نازلي چلويي*
در معني عام، روزمرگي در نتيجه از دست دادن اميد و اشتياق و آرزو براي رسيدن به يك هدف يا نداشتن هيچ گونه انگيزهاي به عنوان نيروي محركهاي كه تو را به سمت و سويي خاص هدايت كند تعبير ميشود. روزمرگيها عموماً بر اثر سرخوردگيها صورت گرفته و سرخوردگي نتيجه تلاشهايي است كه به ثمر نرسيده و با سركوبهاي اطرافيان و احساس عقبماندگي نسبت به جايگاهي كه بايد باشد و نيست شكل ميگيرد.
روزمرگي در هر كسي به شكل خاصي نمود پيدا ميكند و رفته رفته و اندك اندك به بخش عادي از زندگي هر فرد تبديل ميشود. يكي از عوامل تشديدكننده روزمرگي نداشتن هيجانهاي خاص براي ايجاد تنوع و رنگ زدن روي بيرنگيهاست.
گاهي افراد كه دچار روزمرگي ميشوند تصور ميكنند بايد دست روي دست گذاشته و منتظر بمانند تا يك نيروي عظيم بر زندگي و شغل و... آنها وارد شده و جاي آسمان و زمينشان را با هم تعويض كند بلكه بتوانند از زير سايه سنگين و خاكستري روزمرگي خارج شوند. حال اينكه نميدانند اولين قدم را خودشان بايد بردارند.
بايد به آنچه تو را آزار ميدهد بخندي. براي خودت سرگرمي درست كن. در زمان حال زندگي كن. ياد بگير به گوشهايت بياموزي كه حرفهاي ديگران را نشنود. خودت را به هدفت گره بزن. يك روز با خودت بگو از امروز متنوع زندگي كردن را شروع ميكنم. در را به روي يك هيجان تازه باز كن. از تصور آنچه ديگران در مورد تو خواهند گفت فقط بخند و به راهت ايمان داشته باش. از هرچه برايت پيش ميآيد سعي كن به گونهاي تصور مثبتي بسازي و شاد شوي. درست زماني كه احساس ميكني روزمرگي پشت در اتاقت ايستاده، از پنجره سراغ شادترين دوستت برو. در مسير ميتواني دست كودك درونت را بگيري و بروي سراغ تاب آرزوهايت، چشم بسته رؤياي بزرگسالي را ببافي. بلند بلند آواز بخوان و بخند و بگذار ديگران تصور كنند مجنوني. اينجاست كه نبايد حرفهاي ديگران را بشنوي. بايد منفيها را ناديده بگيري و روح بزرگت را ناشنوا و نابينا كني. آنچه ديگران عادت به ديدنش كردهاند چهره مأيوس و درمانده تو است. تصورها را بشكن. نگاهشان را با لبخندهايت تغيير بده. آدميزاد زود تغيير ميكند و زود عادت. يك روز براي گذشتهات عزاداري كن. براي روزهاي رفته سادگيات، براي روزهايي كه دروغ شنيدي، براي روزهايي كه در تنهايي گريستي. با خودت تكرار كن كه نميتواني دست خودت را بگيري و به گذشته ببري. حرف آخر اينكه همه اين موضوعات با يك بار انجام شدن دروني و دائمي نميشود و زندگي تو يك روزه تغيير نميكند. هرچه بيشتر تلاش كني و محكمتر قدم برداري سريعتر به نتيجه دلخواهت ميرسي. براي همه اينها برنامهاي بنويس و در تمام مسير به خودت فكر كن. و البته سعي كن براي روزمرگي هم جايي زير شيرواني خانه پيدا كني.
*دانشجوي دكتراي روانشناسي تربيتي
∎
در معني عام، روزمرگي در نتيجه از دست دادن اميد و اشتياق و آرزو براي رسيدن به يك هدف يا نداشتن هيچ گونه انگيزهاي به عنوان نيروي محركهاي كه تو را به سمت و سويي خاص هدايت كند تعبير ميشود. روزمرگيها عموماً بر اثر سرخوردگيها صورت گرفته و سرخوردگي نتيجه تلاشهايي است كه به ثمر نرسيده و با سركوبهاي اطرافيان و احساس عقبماندگي نسبت به جايگاهي كه بايد باشد و نيست شكل ميگيرد.
روزمرگي در هر كسي به شكل خاصي نمود پيدا ميكند و رفته رفته و اندك اندك به بخش عادي از زندگي هر فرد تبديل ميشود. يكي از عوامل تشديدكننده روزمرگي نداشتن هيجانهاي خاص براي ايجاد تنوع و رنگ زدن روي بيرنگيهاست.
گاهي افراد كه دچار روزمرگي ميشوند تصور ميكنند بايد دست روي دست گذاشته و منتظر بمانند تا يك نيروي عظيم بر زندگي و شغل و... آنها وارد شده و جاي آسمان و زمينشان را با هم تعويض كند بلكه بتوانند از زير سايه سنگين و خاكستري روزمرگي خارج شوند. حال اينكه نميدانند اولين قدم را خودشان بايد بردارند.
بايد به آنچه تو را آزار ميدهد بخندي. براي خودت سرگرمي درست كن. در زمان حال زندگي كن. ياد بگير به گوشهايت بياموزي كه حرفهاي ديگران را نشنود. خودت را به هدفت گره بزن. يك روز با خودت بگو از امروز متنوع زندگي كردن را شروع ميكنم. در را به روي يك هيجان تازه باز كن. از تصور آنچه ديگران در مورد تو خواهند گفت فقط بخند و به راهت ايمان داشته باش. از هرچه برايت پيش ميآيد سعي كن به گونهاي تصور مثبتي بسازي و شاد شوي. درست زماني كه احساس ميكني روزمرگي پشت در اتاقت ايستاده، از پنجره سراغ شادترين دوستت برو. در مسير ميتواني دست كودك درونت را بگيري و بروي سراغ تاب آرزوهايت، چشم بسته رؤياي بزرگسالي را ببافي. بلند بلند آواز بخوان و بخند و بگذار ديگران تصور كنند مجنوني. اينجاست كه نبايد حرفهاي ديگران را بشنوي. بايد منفيها را ناديده بگيري و روح بزرگت را ناشنوا و نابينا كني. آنچه ديگران عادت به ديدنش كردهاند چهره مأيوس و درمانده تو است. تصورها را بشكن. نگاهشان را با لبخندهايت تغيير بده. آدميزاد زود تغيير ميكند و زود عادت. يك روز براي گذشتهات عزاداري كن. براي روزهاي رفته سادگيات، براي روزهايي كه دروغ شنيدي، براي روزهايي كه در تنهايي گريستي. با خودت تكرار كن كه نميتواني دست خودت را بگيري و به گذشته ببري. حرف آخر اينكه همه اين موضوعات با يك بار انجام شدن دروني و دائمي نميشود و زندگي تو يك روزه تغيير نميكند. هرچه بيشتر تلاش كني و محكمتر قدم برداري سريعتر به نتيجه دلخواهت ميرسي. براي همه اينها برنامهاي بنويس و در تمام مسير به خودت فكر كن. و البته سعي كن براي روزمرگي هم جايي زير شيرواني خانه پيدا كني.
*دانشجوي دكتراي روانشناسي تربيتي
نظر شما