبارکش در زندگی خصوصی افراد، شاید مهمترین مسيله ای است که ذهن کارگردان و نویسنده را به خود درگیر کرده. اما در پرداخت داستانی این مسيله از جایگاه چندانی برخوردار نیست. در روند گره افکنی و گره گشایی فیلم، بحث تاثیرات مخرب فضای مجازی به حاشیه رانده ميشود. حتی عکسی که فرهاد با بازی میلاد کی مرام از گذشته دریا –همسرش- با بازی رعنا آزادی ور پیدا ميکند، عکسی چاپ شده است که ربطی به فضای مجازی ندارد. عکسی که شاید این روزها مخاطب جوان فیلم کمتر آنرا به اصطلاح ظاهر کرده و در کمادش نگهدار ميکند. زندگی سریع و مبتنی بر تکنولوژیهای روز، اساسا با تجربه استفاده از کاغذ چندان همخوانی ندارد. و این اولین بی ربطی حریم شخصی با فضای مجازی و آفتهای آن در زندگی زناشویی زوج فرهاد و دریاست. برفرض اگر فرهاد عکس دریا را در کنار مانی-رضا یزدانی- دوست سابقش که علاقمند به او بوده در فضای مجازی بیابد، رابطه این زوج در تعریف حریم شخصی نميگنجد. چراکه به رسم عادت مالوف، طرفین برای ازدواج کلیتی از گذشته و تجربیات خود را مطرح ميکنند و این ورود به حریم شخصی افراد محسوب نميشود. این گره افکنی در منطق بنیادین فیلم بی کارکرد است و دال و مدلول بر یکدیگر انطباقی ندارد. نکته دیگر در مورد حریم شخصی، سردی روابط زوج دیگر فیلم است. بابک با بازی امیر آقایی و سحر با بازی اندیشه فولادوند، به نظر ميرسد زندگی شان به واسطه فضای مجازی و آگاهی سحر از خیانتهای پنهانی بابک به مخاطره افتاده و آنها احتمالا به واسطه فرزندشان یکدیگر را تحمل ميکنند. اما شروع فیلم با سفر این دو زوج به لواسان و گرفتن جشن تولد بابک شکل ميگیرد و سحر ميخواهد او را در شب تولدش غافلگیر کند. که باز هم این دوگانگی در روابط و شخصیتها، نميتواند منطق روابط سرد و بی روح آنها را در سایه ورود فضای مجازی به زندگی زناشویی آنها توجیه کند. با توجه به اینکه آنها قصد حفظ ظاهر را هم ندارند و تنها برای اینکه شبی در کنار دوستانشان خوش باشند، قصد سفر دارند. درسا نیز دیگر شخصیت حریم شخصی است که به واسطه ارتباطش با جوانی معتاد و البته بیمار از نوع روانی، قرار است سهم کوچکی در گره افکنی فیلم داشته باشد. پسر که گویی عشقی بیمارگون به او دارد در تعقیب درسا به ویلای لواسان ميرسد و عشقش را همراه با تنفر نثار درسا ميکند. اما بیشتر از اینکه فضای مجازی در این برخورد دیوانه وار پسر موثر باشد، مصرف موادمخدر است که عقل و هوش را به کلی از او ربوده و فرمان به دست زنگی مست ميافتد. اما شیوه روایت نیز در حریم شخصی، برخلاف برخی فیلم اولیهای این سالها چندان حرف تازه ای برای گفتن ندارد و چه بسا که کاملا تقلیدی و کپی برداری شده قلمداد ميشود. از ابتدای شروع فیلم با سفر و صحنه های شادی و شوخی شخصیت ها تا ساز مخالف یکی از آنها و اصرار جمع برای بودن او و در ادامه بحث قضاوت بدون اخلاق و نتیجه گیری شتابزده و راز مرگی که غیرمنتظره است و سفر شاد را در پایان به غميهمیشگی مبدل ميکند، ویژگیهای بارز یکی از معروفترین فیلمهای سالهای اخیر
است. بحث پنهانکاری در فیلمهای اجتماعی و به نوعی کلک کارگردان در ایجاد تعلیق بیشتر نیز در حریم شخصی نتوانسته نفس را در سینه تماشاگر حبس کند و او را به کشف دنیای راز مرگ دریا ببرد. چینش اتفاقات و شخصیتها و نقش و جایگاه هر کدام در مرگ دریا، چنان واضح و آشکار است که در نیمه دوم فیلم کاملا علت مرگ دریا را ميتوان در چند حدس و گمان کوچک پیدا کرد. اما به گمان نویسنده، علت مرگ مرموز و جذابتر از آن است که بتوان تا پایان آنرا حدس زد. حدسی که حتی اگر قابل رسیدن نباشد، چندان هم قابلیت میخکوب کردن و غافلگیری را نخواهد داشت. از زمانیکه فرهاد عکسهای دریا را در کماد ميبیند بی منطقی و غیرواقعی بودن ماجرا رخ مينمایاند. اینکه سحر اصرار دارد دروغ بگوید ویلا متعلق به یکی از دوستان بابک است. دریا با توجه به حساسیت و ترس ویرانکننده ای که از همسرش دارد، ماجرای علاقه مانی را هیچگاه به او نگفته و او غافلگیر و خشن و ترسناک ميشود. در صحنه تصادف دریا، شدت حادثه به حدی نشان داده میشود که مخاطب بیشتر از اینکه درگیر علت مرگ دریا باشد، چگونگی سرپا شدن دریا پس از این ضربه او را به خنده مياندازد. چراکه او باید در این صحنه بلند شود و توسط همسرش به بیمارستان برده نشود تا شب هنگام مرگی مرموز را در ویلایی جهنميتجربه کند. اینها ایرادات اساسی فیلمنامه ای است که نميتواند مخاطب را از سطح غیرواقعی اتفاقات بیشتر برده و او را در مرگ دریا و اتفاقاتی که بر او ميگذرد متاثر سازد. در نهایت حریم شخصی، در پرداخت داستانی، شیوه روایت، تمرکز بر موضوعی واحد و نداشتن منطق داستان در کنار بازیهای تکراری و حتی گریمهایی که یادآور شخصیتهایی است که هر کدام از بازیگرهای آنها قبلا با چنین شمایلی در فیلمها ظاهر شده اند، اولین فیلم این کارگردان را اثری ناامیدکننده و تقلیدی نشان ميدهد که حرف جدیدی برای گفتن ندارند و در بیان حرفی که گویی رنگ وبویی امروزی به خود گرفته نیز ناتوان و شعاری عمل ميکند. حرفی که همه روز از انواع رسانه ها به مخاطب القا ميشود و او با پیام جدیدی در فیلم سینما را ترک نخواهد کرد.
نظر شما