شناسهٔ خبر: 22647869 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

عاملان قتل دكتر، جرمشان را انكار كردند

روزنامه جوان

دو فرد دوجنسه كه به اتهام قتل مردي با دكتراي مديريت در بازداشت به سر مي‌برند در جلسه بازجويي‌ جرمشان را انكار كردند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار ما، صبح روز دوشنبه 22 آبان‌ماه امسال قاضي سجاد منافي‌آذر، بازپرس ويژه قتل از شعبه سوم دادسراي امور جنايي تهران با تماس تلفني مأموران كلانتري 101 تجريش از قتل مرد ميانسالي با خبر و همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل شد .

تيم جنايي در محل حادثه در خيابان هديه حوالي خيابان شريعتي با جسد غرق در خون مرد 45 ساله‌اي به نام سروش روبه‌رو شدند كه بر اثر ضربه جسم سختي به سرش به كام مرگ رفته بود. در حالي كه بررسي‌ها نشان مي‌داد مقتول از اهالي همان محل و فرد تحصيلكرده‌اي است، مأموران دريافتند وي شب قبل همراه دو زن جوان در آن نزديكي‌ها ديده شده و با هم در حال مشاجره لفظي بودند .

پس از اين تيم جنايي تحقيقات خود را براي شناسايي دو زن جوان ادامه دادند تا اينكه مشخص شد آن دو فرد به نام‌هاي مرجان 28 ساله و ميترا 21 ساله دو جنسه هستند كه شب قبل مهمان مقتول بوده‌اند .

در چنين شرايطي مأموران پليس مرجان و ميترا را به عنوان مظنونان حادثه بازداشت كردند. در حالي كه پزشكي قانوني اعلام كرده سروش بر اثر ضربه مغزي فوت كرده است دو متهم صبح ديروز در مقابل قاضي منافي آذر قتل مرد ميانسال را انكار كردند و مدعي شدند براي رابطه غير‌اخلاقي مهمان مقتول بوده، اما به خاطر مبلغ توافق شده با هم درگير شده‌اند كه وي خودش به زمين خورده و فوت كرده است. متهمان پس از بازجويي براي ادامه تحقيقات در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفتند .

يكي از متهمان كه معروف به مرجان است در گفت وگو با خبرنگار ما حادثه را توضيح داد.

چند سال داري ؟

28 ساله ام.

ميترا را از كجا مي شناسي ؟

مدتي قبل در يك مهماني با ميترا آشنا شدم. او هم وضعيت من را داشت و به همين دليل دوستي ما ادامه پيدا كرد.

بيشتر توضيح بده ؟

من و ميترا هر دو دو جنسه هستيم. من از كودكي پسر به دنيا آمدم، اما روحيه زنانه داشتم و به همين دليل با توجه به وضعيت جسمي ام تصميم گرفتم عمل جراحي كنم و زن شوم، اما مشكلاتي پيش آمد كه فعلاً موفق نشدم.

چه مشكلاتي ؟

اول اينكه هزينه اين عمل 70 ميليون تومان است كه بايد براي عمل جراحي به تايلند بروم. مقداري پول فراهم كردم و مقداري هم قرض گرفتم تا به تايلند بروم، اما به من اجازه خروج ندادند و گفتند بايد سربازي بروم. دادگاه هم كه شكايت كردم اعلام كردند بايد به سربازي بروم به همين دليل دفترچه آماده به خدمت گرفتم، اما روز اعزام سازمان نظام وظيفه مرا قبول نكرد و بعد از اين سرگردان شديم تا الان.

چطور با مقتول آشنا شديد ؟

واقعيتش آن شب ما داخل خيابان بوديم كه مقتول با خودروي بنزش جلو ما توقف كرد و ما را به خانه اش دعوت كرد. ما توافق كرديم در مقابل گرفتن يك ميليون و500 هزار تومان ساعتي را با او باشيم. بعد از توافق ما با خودروي خودمان و او هم با خودروي خودش به طرف خانه اش به راه افتاديم و دقايقي بعد وارد خانه اش شديم.

مقتول خبر داشت شما دو جنسه هستيد ؟

بله. وضعيت ظاهري ما مشخص بود و ما هم به او گفتيم كه دو جنسه هستيم.

چه شد كه با هم درگير شديد ؟

وقتي خواستم از خانه برويم مدعي شد كه پول را به حساب ما واريز كرده است، اما براي ما هيچ پيامكي نيامده بود كه به او اعتراض كرديم.

مقتول مي گفت از حسابش كم شده و از من خواست به داخل خيابان بروم و از طريق عابر بانك حسابم را چك كنم كه قبول نكردم و قرار شد، سه نفري با هم به بيرون برويم و پرينت حسابم را بگيرم تا مطمئن شوم پول به حسابم واريز شده است. ما سه نفري به داخل پاركينگ رفتيم كه گفت هر كسي با ماشين خودش برود و ما باز قبول نكرديم كه با هم درگير شديم و ميترا با سنگ شيشه خودروي بنزش را شكست. پس از اين او از ترس به بيرون فرار كرد. ميترا به دنبالش رفت و من با خودروام آنها را تعقيب كردم. كمي آن طرفتر ميترا او را گرفته بود و من هم خودرو را نگه داشتم و با هم درگير شديم.

يعني در درگيري با شما به قتل رسيد ؟

نه. ما او را به قتل نرسانديم. مقتول خودش پايش لغزيد و با سر به زمين برخورد كرد.

توضيح بده ؟

وقتي او را گرفتم قفل فرمان را برداشتم و چند ضربه آرام به پاهايش زدم كه عقب عقب رفت و با سر به زمين خورد.

يعني شما او را هل نداديد ؟

مقتول در خانه اش آنقدر كوكائين مصرف كرد و مشروب خورد كه تعادل نداشت و خودش به زمين خورد.

بعد چه شد ؟

وقتي به زمين برخورد كرد و خوني شد ما با اورژانس تماس گرفتيم و بعد هم به نگهبان محله كه سركوچه نگهباني مي داد موضوع را خبر داديم كه او گفت: شما برويد و اورژانس مي آيد و ما هم از محل رفتيم.

چه شد كه دوباره به محل حادثه برگشتيد؟

ما خيلي نگران بوديم. به همين دليل 15 دقيقه بعد به محل برگشتيم تا او را به بيمارستان برسانيم. مقتول به جدول تكيه داده بود، اما هنوز اورژانس نيامده بود.

وقتي خواستيم به او كمك كنيم در تاريكي متوجه چند مرد شديم كه از آن نزديكي عبور مي كردند و ما از ترس فرار كرديم.

درباره بازداشتتان توضيح دهيد؟

وقتي كه از محل فرار مي كرديم يك نفر شماره پلاك خودروي مان را به پليس داده بود. مأموران هم ساعتي بعد ما را بازداشت كردند.

نظر شما