حمیدرضا شکوهی
1- پخش تلویزیونی مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر امسال هم فرقی با سالهای دیگر نداشت. چهره بازیگران زن را که برنده سیمرغ شده بودند باید حدس میزدی. چون تصاویر آنها آنقدر کوچک شده بود که حتی زن بودنشان هم به زحمت مشخص میشد. بعد که عکسهای مراسم را دیدم، فهمیدم که پوشش و حجابشان هم مشکلی نداشت. لااقل از برخی زنان و دخترانی که تصاویرشان در راهپیمایی ۲۲ بهمن در تلویزیون پخش شد، حجابشان بهتر بود. اما آنها را از دور نشان دادند تا بیننده تصاویر تلویزیونی، حتی یک بار هم چهره دو برنده سیمرغ بازیگری زنان را از نزدیک نبیند و مشخص شود درهای صداوسیما همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
2- بر خلاف تصاویر زنان برنده سیمرغ جشنواره، تصویر برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، کاملا واضح بود. ابراهیم حاتمیکیا هر آنچه دلش خواست گفت و گفت و تصویرش هم کلوزآپ پخش شد. صداوسیما را هم بی نصیب نگذاشت از انتقاداتش. اما من ماندم و یک پرسش بی پاسخ : اگر حاتمیکیا که سالهاست با بیشترین حمایتهای مادی و معنوی ممکن فیلم میسازد و فیلمهایش همیشه در بهترین سینماها و بهترین زمانها اکران میشود میخواهد به خدا پناه ببرد، دیگران باید چه کنند؟! حاتمیکیا فیلمساز خوبی است و اغلب فیلمهایش را دوست دارم، چون اگر از رانت برخوردار است، حداقل کارش را بلد است. اما ترجیح میدهم شخصیت خودش و حرفهایش را از فیلمهایش جدا کنم. آقای حاتمیکیا! لااقل از همان حاج قاسم سلیمانی که به قول خودتان به خاطر فیلم شما اشک ریخت یاد میگرفتید که اینقدر مدعی نباشید و اینقدر فریاد نزنید. گویا از برکات جمهوری اسلامیاست که فیلمساز وابسته به نظام، با دریایی از پول و امکانات هم، این همه شاکی و مدعی باشد و فریاد بزند.
3- پژمان جمشیدی، فوتبالیستی بود که بازیگر شد و نردبان موفقیت را خیلی زود بالا رفت. کاندیدا شدنش برای سیمرغ بلورین جشنواره، کم از برنده شدنش نداشت. فیلمش را در جشنواره ندیدهام، اما هر آنچه در این سالها بازی کرده، عالی بوده. حالا وقتی اسمش را به عنوان کاندیدای سیمرغ بلورین میبرند، یک عده میخندند. آن هم در مکانی که رسانهایها و منتقدان هستند که باید جزو برگزیدگان جامعه فرهنگی باشند. اما عدهای که حتی بویی هم از اخلاق نبردهاند به راحتی یک لیوان آب خوردن دیگران را مسخره میکنند. سالهای پیش هم دیده بودیم. خندیدن و مسخره کردن مسعود کیمیایی به خاطر فیلم قاتل اهلی که فریاد پولاد کیمیایی را درآورد. یا مسخره کردن فیلم چند قدم آخر کیومرث پوراحمد که صدای بابک حمیدیان را در آورد. سی و نه سال از انقلاب گذشت و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. انقلابی که دوست ندارم فکر میکنم دستاوردهای فرهنگی آن به بیاخلاقی ختم میشود. نه فقط در استادیومهایی که فحش به ناموس بازیکن و مربی و داور مثل نقل و نبات در دهان کل تماشاگران است، نه فقط در خیابانهایش که رانندگان با کوچکترین برخوردی فحش ناموسی میدهند، حتی در جشنواره سینمایش که قرار بود ابتذال از آن رخت ببندد. ابتذالش اگر بیحجابی و... در فیلمها بود رفت، اما از اخلاق هم تهی شد تا خیلی راحت در محیطی فرهنگی، یکی را مسخره کنند و دیگری را سانسور کنند و یکی هم با همه امکاناتی که انقلاب به او داده، همیشه
مدعی باشد.
نظر شما