مجرم سابقه دار كه دو سال قبل تازه دامادشان را به قتل رساندهبود همچنان تحت تعقيب پليس قرار دارد. مقتول مدتي به عنوان خبرنگار سياسي يكي از روزنامهها فعاليت ميكرد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 3:10 بامداد يازدهم آبانماه سال 1394 بود كه مأموران كلانتري يافتآباد با تماس تلفني شهروندي از درگيري خونيني دو مرد جوان در يكي از خيابانهاي اطراف با خبر و راهي محل شدند. مأموران پليس در محل حادثه داخل كوچهاي با پيكر خونين مردي به نام خليل روبهرو شدند كه بررسيها حكايت از اين داشت در درگيري با برادر زنش زخمي شده است. پس از اين مأموران پيكر خونين مرد جوان را به بيمارستان 7 تير منتقل كردند كه ساعتي بعد متوجه شدند وي بر اثر شدت جراحات فوت كرده است. بدين ترتيب با قتل مرد جوان، پرونده وارد مرحله تازهاي شد و تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي به دستور بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران براي تحقيقات وارد عمل شدند.
خواهر مقتول درباره حادثه گفت: مدتي قبل با دختر جواني به نام مهتاب در يك مؤسسه خيريه آشنا شدم. از آنجايي كه دختر خوبي بود براي ازدواج به برادرم خليل معرفي كردم. شبي كه براي خواستگاري به خانهشان رفتيم خانواده مهتاب مدعي شدند پسرشان نظامي است و در يكي از شهرهاي غربي كشور مشغول به خدمت است. چند روز بعد در حالي كه برادرش نبود مراسم عقد برگزار كرديم.
مدتي گذشت و عروسمان به خانه ما رفت و آمد داشت و برادرم نيز به خانه آنها ميرفت تا اينكه روزي خليل به خانهمان آمد و گفت برادر مهتاب معتاد و سابقه دار است و در اين مدت هم در زندان قزلحصار حبس بوده و اصلاً كارمند يا نظامي نيست. برادرم به من گفت كه او را در حال مصرف مواد ديده است. وي ادامه داد: شب قبل از حادثه برادر مهتاب با خانه ما تماس گرفت و گفت با خواهرش ميخواهد حرف بزند.
وقتي به او گفتيم خواهرش خانه ما نيست عصباني شد و تلفن را قطع كرد تا اينكه ساعتي بعد به در خانه ما آمد و شروع به داد و فرياد كرد. من و برادرم به در خانه رفتيم و در باز كرديم و به او گفتيم كه مهتاب خانه ما نيست اگر باور ندارد داخل خانه ما را ببيند، اما او به داخل خانه نيامد و از كوچه رفت.
روز بعد مهتاب به خانه ما آمد و گفت شب قبل با برادرش به خاطر ارثيه درگير شده و از ترس به خانه دوستش رفته و آنجا پنهان شدهاست. ما از مهتاب خواستيم به خانهشان برود و با برادرش حرف بزند، اما او از ترس نرفت و شب پيش ما ماند كه ساعت 12 شب برادر مهتاب دوباره به در خانه ما آمد و شروع به داد و فرياد كرد. ما به پليس اطلاع داديم و او فرار كرد، اما دوباره نيمههاي شب به داخل كوچه آمد و شروع به فحاشي كرد كه اين بار برادرم به داخل كوچه رفت و او هم در تاريكي با چاقو به برادرم حمله كرد و با دوضربه چاقو خليل را به قتل رساند.
برادرم خبرنگار بود و اميد و آرزوهاي زيادي داشت، اما برادر زنش او را به قتل رساند.
پس از اين مأموران تحقيقات گستردهاي را براي شناسايي قاتل فراري آغاز كردند، اما پس از گذشت دو سال از حادثه هنوز هيچ ردپايي از قاتل پيدا نكردهاند. در چنين شرايطي قاضي پرونده دستور انتشار عكس قاتل فراري را صادر كرد و از شهروندان درخواست كرد چنانچه از مخفيگاه وي اطلاعي دارند موضوع را به پليس خبر بدهند.
نظر شما