شناسهٔ خبر: 22602704 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

تفسیر دکتر دینانی از «گلشن راز»

رازِ راز

گفتگو از:کریم فیضی -۲۱۲

صاحب‌خبر -
 

وجود و موجود
*شبستری از وجود به عنوان جزئی یاد می‌کند که از کل بزرگتر است:
وجود آن جزو دان کز کل فزون است
که موجود است کل، وین باژگون است
به قول عوام: قربان دهنت بروم، با این حرف زیبایی که می‌زنی! ببینید، از آسمان تا زمین و از فرش تا عرش، به هر چیزی که دست بزنیم، موجود است، نه وجود. حتی خداوند هم برای ما موجود است. موجود یعنی، ماهیتی که وجود دارد یا وجود پیدا کرده است. ماهیت وجوددار را موجود می‌دانیم. موجود مرکب است از ماهیت و وجود و اولین ترکیب عالم هستی است. حکمای الهی این ترکیب را «شرّ التراکیب» خوانده‌اند، به این معنی که ترکیبی نحس‌تر از آن نمی‌توان یافت. اگر ترکیب وجود و ماهیت نبود، ترکیب‌های دیگر پیدا نمی‌شد. همه ترکیب‌های بعدی از ترکیب شدن وجود و ماهیت پدید می‌آید. پس باید گفت: مرده شور این ترکیب را ببرد! پس موجود ترکیب وجود و ماهیت است. از طرف دیگر کل هم بزرگتر از جزء است. حالا سؤال این است که: وجود بزرگتر است یا موجود؟
* به اذعان همه اهالی فلسفه، وجود بزرگتر از موجود است، با اینکه در ترکیب موجود، جزء است و در کنار ماهیت سازندة موجود است.
بله، وجود بزرگتر از موجود است. چون موجود با ماهیت محدود می‌شود، ولی وجود نامحدود است. موجود با ماهیت محدود می‌شود ولی وجود با هیچ چیزی محدود نمی‌شود. قاعده عقلی می‌گوید: همیشه کل از جزء بزرگتر است اما در داستان وجود و موجود ما با یک استثناء روبرو می‌شویم که این قاعده را زیر سؤال می‌برد. موجود، کلی است که درست است که بزرگ است، اما واژگون است و جزئش از خودش بزرگتر است.
* در بیت بعدی، شبستری علت واژگون بودن موجود را توضیح می‌دهد:
بـود موجود را کثـرت بـرونی
که از وحدت ندارد جز درونی
موجود، کثیر است، نه واحد، چون ترکیب است و از وجود و ماهیت ترکیب است و هر مرکبی کثیر است، چون محتاج به اجزایش است. کثرت موجود بیرونی است: کثرت یعنی وجود و ماهیت اما به لحاظ درونی، واحد است، چون فقط هست و ماهیت تعین است. او بیرون وجود است و ماهیت ولی از درون، فقط هست. انصافاً این مبحث‌ها در مباحث ملاصدرا وجود ندارد. من در آثار ملاصدرا به این بحث برنخورده‌ام.
* بیت بعدی:
وجـود کل ز کثـرت گشت ظاهر
که او در وحدت جزو است سایر
وقتی از کل صحبت می‌کنیم، کثیر را در نظر می‌گیریم. کل ناظر به کثیر است و نمی‌توان از کل حرف زد ولی به کثرت نظر نداشت. کل یعنی کل اجزاء و این یعنی
در نظر گرفتن کثرت که ظهور می‌کند، اما این کل است که در وحدت جزء، سایر است، یعنی این سریان جزو است که کل را می‌سازد. اگر بخواهم مثال بزنم، به عدد۲ اشاره می‌کنم که از ۲ تا واحد تشکیل شده است. ۴ هم از ۴ تا واحد یا ۲ تا۲ یا ۱ و ۳ تشکیل شده و مرکب است،‌ اما این مرکب در لایتناهی عدد که از وحدت تشکیل می‌شود، از ساری بودن وحدت ایجاد می‌شود. وحدت سریان پیدا می‌کند و از۱ تا بی‌نهایت عدد می‌سازد، این یک معجزه است.

code

نظر شما