شناسهٔ خبر: 22966290 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

گفت‌وگو با مجید سعیدی، عکاس مستند

کار با آژانس‌های عکس دنیا، فقط برای ایرانی‌ها مهم است

حاصل سال‌ها عکاسی مجید سعیدی در کشور جنگ‌زده افغانستان، تحت عنوان کتاب Life in War منتشر شده است. سعیدی 43 ساله این روزها بعد از 28 سال عکاسی جنگ و حضور در بیشتر جنگ‌ها و درگیری‌های منطقه ترجیح می‌دهد که به دور از هر گونه تنش، کار خود را انجام دهد.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مجموعه آثار مجید سعیدی از افغانستان تاکنون جوایز بسیاری را  به دست آورده است. همچنین حاصل سال‌ها عکاسی وی در این کشور جنگ‌زده، تحت عنوان کتاب Life in War  منتشر شده است.  سعیدی 43 ساله این روزها بعد از 28 سال عکاسی جنگ و حضور در بیشتر جنگ‌ها و درگیری‌های منطقه ترجیح می‌دهد که به دور از هر گونه تنش، کار خود را انجام دهد. این عکاس با‌سابقه عکاسی مستند و خبری، چندین سال با آژانس عکس گتی ایمیجز همکاری داشته است و تاکنون آثار وی در روزنامه‌ها و مجلات معتبر بین‌المللی همچون تایمز لندن، اشپیگل، لایف، نیویورک تایمز، واشنگتن پست، واشنگتن تایمز، مجله تایم و پاری مچ به چاپ رسیده ‌است. وی عکاسی از زندگی مردمان پس از جنگ را به ثبت کشتار و خونریزی انسان‌ها ترجیح می‌دهد و می‌گوید اتفاقاتی که در مناطق جنگی رخ می‌دهد، در لحظه است و تصمیم گرفتن را سخت می‌کند و ممکن است به عکس خوب هم منتهی نشود؛ اما ثبت تصاویر پس از جنگ، علاوه‌بر اینکه حزن‌انگیز نیست به عکاس فرصت فکر کردن برای ثبت تصاویر جذاب‌تر را می‌دهد.


تقریبا 28 سال است که در حوزه عکاسی بحران و به‌طور ویژه روی عکاسی جنگ کار می‌کنید، باتوجه به سختی‌های این نوع عکاسی، چه چیزی شما را در این فضا نگه داشته است؟

باید بگویم اینکه مرا به‌عنوان عکاس جنگ می‌شناسند، تنها در گستره کشور خودمان می‌گنجد و هیچ ادعایی هم در این خصوص ندارم؛ وگر‌نه در دنیا عکاسان بسیار خوبی هستند که بسیار پر‌سابقه‌تر از من و در جنگ‌های بسیاری هم حضور داشتند. البته خیلی از عکاسان مدعی هستند که بیشترین حضور را در جنگ‌ها و اتفاقات داخلی کشورهای منطقه داشته‌اند که این صحبت‌ها برای من جای سوال است که مگر تعداد حضورها چه افتخاری دارد که آنقدر در بوق و کرنا می‌کنیم. به نظرم حضور یک بخش است و تولید و ارائه و اثر‌گذاری بخش‌های دیگری هستند که باید این حضورها منجر به تولید عکس‌های اثر‌گذار متفاوت و خلاق شود.  چند سالی است که شور و حال دوران جوانی‌ام کمتر شده است و به علت مشغله‌های شخصی ترجیح می‌دهم کمتر در فضاهای پر‌تنش حضور داشته باشم. حتی برای درگیری‌های موصل از روزنامه معتبری در فرانسه دعوت به همکاری داشتم که آن را قبول نکردم.

از اولین خاطرات خودتان و حضور در مناطق پر تنش جنگی برایمان بگویید؟

اولین حضور و تجربه عکاسی‌ام در بحران 18 سالگی و شکل‌گیری جنگ خلیج بود که منجر به مهاجرت خیل عظیمی از کردها به سمت مناطق ایران شد. تا الان از جنگ‌های بسیاری از جمله جنگ عراق، بوسنی، افغانستان، لبنان، لیبی، مصر عکاسی کرده‌ام و با اتفاقات و صحنه‌های تلخ و شیرین بسیاری مواجه شده‌ام.  جنگ و استرس‌های آن؛ چیزی نیست که هیچ کسی دوست داشته باشد آن را تجربه کند. من هم از این قاعده مستثنی نیستم. حتی در این سال‌های اخیر به واقع دیگر تحمل حضور و دیدن آن صحنه‌ها برای من چنان سخت شده است که دیگر حاضر نیستم کشته شدن انسان‌ها توسط همدیگر را ببینم.

با وجود اینکه جنگ داخلی سوریه سال‌ها‌ست که در حال رخ دادن است ولی شاهد حضور شما در آنجا نبودیم. آیا دلیل خاصی دارد؟

من برای آژانس عکس گتی ایمیجز کار می‌کنم. آنها چندین بار خواستند که برای حضور در منطقه و ثبت اتفاقات پیرامون داعش به سوریه بروم ولی به علت اینکه تابعیت ایرانی دارم، ترجیح دادم نروم و از طرفی هم عکاسی از نیروهای سوری با محدودیت‌ها و خط‌قرمزهایی برای عکاسان همراه است و آنطوری که باید آزادی عمل برای عکاسان وجود ندارد؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم در این فضا حضور نداشته باشم.

آیا همکاری با آژانس‌های عکس خارجی، حضور عکاسان را در مناطق جنگی راحت‌تر می‌کند؟

قطعا همین‌طور است. داشتن مجوز از آژانس‌های بزرگ دنیا به خاطر اعتبار، منابع مالی و... می‌تواند کار شما را تسهیل کند اما این دلیل نمی‌شود که به عکاسان آزاد یا رسانه‌های کوچک اجازه کار ندهند. خیلی از عکاسان با داشتن کارت و معرفینامه از نهاد یا رسانه‌ای یا مدرکی که نشان دهد، عکاس آزاد هستند، می‌توانند کار کنند. شاید استفاده از عکاسان بومی در مناطق جنگی و بحران‌خیز توسط خبرگزاری‌ها و آژانس‌های عکس دنیا باعث شده است فکر کنید محدودیتی برای حضور افراد وجود دارد در حالی که آنها به علت هزینه‌های بالا و کمبود نیروی انسانی، از عکاسان بومی استفاده می‌کنند.

عکس‌های شما در مناطق جنگی، بیشتر به زندگی و اتفاقات پس از جنگ می‌پردازد و کمتر درگیری‌ها را پوشش می‌دهد، آیا هدف خاصی را دنبال می‌کردید؟

عکاسی از درگیری‌ها و اتفاقاتی که در لحظه می‌افتد علاوه‌بر استرس‌های خاص خود، نیازمند تمرکز است به‌گونه‌ای که اتفاقات در سریع‌ترین زمان ممکن به وقوع می‌پیوندد و خیلی سخت است به یک عکس خوب برسیم. به همین خاطر پس از چند سال از شروع عکاسی به جای ثبت مستقیم صحنه‌های جنگ و خونریزی سعی کردم به زندگی پس از جنگ و انسان‌ها بپردازم.

با مجموعه عکس افغانستان جوایز بسیاری را کسب کرده‌اید. حتی کتابی را هم در این خصوص چاپ کردید؛ چرا بعد از دریافت این جوایز کم کار شدید؟

هنرمند در طول زندگی خود هر روز کار تولید نمی‌کند؛ چراکه خروجی کار وی محصول فکر، نگاه و خلاقیت است تا به یک اثر خوب تبدیل شود. شاید در طول فعالیت‌های هنری عکاسان، فقط دو عکس خوب تولید شود یا ممکن است یک کتاب باشد یا یک نمایشگاه. چیزی که مهم است کیفیت و خروجی کار است و اینکه چقدر توان تاثیرگذاری را روی مخاطب خود دارد.

بدون‌شک موفقیت‌های این‌گونه را نه باید شروع کار دانست و نه پایان آن؛ بلکه این هم بخشی از موفقیت‌های زندگی من به شمار می‌آید. هنرمند تراکتور نیست که دائم در حال کار باشد؛ چراکه باید توجه او روی کیفیت کار باشد، نه کمیت.

در این سال‌ها وضعیت عکاسی مستند و خبری دنیا به کجا کشیده شده است و به نظر شما خطر حذف عکاس با حضور شهروند خبرنگارها و سوشال مدیاها وجود دارد یا خیر؟

فکر می‌کنم با وجود گسترش تکنولوژی‌ها نه‌تنها عکاسی کمرنگ نمی‌شود بلکه روزبه‌روز بر ارزش عکاسی کشورمان افزوده می‌شود. یادم هست وقتی دوربین دیجیتال عکاسی وارد بازار شد خیلی‌ها گفتند عکاسی خبری فراموش می‌شود؛ در حالی که دیدیم روزبه‌روز بر ارزش آن افزوده شد. دوباره با آمدن اینترنت و اسمارت‌فون‌های دوربین‌دار این موضوع مطرح شد که خطر حذف عکاسی وجود دارد در حالی که باز مشاهده می‌شود عکاسی جایگاه خودش را بهتر از قبل حفظ کرده است. فراگیر شدن عکاسی در دنیا نه‌تنها مزاحمتی برای عکاسان حرفه‌ای نیست؛ بلکه جای خوشحالی دارد که یک هنری این چنین مورد استقبال مردم قرار گرفته است. استفاده از سوشال مدیاها در دنیای پر از برنامه‌های متنوع امروز، امری عادی است و به سلیقه کسانی که آنها را می‌پسندند، پاسخ می‌دهد؛ این در حالی است که عکس و عکاسی حرفه‌ای هم جایگاه خودش را حفظ کرده است و مخاطبان خاص خودش را دارد و اینها هیچ کدام با هم منافات ندارند. شاید بتوان سوشال‌مدیاها را رقیبی برای صنعت چاپ و نشریات کاغذی دانست که این روزها حال خوبی ندارند. البته گلایه‌ای که به انتشار آثار در شبکه‌های اجتماعی وارد شده است اینکه چون قانون جامعی در مورد حق مولف وجود ندارد در صورت استفاده غیر‌قانونی آثار توسط دیگران، خیلی سخت می‌شود پیگیر ماجرا بود، چه‌بسا از این گونه اتفاقات تا الان بسیار برای عکاسان افتاده و هیچ راهی به جایی نبرده است.

 شیوه برنامه‌ریزی شما برای عکاسی و حضور در مناطق بحرانی چگونه است؟

بستگی دارد به موضوع مجموعه‌ای که می‌خواهم ارائه دهم. مطمئنا برای حضور در مناطق جنگی یا بحران‌هایی از قبیل زلزله، سیل و... شما هر طور هم با آمادگی قبلی ظاهر شوید، مطمئنا با صحنه‌هایی غیرقابل پیش‌بینی روبه‌رو می‌شوید که ممکن است کارتان را دچار مشکل کند اما در موضوعاتی که زمان و سرعت تکرار اتفاقات ثابت است، سعی می‌کنم قبلش مکان را به خوبی ببینم و تمام مجوزها و اطلاعاتی را که نیاز است جمع‌آوری کنم تا در کار دچار مشکل نشوم و بهره‌وری بهتری داشته باشم.  اگر بخواهیم بدون شناخت، پروژه‌ای را شروع کنیم، هزینه و زمان زیادی را از دست خواهیم داد در حالی که الان با یک جست و‌جوی ساده اینترنتی و ارتباط با عکاسان بومی به راحتی می‌توان اطلاعات خود را بدون حضور در منطقه و با کمترین هزینه و از راه دور به دست آورد.

سال‌ها عکاسی بحران، سبب کسب تجربه‌های زیادی برای شما شده است. تا به حال در مورد اشتراک‌گذاری این تجربیات و اندوخته‌ها با هنرجویان عکاسی برنامه‌ای داشته‌اید؟

خیلی‌ها درخصوص اینکه چرا ورک‌شاپ یا کلاس آموزشی ندارم، سوال می‌کنند. بعضی‌ها فکر می‌کنند شاید توان اداره جلسات و ارتباط با افراد را ندارم در حالی که باید بگویم شیوه‌ای را که در کارگاه‌های آموزشی در کشور وجود دارد، قبول ندارم. اینکه شما در چند ساعت بخواهید یک موضوع را به صورت نظری بسط دهید، خیلی کاربردی نیست و من آن را قبول ندارم. حتی حضور افرادی با دانش‌های متفاوت در کارگاه‌های آموزشی نمی‌تواند آنطور که باید کلاس خوبی شود؛‌ چراکه حضور افراد باید سطح‌بندی شود. در حالی که در بسیاری از کشورها که ورک‌شاپ داشته‌ام به صورت چند روزه بوده و در کنار مباحث تئوری، سعی کرده‌ام زمانی را به عکاسی عملی اختصاص دهم. نکته دیگری که من را آزار می‌دهد و حاضر به برگزاری کلاس نیستم اینکه سال‌ها پیش که وقت زیادی از خودم را به آموزش اختصاص می‌دادم آنطور که باید کارم، حاصل درستی نداشت و خیلی از این افراد بعدها به علت بی‌اخلاقی در عکاسی، اعتبار مرا خدشه‌دار کردند. اینکه کارهای آنها به پای من نوشته می‌شد خیلی آزرده خاطرم می‌کرد. به همین خاطر ترجیح دادم با هر عکاسی کار نکنم و کمی در انتخاب‌های خودم گزینشی عمل کنم و بیشتر از کار آموزش به انجام پروژه‌های شخصی خودم بپردازم. به نظرم این روزها با وجود اینکه خیلی از افراد در امر آموزش عکاسی مشغول هستند، نیازی به حضور امثال من نیست. بنابراین بهتر این است که به کارهای شخصی خودم برسم.

دعوت به همکاری آژانس‌های عکس معتبر دنیا از عکاسان ما نشان از توانمندی بسیار زیاد عکاسان دارد یا اینکه در نبود نیرو در منطقه به سراغ آنها می‌روند؟

در ایران جز بهروز مهری که رئیس عکس فرانس‌پرس در ژاپن است و موقعیت متفاوتی دارد، دیگر عکاسی را نمی‌شناسم که از طرف آژانس متبوع خودش به خارج از ایران دعوت شود. همکاری عکاسان ما با آژانس‌های خارجی فقط به داخل ایران محدود می‌شود. خیلی از آژانس‌ها مثل سیپا، پانوس، اباکا، سون و... هستند که در صورت فروختن عکس به عکاسان پول می‌دهند و اینکه بعضی از این عکاسان در بوق و کرنا می‌کنند که با فلان آژانس کار می‌کنیم و... فقط برای علاقه‌مندان عکاسی در ایران مهم و خوشایند است وگرنه برای عکاسان و علاقه‌مندان نقاط دیگر دنیا خیلی مهم نیست.

وضعیت فروش عکس دنیا در مقایسه با ایران چطور است و آیا آنها هم با ضعف فروش اثر روبه‌رو هستند؟

بعضی از آژانس‌های دنیا، مشتریان خاص خودشان را دارند و با روزنامه‌ها و مجلات خاصی کار می‌کنند. حتی بعضی از این آژانس‌ها با کمک از پروژه‌های عکاسان یا برگزاری جشنواره سعی دارند از کار خبری صرف، پرهیز کنند و موفق هم شده‌اند. اما با رشد خبرگزاری‌های معتبری چون ‌ای پی‌ای، آسوشیتدپرس، آناتولی، شینهوا، فرانس‌پرس و... که در همه جای دنیا نیرو دارند، خیلی از این آژانس‌ها در حال تعطیلی  هستند. این وضعیت در ایران البته کمی پیچیده‌تر شده است؛ یعنی با عرضه عکس‌های مجانی توسط خبرگزاری‌هایی که دغدغه مالی ندارند، عرصه بر حضور آژانس‌های فروش عکس تنگ‌تر شده است.

 

* نویسنده : افشین حیدری روزنامه‌نگار

نظر شما