شناسهٔ خبر: 24194045 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

آقا موسی صدر انقلابی (قسمت دوم)

چون امام خمینی چنین کردند

صاحب‌خبر - فرهیختگان: کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» توسط شریف لک‌زایی در شرف انتشار است. وی در این کتاب در هفت فصل به تبیین ابعاد مختلف اندیشه سیاسی امام موسی صدر می‌پردازد. مباحث این کتاب با رویکرد فلسفه سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده کتاب بخشی از فصل نخست این اثر را در اختیار صفحه اندیشه «فرهیختگان» قرار داده است که قسمت دوم آن را از نظر می‌گذرانید. برخی گزارش‌های دیگر نیز وجود دارد که بر انقلابی‌بودن امام صدر تاکید می‌کند. برای مثال گذشته از نگاهی که آیت‌ا... موسوی‌اردبیلی به پیشینه نگاه و فکر انقلابی در دهه بیست داشت، آیت‌ا... صادقی بر این نظر تاکید می‌کند که «در ملاقاتی که در دانشکده فنی صور داشتیم فرمودند: من دارم از حالا به بعد انقلابی می‌شوم. از آن به بعد هم واقعا این‌طور بود.»(1) البته ایشان تاریخ این ملاقات را ذکر نمی‌کند. وی در بخش دیگری از همین گفت‌وگو به جریانی اشاره می‌کند و می‌گوید: «من از حالا دارم انقلابی می‌شوم، چون جناب حضرت امام خمینی چنین کردند و چنان کردند و محبت کردند و... از آن وقت ایشان شروع کردند و یک مجموعه کارهای انقلابی انجام دادند. و الا از اول ایشان انقلابی نبودند. البته ضدانقلاب هم نبودند، فقط به خاطر مصلحت‌های لبنان و شیعه تظاهر به همکاری با انقلاب نداشت.»(2) بر این اساس شاید نتوان گفت که صدر صرفا در پی تغییرات سریع و انقلاب خشن به معنایی که معمولا از انقلاب مراد می‌شود، بوده است. با این وجود در کتاب پیشوایی فراتر از زمان تاکید شده است که «تغییر» کلیدی‌ترین بخش از اندیشه سیدموسی صدر بوده است.(3) این دیدگاه از اندیشه و سیره صدر اگرچه می‌تواند تا اندازه‌ای درست باشد اما با توجه به آنچه ذکر شد و نگاهی که وی به انقلاب ایران دارد می‌توان اشاره کرد که امام موسی صدر در پی هدایت اراده آزاد انسان‌ها بوده است. این نگاه با توجه به ابعاد هدایتی که به‌عنوان یک عالم دینی برای خویش ترسیم کرده بیشتر به واقع نزدیک است. البته تغییر در فرد و جامعه می‌تواند محصول و نتیجه اقدامات صدر و به‌ویژه تعامل با ادیان و مذاهب دیگر در جامعه چندفرهنگی و متکثر لبنان و ازجمله هدایت‌پذیری انسان باشد. چنانکه تعامل و همبستگی و تاثیرگذاری در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جامعه نیز می‌تواند ابعاد دیگری از اندیشه وی را آشکار کند. صدر در یکی از تحلیل‌های خود از واقعه عاشورا و حرکت امام حسین(ع) به تحلیل وظایف ما در قبال حرکت و قیام امام حسین(ع) می‌پردازد و حسینی بودن را تعریف و ترسیم می‌کند. وی در این زمینه تاکید می‌کند که عاشورا فرصتی برای تغییر خود، زندگی و جامعه(4) و اخلاقی‌شدن و تعالی اخلاقی به‌منظور حسینی شدن است. درواقع وی بر آن است که بازخوانی این واقعه به تغییر زندگی انسان‌ها بینجامد و موجبات اصلاح در فرد و جامعه را فراهم بیاورد. گواینکه اصلاح خود و جامعه بخشی از وظیفه انسانی است که هر ساله یاد و نام حسین را زنده نگه می‌دارد و اساسا به تعبیر امام موسی صدر، زنده نگه داشتن یاد و خاطره فداکاری امام حسین‌(ع) به معنای آن است که ما نیز در زندگی خویش از آن پیروی کنیم و با چشم‌پوشی از عادات نادرست و با کار و تلاش و مخالفت با جریان‌های مختلف که سد راه پیشرفت هستند، خودمان و جامعه‌مان را تعالی ببخشیم(5) و اخلاقی شویم. با این نگاه، صدر بر آن است تاکید کند که خودمان مسئول زندگی و عقب‌ماندگی خویش هستیم. (6) اگر زندگی فردی و اجتماعی ما دچار آشفتگی است و اوضاع نامطلوبی دارد به عملکرد خود ما بازمی‌گردد. درسی که حسین و قیام حسین به ما و جامعه ما می‌دهد این است که خودمان دست به تعیین سرنوشت جامعه خویش بزنیم. حرکت از وضعیت نامطلوبی که در آن به سر می‌بریم با دخالت در تعیین سرنوشت معنا می‌یابد. به تعبیر صدر: «می‌توانیم رفتار و مسیر خود را عوض کنیم و به همان سویی برویم که حسین(ع) رفت و به وضعیتی بهتر از آنچه امروز داریم برسیم.»(7) بنابراین، حسینی بودن به معنای تعیین سرنوشت خویش و حرکت از وضع نامطلوب به وضع مطلوب است. خواه نام این حرکت را انقلاب بنامیم یا اصلاح. آنچه در تحلیل سیدموسی صدر از واقعه عاشورا می‌توان استنباط کرده و مورد توجه قرار داد، توجه بیش از اندازه وی به عنصر حرکت و تغییری است که در پی آن ایجاد می‌شود. این حرکت و تغییر مداوم و پی‌درپی که حادث می‌شود به اصلاح جامعه و اخلاقی شدن جامعه منتهی می‌شود. از این‌رو می‌توان گفت تغییر تنها موجب می‌شود که جریان جدیدی به وجود آید. انسان اخلاقی، پرتلاش، فداکار و... شود. اخلاقی شدن و اصلاح جامعه و هدایت جامعه، مهم است. درواقع حرکت و تغییر نقطه آغاز است. انسان باید اخلاق را در وجودش نهادی کند تا درونش تغییر ایجاد شود و بتواند دست به تعیین سرنوشت خویش بزند. از این‌رو شاید بتوان گفت که حرکت، اصالت دارد. تغییر و نتایجی که از تغییر حادث می‌شود، محصول حرکت است. در تغییر آنچه مهم است، حرکت است. حرکت برای تعیین سرنوشت خویش و جامعه خویش مهم است. حسینی بودن یعنی حرکت برای تعیین سرنوشت و حرکت برای تغییر و اخلاقی شدن و اصلاح خود و جامعه خویش. بر این اساس و با توجه به حرکتی که اتفاق می‌افتد انسان، تنها قهرمان تاریخ می‌شود. در نتیجه هدفی که انسان اتخاذ می‌کند حرکت و تغییر او نیز معنادار می‌شود. بنابراین حرکت از این جهت یک امر مطلوب می‌شود و بر این اساس است که جهان نیز یکسره در حرکت است و در فقدان حرکت نمی‌توان از معناداری هستی سخن گفت. «زندگی با گرفتاری و خواری و کینه‌توزی و مصیبت و منتظر حرکت دیگران ماندن تا آنان سرنوشت ما را تعیین کنند زندگی نیست، مرگ است و خدا و رسول او هرگز برای ما چنین نخواسته‌اند و ما باید نخستین کسانی باشیم که تلاش می‌کنیم و تغییر می‌دهیم و آغاز می‌کنیم.»(8) بنابراین تغییر کلیدی‌ترین بخش اندیشه امام موسی صدر نیست بلکه اصلاح زندگی و حرکت و بهبود و ارتقای سطح زندگی و هدایت انسان که در نتیجه تغییر ایجاد می‌شود می‌تواند مهم‌تر و کلیدی‌تر باشد. ضمن اینکه می‌توان این پرسش را مطرح کرد که تغییر برای چه چیزی؟ آنچه ما برای آن تغییر می‌کنیم باید اصالت داشته باشد و می‌تواند مهم تلقی ‌شود. تغییر به تعبیر صریح امام موسی صدر، تنها یک آغاز است برای هدفی مهم‌تر و اساسی‌تر که پس از تلاش و مجاهدت به دست می‌آید. بی‌تردید آنچه امام موسی صدر در پی آن بود تحول باطنی و درونی انسان‌ها به‌منظور هدایت و تغییر خود و جامعه خود بود. درواقع در این معنا اگر تحولی درونی در انسان رخ ننماید نمی‌توان تحولی در عرصه عمومی جامعه را مشاهده کرد. آنچه صدر در پی آن بود آمادگی و تغییر و تحول درونی انسان‌ها با خواست آزاد خودشان بود. از این‌رو نقش اختیار و آزادی انسان در این زمینه بسیار برجسته می‌شود. اگر انتظار این است که به جامعه صالح دست یابیم و جامعه از امکانات و توانایی‌های مثبت فربه شود چاره‌ای از آن نیست که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خویش به این سمت و سو حرکت کند. بنابراین، سیاست صالح و سیاست متعالی محصول جامعه صالح و جامعه متعالی است. به همین ترتیب، جامعه صالح و متعالی، سیاستمدار صالح تحویل خواهد داد. طبیعی است که ایجاد چنین جامعه‌ای محصول کار تدریجی و درازمدت است که به نظر می‌رسد سیدموسی صدر بر آن بوده با صبر و حوصله و استقامت چنین جامعه‌ای را طی بیست سال حضور و فعالیت در جامعه لبنان ایجاد کند. پی‌نوشت‌ها 1- محمد صادقی، جامع علم و سیاست، یادنامه امام موسی صدر، ص 340. در ادامه می‌گوید: «اگر ایشان مانده بودند شایسته نبود که در لبنان بماند. لبنان جای کوچکی بود. شایسته بود که بیایند ایران و حتی معاون درجه اول مرحوم امام باشند. ایشان از نظر سیاسی از تمامی اقران خود قوی‌تر بودند، حتی از مرحوم آقای بهشتی. بعد از امام شایستگی رهبری داشتند.» همان، ص 341. 2- محمد صادقی، جامع علم و سیاست، یادنامه امام موسی صدر، ص 339-340. 3- محمود سریع‌القلم، پیشوایی فراتر از زمان: درآمدی بر نظام فکری و سیره عملی امام موسی صدر، ص 80. 4- امام موسی صدر، سفر شهادت، ص 64. 5- همان، ص 65. 6- همان، ص 63. 7- همان، ص 66. 8- همان، ص 66-67.

نظر شما