وقتی کیکاستارتر در سال ۲۰۰۹ شروع به کار کرد، کار سختی پیش رو داشت. این پلتفرم به افراد خلاق اجازه میداد که پروژهای با یک هدف مالی در بازه زمانی محدود و مشخص، انجام دهند و در ازای انجام این پروژه جوایزی برای حامیان پروژه با توجه به مقدار حمایتی که از پروژه میکنند، اختصاص دهند. اگر پروژه بهموقع و قبل از ضربالاجل به نتیجه و هدفش دست پیدا میکرد، منابع مالی بهدستآمده به فرد خلاق و سازندهی پروژه تحویل داده میشد؛ البته از این منابع مالی، سهم کوچکی هم به کیک استارتر تخصیص پیدا میکرد. اگر پروژه شکست میخورد، هیچ پولی جمع آوری نمیشد.
مقالههای مرتبط:
دو سال بعد، پلتفرم بالغ بر یک میلیون حامی جذب کرد که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار برای حمایت از پروژهها پرداخت کردند. البته کیک استارتر اولین سایتی نبود که بر اساس کراودفاندینگ (جذب سرمایه جمعی) کار میکرد؛ اما با مفهوم کراودفاندینگ همراستا بود. همانطور که اکنون کلمهی گوگل به یک فعل تبدیل شده است، کلمه کیکاستارتر نیز یک اسم است. در سال ۲۰۱۲ توزیع پول این پلتفرم بر اساس آمار سالانه، بیش از بنیاد ملی هنر بود. تا آن تاریخ، بالغ بر ۳ میلیارد دلار وارد پلتفرم شده بود.
در همین زمان، تعداد پلتفرمهای کراودفاندینگ افزایش یافت. ایندیگوگو بالغ بر ۵۰ میلیون دلار برای گسترش در زمینههای بینالمللی، پول تزریق کرد. گوفاندمی (GoFundMe) حق انتخاب را فراتر از پروژههای خلاقانه برد و به حامیان اجازه داد پولشان را صرف چیزهایی مثل صندوق بازنشستگی و صورتحساب پزشکی کنند. سرویسهایی مثل پتریون از مدل اشتراکی یا سابسرکریپشن که طرفداران زیادی هم داشت، استفاده کردند. غولهای تکنولوژی مثل فیسبوک هم وارد عمل شدند.
امروزه کیک استارتر وارد کشورهای جدید شده و آپشن پخش زنده را برای افراد خلاق فراهم کرده است تا با استفاده از آن با حامیان ارتباط برقرار کنند. همچنین کیک استارتر یک سایت منبع را به نام The Creative Independent راهاندازی کرده است.
امروزه شرکت در حال بیرون دادن اولین محصول مالی جدیدش از زمان تأسیس است. نام این محصول Drip است. مشترکان به جای حمایت از یک پروژه خاص میتوانند از طریق پرداخت اتوماتیک (وقتی مالک حساب به شرکت یا اشخاص اجازه میدهد که از کار اعتباری یا حساب او، هر ماه مقدار مشخصی پول برداشت کنند) به فرد خلاق سرمایه بدهند. یک دریپ میتواند برای مشترکان با توجه به زمان یا مقدار پرداختشان جوایزی در نظر بگیرد. کیک استارتر متوجه شد که محدودیت زمانی، وسیلهای برای ایجاد انگیزش در حامیان است؛ بنابراین پنجرهای ۳۰ روزه برای حامیان قرار داد؛ هر حامی که در این مدت ۳۰ روزه از فرد خلاق حمایت کند، جوایز ویژهای دریافت خواهد کرد. بعد از گذشت این ۳۰ روز، دریپ همچنان فعال باقی میماند.
اشتراک در کراودفاندینگ ایدهی جدیدی نبود. کمپانیهایی مثل فلتر، پتریون و استدی سالها بود که از آن استفاده میکردند. کاری که کیک استارتر کرد، استفاده از استارتاپی بهنام دریپ بود. این محصول جدید حاصل کار تیمی بود. پتریون که در سال ۲۰۱۳ آغاز به کار کرد، در میان وبلاگرها و پادکسترها شهره بود و طبق گزارشها، امسال مبلغ ۱۵۰ میلیون دلار بهعنوان درآمد حاصل از اشتراک به افراد خلاق اعطا کرد.
دریپ امیدوار است با استفاده از شیوهی عضو بنیانگذار (تعیین مدت، مثلا ۳۰ روز که در بالا ذکر شد) خودش را از بقیه جدا کند. تفاوت دیگر اینکه وجود دریپ بیشتر به نفع افراد خلاق است و به آنها کمک میکند که مشترکان را بهآسانی به سایر پلتفرمهای کراودفاندینگ انتقال دهند. انتخاب ایدهای که ممکن است بهآسانی دزدیده شود و در دست رقیبان قرار بگیرد، عجیب است؛ ولی کیک استارتر برای این معضل هم راه حل دارد. کیک استارتر در سال ۲۰۱۵، وارد شرکتی برای منافع عمومی (Public Benefit Corporation یا PBC) شد. این شرکت متعهد است که هیچگاه عمومی نشود یا کمپانی را نفروشد و همچنین منافع افراد اخلاق و کارکنان را فراتر از معیارهای سنتی مانند رشد درآمد یا سودآوری در نظر بگیرد.
رئیس و مؤسس کیک استارتر، پری چن، بارها و بارها اعلام کرد که برای آنها خیلی مهم است که کیک استارتر از مدلهای سنتی پیروی نکند. او گفت:
یک شرکت سنتی در واقع یک جامعهستیز قانونیشده است که غیر از منافع شخصی خودش، هیچ چیز برایش اهمیت ندارد. اما یک PBC بیشتر شبیه یک انسان است: با اینکه به دنبال سود است، اما بین ارزشهای اخلاقی و منافع مادی تعادل برقرار میکند.
کیکاستارتر با مجموعهی منحصربهفردی از اولویتها، به یک آزمایش بزرگ تبدیل شد و نهادی را تشکیل داد که میلیاردها دلار در سیستمش جریان دارد و بیشتر شبیه به خیریهها کار میکند تا شرکتهای سنتی. اما دریپ وقتی شروع به کار کرد که کیکاستارتر در دورهای چالش برانگیز قرار داشت. پس از رشد درآمد انفجاری در ۷ سال اول، در دوسال گذشته شاهد رکود در کیکاستارتر بودیم.
کیکاستارتر گزارشی روزانه از پولهای واردشده و پروژههای موفق تهیه کرد. شرکت پژوهشی ICO با بررسی آن اعداد و ارقام گزارش کرد:
مقادیر پولهای واردشده به پلتفرم بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ با کاهش همراه بوده است. مقادیر پول در ۱۰ ماه اول سال ۲۰۱۷ هم با سال ۲۰۱۶ برابر و از سالهای قبل از ۲۰۱۵ کمتر بوده است.
با کاهش سودآوری کیکاستارتر، تغییراتی اساسی در کادر اجرایی آن ایجاد شد. مدیرعامل آن، یانسی استریکلر اعلام کرد که از مدیرعاملی کنار خواهد رفت و شرکت باید به دنبال فرد جدیدی برای این کار باشد. پس از گذشت ۴ ماه از این موضوع، مشخص شد که ۷ تن از ۸ عضو تیم استریکلر شرکت را ترک کردهاند. حتی بیش از ۱۰ تن از کارکنان در سطح مدیریت یا بالاتر شرکت را ترک کردند یا قصد این کار را داشتند.
پس از گفتگوهایی با کارکنان فعلی و قبلی شرکت، تمام توجهات به یک نفر معطوف شد: چن. او که اولین مدیرعامل کیکاستارتر بود ۴ سال پیش رئیس شرکت شد و همیشه تأثیر ویژهای بر کارها و اهداف شرکت داشت. چن در یک سخنرانی در بروکلین اعلام کرد:
برای اینکه شرکت پابرجا باقی بماند، تمهیدات ویژهای نیاز است. این اتفاقات بسیار عادی هستند. اگر به کمپانیهای زیاد دیگری نگاه کنید، همیشه مدیران و این نوع افراد هستند که کار کنترل و نظارت را بر عهده دارند؛ ولی اگر به یک موزه نگاه کنید، علاوه بر مدیر، خواهید دید که حتی نگهبان موزه نیز وظایف نظارتی دارد. تفاسیر خاصی از نقشها وجود دارد و من فکر میکنم اگر کیکاستارتر بخواهد برای مدت طولانی یک شرکت منحصربهفرد و متفاوت باقی بماند، باید به این نکته توجه کند. اگر اپراتورهای ما با نگرشی سنتی از کسبوکار به موازین شرکت فکر کنند، ما قادر نخواهیم بود روی مأموریت و وظیفه شرکت بهخوبی تمرکز کنیم.
کارکنان فعلی شرکت گفتند که چن به بسیاری از کارکنان ارشدی که استریکلر استخدام کرده بود، اعتماد نداشت و برای همین بود که وقتی چن دوباره زمام امور را به دست گرفت، بسیاری از این کارکنان شرکت را ترک کردند. منابع مطلع اینگونه میگفتند که رابطه بین چن و استریکلر به عنوان دو فرد تأثیرگذار در شرکت همچون رابطه متنشج بین دو برادر بود: پر از دشمنی، محبت و رقابت شدید. هرکدام معاونان خاص خودشان را داشتند.
وقتی سؤال شد که آیا او رهبر شرکت باقی میماند یا اینکه به دنبال فرد جدیدی برای هدایت میگردد، وی ایدهی جایگزینی فردی خارج از شرکت را رد کرد و گفت:
وقتی افراد در مورد رهبر چنین شرکتهایی حس خوبی دارند، مشکلی پیش نمیآید. تمام مشکلات از جایی شروع میشوند که آن رهبر شرکت را ترک میکند، اخراج میشود یا مثلا در تصادف کشته میشود. پس باید فردی جدید با افکاری تازه سرکار بیاید. اما این امر، بیفایده است. آیا ما میتوانیم طبق ایدههای جدید این فرد، به کارهایمان سمتوسو بدهیم؟ آیا این فرد خواهد توانست در طولانیمدت موفق شود؟
چن به همراه بنیانگذاران دیگر، سالها برای جلوگیری از بزرگ شدن مقیاس کمپانی تلاش کرد. او در اینباره گفت:
ما همیشه گفتهایم که نمیخواهیم تعداد نفرات کیکاستارتر بیش از ۵۰ نفر شود. به نظر ما اگر تعداد نفرات کم باشد، تمرکز بیشتر خواهد شد. هرچه تعداد بیشتر شود، امور اداری و بروکراسی نیز بیشتر خواهد شد و در نتیجه کنترل امور سختتر خواهد شد.
تردید کیکاستارتر در عرضهی محصولات جدید به همین عقیدهی آنها برمیگردد. چن در این باره گفت:
زمانی که شما در کارتان موفق میشوید، افرادی چه از داخل و چه از خارج شرکت، از شما سؤال میکنند؛ چرا فلان محصول را امتحان نمیکنید؟ و این امری است که پایانی ندارد. ما همیشه تلاش کردهایم از این نوع مسائل دوری کنیم. شما میتوانید هرکجا که کنترلتان را از دست دادید، از کار دست بکشید و کار را متوقف کنید.
یکی از دلایلی که بسیاری از کارکنان کیکاستارتر از شرکت ناامید شدند، همین محدودیت بود. چن در ادامه میگوید:
یکی از کارکنان به من گفت: «وارد شدن ما به رقابت باعث شد کنترل بسیاری از امور از دست ما خارج شود.»
دریپ علاوه بر اینکه برای افراد خلاق، از روش اعضای بنیانگذار استفاده کرده است، از ایدهی کراودفاندینگ مشترکان برای رشد خودش استفاده نمیکند؛ ولی این ایده توسط کمپانیهایی مثل پتریون که میزبان فناوریها و قابلیتهای جدید است مورد استفاده قرار میگیرد. ارزشهای کاری دریپ متفاوت است. دریپ بیشتر بر محوریت و به نفع افراد خلاق میچرخد و به آنها اجازه میدهد تا بهآسانی مشترکان را به سایر پلتفرمهای کراودفاندینگ منتقل کنند.
جیمی ویلکینسون، رئیس بخش جدید کیکاستارتر، گفت:
اگر ما درصدد به حداکثر رساندن درآمد خود بودیم، این تصمیممان هوشمندانه نبود. اما از آنجایی که میخواهیم به افراد خلاق کمک کنیم، ایرادی ندارد.
ویلکینسون که مدیرعامل قبلی VHX بود، گفت این شغل را اخیر انتخاب کرده است، چون باور دارد که کیکاستارتر یک شرکت مأموریت محور است. او گفت:
من میدانم که چگونه مردم را به کاربرانی فعال و روزانه تبدیل کنم. قدرت مغزی در سیلیکون ولی، برای افزایش تعداد، آن هم بدون خلق ارزش حقیقی در دنیا، بسیار بالا است. کیکاستارتر یک کسبوکار متکی به خود راهاندازی کرده است. به نظر من این یک وظیفهی اخلاقی است که فقط به بالا بردن سود، فکر نکنیم.
طبق گفتهی کارکنان قبلی و کنونی، تنش موجود در کیکاستارتر بین روش سنتی و سود محور و روشی که به دنبال منفعت عمومی است، بدین معنا است که مأموریت کیکاستارتر همیشه مطابق با خواستههای حامیان و افراد خلاق نیست. چن همیشه در تلاش بود تا مطمئن شود که کیکاستارتر از دستههای فرهنگی اصلی حمایت کند؛ این دستهها عبارتند از: هنر، کمیک، صنایع دستی، رقص، فیلم و ویدئو، غذا، روزنامهنگاری، موسیقی، عکاسی، نشر و تئاتر. اما سه دستهبندی بازی، طراحی و فناوری بیشترین پول (حدود ۶۳ درصد) را وارد کیکاستارتر کردند.
دو جبههی متفاوت در کیکاستارتر وجود دارد. افرادی هستند که برای پروژههای محصول محور، سرمایهی زیادی جذب میکنند. این افراد اکثر کارهایی را انجام میدهند که کیکاستارتر بر آنها تمرکز کرده است. هنر مهمترین عنصر در رسیدن کیکاستارتر به مأموریتش است، اما پول زیادی تولید نمیکند و از طرفی در شرکت به دو دستهی تجاری و غیر تجاری تقسیم میشوند که امری عجیب است. مشکل اصلی در جایی است که هم شما و هم شرکت، کارتان را بهدرستی انجام میدهید، ولی از معیارهای موفقیت دور هستید. این به سازمان آسیب میرساند.
بر اساس گفتهی کارکنان، مواردی برای دستهبندیهای محصولمحور ارزش بالایی دارند؛ مثلا ابزاری برای کمک به مدیریت حمل و نقل و تحویل که کیکاستارتر تمرکزی روی آنها ندارد؛ چراکه به دستههای فرهنگی آن کمکی نمیکند. یکی از کارکنان میگوید:
اینها تفاوت بین یک محصول موفق و یک فرد خلاق در حال ورشکسته شدن را نشان میدهد؛ ولی با این وجود ما نمیتوانیم آنها را ارائه دهیم.
پیادهسازی دریپ، تأکید چن بر انواع مشخصی از پروژهها را نشان میدهد. فعلا دریپ تنها از طریق دعوتنامه در اختیار افراد خلاق قرار میگیرد و در راهاندازی، اکثر پروژههای در دسترس، از دستههای اصلی و تنها با یک ورودی از فناوری و صنعت بازی انتخاب خواهند شد.
بعضی از افراد در کیکاستارتر با این امر موافق هستند. سارا هرومک، یکی از افراد تازه استخدامشده توسط چن و مدیر سابق بخش رسانههای دیجیتال در موزه ویتنی، گفت:
ما دوست داریم تعادل بین دستهبندیها حفظ شود. ما قطعا به گروههای دیگر احترام میگذاریم؛ ولی میخواهیم که شرایط کاملا برابری بین دستهبندیها وجود داشته باشد.
کیکاستارتر دارای قدرت نسبی است. این کمپانی ۸ سال سودآوری داشته و به ۱۶ کشور دنیا وارد شده است. درست است که دیگر بزرگترین پلتفرم کراودفاندینگ دنیا محسوب نمیشود (لقب بزرگترین پلتفرم متعلق به گوفاندمی است)، ولی تأثیرات فرهنگی گستردهای دارد.
پروژههای کیکاستارتر معمولا در جشنوارههای فیلم برتر و مجموعههای موزه خودنمایی میکنند. در طول دو سال گذشته، هنرمندان تحت حمایت کیکاستارتر، برای ۸ جایزهی گرمی و ۵ اسکار نامزد شدهاند. دریپ در ابتدای کار مستقیما از پروژههای مربوط به دستهبندی تجاری دوری کرد، ولی نشان داد که پروژههای افراد خلاق نسبتا مشهور، مانند شنتل مارتین و آنیتا سارکسین همیشه در کیکاستارتر جای دارند.
موفقیت یا شکست دریپ چیزهای زیادی در مورد تواناییهای شرکت در دههی دوم آن خواهد گفت. ولی وقتی از چن در مورد اینکه آیا این محصول به آنها کمک خواهد کرد تا به روزهای اوج برگردند یا خیر، پرسش شد او با خوانش اشتباه خود از صورت سؤال چنین پاسخ داد:
موفقیت یا شکست ما بر اساس رشد تعیین نمیشود. در واقع موفقیت ما با توجه به مأموریت ما مشخص میشود، اینکه ما توانستیم به افراد خلاقی کمک کنیم تا به پروژههایشان جان ببخشند یا خیر؛ و چون ما توانستیم این مأموریت را بهدرستی انجام دهیم من فکر میکنم که عالی کار کردیم.
وقتی چن زمام امور کیکاستارتر را به عهده گرفت نشان داد که ساختار شرکتهایی با تفکر متفاوت، امری شدنی است و این نوع شرکتها میتوانند در بازار آزاد دوام بیاورند. بهگفتهی او، شرکت معتقد است که پلتفرمهای عظیم آنلاین، سرمایهداری بزرگ آمریکایی، و قصد و نیت خوب، همیشه نمیتوانند درکنار هم بهطور طبیعی باقی بمانند. بازگشت چن به کیکاستارتر، فاز بعدی این آزمایش است تا مشخص کند که شرکت جدیدی مانند کیکاستارتر تا چه اندازه خواهد توانست در عصر اینترنت ادامه دهد. به هر سو به نظر میرسد که این موارد اجتنابناپذیر هستند، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
نظر شما