چکیده
تجربهی زیسته و علم حضوری دو مفهوم بنیادی در نظامهای فکری دیلتای و ملاصدرا هستند. این دو متفکر با تأکید بر بیواسطگی و خطاناپذیری علم حضوری و تجربهی زیسته، سعی کردند کل بنای معرفت بشر را بر این دو مبتنی کنند. به علاوه، هم دیلتای و هم ملاصدرا، ادراک و فهمی را که بدین شیوه حاصل میشود، نه پذیرش صرفِ واقعیات بیرونی یا عملی منفعلانه، بلکه عملی فعالانه قلمداد میکنند. نکتهی دیگر این است که دیلتای قلمرو تجربهی زیسته و فهم حاصل از آن را هم حالات درونی مدرِک و هم حالات درونی دیگران به علاوهی ظهورات و بروزات این حالات میداند؛ در حالی که علم حضوری در نزد ملاصدرا گسترهی محدودتری دارد و فقط نفس و قوا و حالات آن را در بر میگیرد. اما مشکلی که هم تجربهی زیسته و هم علم حضوری با آن مواجهاند، شخصی بودن و در نتیجه نسبی بودن آنهاست. دیلتای میکوشد تا با توسل فرض اثبات نشدهی «اشتراک انسانها در آگاهی» این مشکل غلبه کند؛ در حالی که ملاصدرا سعی میکند با توسل به تقسیم کار میان علم حصولی و حضوری از یک سو، و آفرینش انسان بر سرشت واحد و در نتیجه داشتن ابزار معرفتی یکسان، به این مسأله فائق آید.
کلیدواژگان: علم حضوری؛ تجربهی زیسته؛ ادراک بیواسطه؛ دیلتای؛ ملاصدرا
نویسندگان:
حسن رهبر: دانشگاه ایلام
علیرضا حسن پور
نشریه حکمت صدرایی - دوره 6، شماره 1، زمستان 1396.
∎
نظر شما