بررسی یک وضعیت حقوقی مشکوک
قانونی برای بیقانونی
صاحبخبر - یکی از زیرکانهترین سلاحهای تبلیغاتی که تاکنون توسط غرب به سرکردگی آمریکا ایجاد و توسعه یافته «اصل مسئولیت حمایت» است. در واقع اصل مسئولیت حمایتی استفاده از نیروی نظامی برای حمایت از حقوق مردمی است که توسط حکومتهایشان سرکوب میشوند. اصل مسئولیت حمایتی همیشه یک وضعیت حقوقی مشکوک داشته است و حتی توجیه اخلاقی آن نیاز ضروری به بازنگری روانشناسانه و تاریخمحور به واقعیت تاریخچه خونین استعمار 500 ساله ایالات متحده آمریکا و اروپا دارد. تاریخی سرشار از بردهداری، نسلکشی و شکنجه که توسط غرب شکل گرفته است. این پروژه خشونتمحور استعماری- سرمایهداری و بیقید و شرط امروز تحت سلطه هژمونی آمریکا ادامه دارد. در این بین سوالاتی به ذهن متبادر میشود که چه کسی درواقع نیاز به حمایت شدن دارد؟ و چه کسی از مردم جهان در برابر آمریکا و متحدانش محافظت خواهد کرد؟ رویدادهایی نظیر بحران دارفور، بحران کوزوو، جنگ بالکان، بحران گینه، سریلانکا، برمه، کنیا، نیجریه، یمن، لیبی، بحرین و سوریه و نحوه و چگونگی واکنش قدرتهای بزرگ مثل ایالات متحده آمریکا در قبال این بحرانها این سوال را به ذهن متبادر میسازد که آیا «آر تو پی» تبدیل به ابزاری در راستای منافع ملی و زیادهخواهیهای قدرتهای بزرگ مخصوصا «آمریکا» نشده است؟ در جریان بحران دارفور در سودان که به کشته شدن بیش از 200 هزار نفر و آواره شدن 5/2 میلیون نفر دیگر انجامید، آمریکا به دلیل اینکه منافع «ژئواستراتژیک» مهمی در سودان داشت، هیچواکنشی نسبت به این رخداد نشان نداد. منافع واشنگتن در سودان، حول نفت و مبادلات اطلاعاتی بود، به همین دلیل ایالات متحده تمایل داشت در راستای «مبارزه با تروریسم»، سودان جزء متحدانش باقی بماند. جنایت علیه مسلمانان میانمار جنایتهای جدیدی طی6 ماه و نیم گذشته از سوی «بودایی»ها و «نیروهای امنیتی میانمار» علیه مسلمانان غرب این کشور از (ژوئن 2012) صورت گرفته است. به نظر میرسد آنچه در «میانمار» در حال وقوع است، جنایت علیه بشریت و یک «نسلکشی» آشکار باشد که در رسانههای جهانی مورد توجه قرار نگرفته است. این امر میتواند ناشی از یک عمد باشد. کشورهای قدرتمند جهان بهعنوان «جامعه جهانی» تمام توان خود از جمله توان رسانهای را برای بزرگنمایی سایر بحرانها به کار میگیرند و تحولاتی که منافع آنها را کمتر تامین میکند، از اهمیت ساقط و نادیده گرفته میشود. مجامع جهانی و بینالمللی نیز کمتر به وظایف خود در این رابطه میپردازند و آنها هم به دلایل مختلف این موضوع را در دستور کار خود قرار ندادهاند و این سکوت و بیتوجهی باعث شده است که دولت میانمار و برخی قبایل ساکن در این کشور، رفتار غیرانسانی را با مسلمانان «روهینگیا» در پیش گیرند که با هیچیک از معیارهای حقوق بشری تطابق ندارد. این واقعیتی است که ایالات متحده و اروپا میخواهند برای دستیابی به منافعشان، خود را زیر پرچم اخلاقی پنهان کنند. این اختلال شناختی در زمان حکومت اوباما شدت بیشتری گرفت، چراکه آنها درصدد توجیه ادامه روند ضدانسانی برآمدند که دولت بوش برای جنگ علیه تروریسم در پیش گرفته بود. با این توجیه و ادعای دفاع از دموکراسی، محور آمریکا، اروپا و ناتو جنایات بسیاری علیه بشریت مرتکب شدند که منجر به مرگ میلیونها نفر شد؛ این در حالی بود که میلیونها تن دیگر آواره و شهرهای باستانی نابود شدند. نتیجه این مداخلهها چه بود؟ نظرسنجیهای بینالمللی موسسههای گالوپ و پیو حاکی است مردم جهان، آمریکا را بزرگترین تهدید برای صلح جهانی در این سیاره میدانند. دولت ترامپ اما بهطور کامل سیاستهای دولتهای گذشته را کنار گذاشت حتی قوانین داخلی، مانند قانون جنگ نظامی که دولت اوباما را نادیده گرفت و در حال حاضر ترامپ بر اساس سیاست «آمریکا اول» بدون توجه به قوانین بینالمللی یا استانداردهای پذیرفتهشده رفتاری، ایالات متحده آمریکا را برای پیگیری سیاستهای اقتصادی، هژمونی سیاسی و نظامی آمریکا متعهد کرد. در واقع حفاظت از منافع ایالات متحده در قرن بیست و یکم به معنای تکیه بر تجاوز نظامی، جنگ و سوءاستفاده است. در دو دهه گذشته، به جای بسته شدن پایگاههای نظامی ایالات متحده و ناتو در اروپا، این قاره توسط پایگاههای نظامی جدید آمریکا در بلغارستان، رومانی، لهستان و کشورهای بالتیک احاطه شده است و در حال حاضر پایگاههای نظامی ایالات متحده در اروپا بیشتر از زمان اوج جنگ سرد است. گسترش پایگاههای آمریکا این گسترش خطرناک در سال 1999 با تجاوز ناتو به صربستان (یوگسلاوی سابق) آغاز شد. در پایان این تجاوز، ایالات متحده پایگاه نظامی خود را در بخش اشغالی سرزمین صربستان کوزوو برقرار کرد و «بونداستیل» (Bondsteel) را به یکی از گرانترین و بزرگترین پایگاههای نظامی ایالات متحده تبدیل کرد که پس از جنگ ویتنام ایجاد شده بود. ایجاد پایگاه نظامی نهتنها غیرقانونی بود، بلکه اقدامی بیرحمانه و بیاحترامی به حاکمیت و تمامیت ارضی صربستان و دیگر اصول اساسی حقوق بینالملل بود. اکنون آمریکا برنامهای برای گسترش پایگاه «بونداستیل» دارد که آن را تبدیل به محل دائمی نیروهای آمریکایی و مرکز حضور نظامی ایالات متحده در اروپای جنوب شرقی برای اهداف ژئوپلیتیک کند. سقوط «مسئولیت محافظت» مداخله آمریکا در لیبی، 6 سال پیش با کشتن «معمر قذافی» و پیروزی شبهنظامیان شورشی تحت حمایت غرب قرار گرفت. طرفداران جنگ در آن زمان، لیبی را «مدلی برای مداخله در راستای مسئولیت محافظت» تلقی کردند. اما 6 سال بعد، تقریبا هیچکس جنگ نظامی لیبی را چیزی غیر از یک اشتباه بیپروا در نظر نمیگیرد. لیبی با حضور شبهنظامیان رقیب و مراکز قدرتی که با یکدیگر رقابت میکنند به یک کشور درگیر با جنگ داخلی تبدیل شده و آموزه «مسئولیت محافظت» بهشدت بیاعتبار شده و زمانی که بسیار مورد نیاز است، به دست فراموشی سپرده شده است. پیشینه آر تو پی «مسئولیت حفاظت» که توسط سازمان ملل متحد در سال 2005 تایید شد، تلاش برای ایجاد یک سازوکار بینالمللی برای جلوگیری از تلفات عظیم زندگی غیرنظامیان بود. الزام اقدام نظامی برای حفاظت از جمعیت غیرنظامی در واقع آخرین بند از مسئولیت حفاظت بود اما از آن به بعد توسط آمریکا و بازوی نظامیاش بهعنوان نخستین راهکار مورد استفاده قرار گرفت. مجوز مداخله در لیبی تنها از طریق ارائه غلطی از اهداف به دیگر قدرتهای بزرگ در شورای امنیت صادر شد. پیش از صدور مجوز اما روسیه و چین هر دو به قطعنامهای با محتوای اجازه مداخله مخالفت کردند، چراکه آنها اطمینان داشتند تنها هدف از اقدام نظامی، حفاظت از غیرنظامیان در برابر حمله است. با این حال و بهرغم ادعای دولت اوباما که تغییر رژیم لیبی هدف ناتو نیست، ماموریت بلافاصله به مبارزه برای حذف قذافی از قدرت تغییر کرد. به گفته «ماری اسلاتر» خبرنگار «فاینشنال تایمز»، چنین پیروزی زودهنگامی فقط یک کشتار بینتیجه بود. در واقع قرار بود قرن بیست و یکم قرن انتخابهای سخت در عرصه سیاست خارجی باشد و غرب عاقلانهترین انتخابها را داشته باشد، اما برعکس، لیبی نشان داد که دولتهای غربی عادت کردهاند به دنبال پیامدهای ناخواسته اقدام نظامی بدوند. مهمتر از همه، تجربه لیبی نشان داد که دولتهای غربی بزنگاههای بسیاری را برای انجام مداخلات «انساندوستانه» از دست میدهند و آنجا که نباید از اقدام نظامی بهره میگیرند. در واقع هدف از ایجاد آر تو پی، توسعه صلح و انعطافپذیری، از بین بردن گرسنگی و بدبختی بود تا بهوسیله بازتوزیع هزینههای نگهداری پایگاههای نظامی به نفع نیازهای توسعه، آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی این امر تحقق یابد. با این حال، چنین انتظاراتی به باورهای بیهوده تبدیل شده است. در حالی که نیاز به آر تو پی اکنون در یمن بیش از پیش احساس میشود، نهفقط صدایی از طرفداران «مسئولیت حفاظتی» شنیده نمیشود، بلکه جنبشهای ضدجنگ نیز مردهاند. از جنگ عربستان با یمن بهعنوان یک جنگ داخلی نام برده میشود، در حالی که بمبهای چند تنی توسط جنگندههای سعودی بر سر مردم بیگناه یمن فرود میآیند. در این بین نقش ایالات متحده از بین میرود یا بهطور معمول هرجا که منافعش ایجاب نکند نادیده گرفته میشود. به این معنی که چون ایالات متحده بهطور مستقیم در این مناقشه درگیر نیست، بنابراین ما نیازی به برپایی یک مبارزه ضدجنگ یا مداخله بشردوستانه یا «مسئولیت حفاظتی» نداریم.∎
نظر شما