جهان نيوز - حسین شیخالاسلام: بیانات روز گذشته رهبر حکیم انقلاب اسلامی در خصوص معجزات انقلاب اسلامی در منطقه و پیروزی خیرهکننده بر توطئههای گوناگون نظام سلطه، حاکی از مؤلفههای بینظیری است که از نخستین روزهای نهضت مردم تاکنون علیالدوام تکرار شده و سراسر تاریخ انقلاب از دفاع مقدس گرفته تا فتحالفتوح اخیر رزمندگان جبهه مقاومت، مشحون از نشانهها و آثار امداد الهی است. تورق تقویم انقلاب اسلامی نشان میدهد که بزرگترین دشمن کشور و انقلاب یعنی آمریکا، وقتی به قدرت سیلآسا و بنیانبرانداز مردم در برابر رژیم فاسد شاه پی برد، با همه توان برای حفظ سلطنت دیکتاتوری پهلوی اقدام کرد اما وقتی موفق نشد، تلاش کرد که دولت بختیار را حفظ کند و زمانی که از این توطئه هم عاجز گردید، ژنرال «هایزر» را به ایران فرستاد تا شرایط کودتا را بررسی کند. این ترفند آنها هم کارگر نشد و ارکان رژیم طاغوت علیرغم برخورداری از حمایتهای سنگین آمریکا و غرب، فروریخت. این شکست آنقدر در نظر کاخ سفید سخت بود که مقامات آمریکایی به ثمر نشستن انقلاب اسلامی را با عناوینی همچون «پدیده قرن» و «اعجاز آموزههای امام(ره)» توصیف کردهاند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سران استکبار، حکومتهای قبیلهای و مرتجع منطقه را برای حمایت از رژیم صدام بسیج کرد و با همه توان عملیاتی و اطلاعاتی خود به مصاف جمهوری اسلامی فرستاد تا شاید بهاصطلاح، انقلاب را ساقط کنند. آمریکاییها که زمانی خاورمیانه، حیات خلوت آنها به شمار میآمد و هر کشوری را با کوچکترین اشاره دچار تغییر و تحول میکردند، احساس کردند جمهوری اسلامی در حال تشکیل تمدنی است که به مرزهای خود محدود نیست و عنقریب به ایجاد تمدنی با فرهنگ مقاومت و پایداری موفق خواهد شد و بر این مبنا، جنگ هشتساله را به کشورمان تحمیل کردند.
آنچه در این میان حائز اهمیت است، ارزیابی تحلیلگران منطقهای و فرا منطقهای از شگرد پیروزی رزمندگان اسلام علیه دشمن بعثی است. آنها معتقدند تاکتیکهای جنگ چریکی و راهبرد عملیاتی خاص نیروهای ایرانی عامل شکست ارتش تا بن دندان مسلح صدام بوده؛ ولی واقعیت آن است که هرچند شیوههای نبرد منحصربهفرد رزمندگان اسلام، ابزاری برای غلبه بر دشمن بود ولی آنچه خارج از توان تحلیلی و ارزیابی دشمنان است، اکسیر پایمردی درراه حق است که نصرت خداوند را جلب و به مجاهدان با جمعیتی بهظاهر اندک، توان غلبه بر گروهی پرشمار (به تعبیر قرآن کریم فئه کثیره) را بخشید. لذا در این جنگ که به سبب اجتماع گسترده دشمنان، باید آن را «جنگ جهانی معاصر» بنامیم، تجربه پیروزی انقلاب اسلامی تکرار شد و شیطان بزرگ باتحمل شکستی بزرگ، یک سنگر به عقب رفت.
پس از ظفرمندی ایران اسلامی در معرکه جنگ تحمیلی، فرهنگ مقاومت به آنسوی مرزها امتداد یافت و خدعهگران بینالمللی برای جلوگیری از تشکیل هستههای مقاومت در فلسطین و لبنان، اشتباه هجمه به ایران اسلامی را تکرار کردند؛ در سال 1982، ارتش رژیم صهیونیستی در امتداد حملات شبانهروزی خود به فلسطینیان، به لبنان حملهور شد و تا بیروت پیش آمد. نیروهای متحد صهیونیستها از ارتشهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا وارد پایتخت لبنان شدند و آنجا بود که ضرب شست حزبالله لبنان را برای اولین بار دریافت کردند. ارتش آمریکا و فرانسه، متحمل تلفات سنگین و ناچار شدند که از بیروت، صیدا و دیگر شهرهای لبنان عقبنشینی کنند تا اینکه در سال 2000، رژیم صهیونیستی، فرار را برقرار ترجیح داد و از تمام لبنان خارج شد. این در حالی بود که صهیونیستها سودای حکمرانی «از نیل تا فرات» را در سر میپروراندند ! اندکی تأمل کافی بود که این زاویه از معجزه انقلاب اسلامی نمایان شود چگونه طرح «اسرائیل، از نیل تا فرات» با ظهور گروههای مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین، از بین رفت و صهیونیستها هرروز، محصورتر شدند. محدودیت رژیم صهیونیستی در حال حاضر بهجایی رسیده که به دور خود دیوار حائل کشیدهاند و حتی سران احزاب و گروههای اسرائیلی به مسئولین این رژیم درباره هر نوع ماجراجویی جدید علیه ایران و متحدانش هشدار دادهاند. سران تلآویو خیال میکردند حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و ... گروههای کوچکی هستند که با یک نقشه مثلاً حسابشده، میتوان آنها را از بین برد و ازاینرو، با لحاظ کردن درگیریهای شکستخورده گذشته، شکل دیگری از مقابله را در پیش گرفتند. پس از سیلی خوردن آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه و نبردهای 22 و 51 یکروزه، سران استکبار با همین پیشفرض، دو راهبرد را بهطور همزمان در پیش گرفتند. اول اینکه، «شیمون پرز»، مؤلف کتاب «خاورمیانه جدید» و رئیسجمهور اسبق رژیم صهیونیستی به مسئولین این رژیم توصیه کرد که بهجای اصرار بر راهبرد شکستخورده «از نیل تا فرات»، تفوق اقتصادی – سیاسی بر کشورهای منطقه را دنبال کنند که متعاقب آن، به مقابله با بیداری اسلامی، حمایت از عربستان سعودی و ارتجاع منطقه پرداختند.
دوم اینکه، ایجاد فتنه مذهبی در سوریه و عراق بهمنظور تضعیف قوای ضد صهیونیستی جهان اسلام و یارگیری از کشورهای بهظاهر اسلامی در راستای اهداف مشترک ضد ایرانی و ضد مقاومت. امّا اشتباه آمریکا و اعوان و اذنابش این بود که تصور میکردند با علم کردن تروریستهای تکفیری در منطقه، ریشه مقاومت خشک خواهد شد، غافل از اینکه تاروپود استکبارستیزی، خیلی پیش از آنکه آنها به فکر مقابله بیفتند، در منطقه گسترده شده بود و در مقابل هر تکفیری، دهها بلکه صدها رزمنده جانبرکف، بدون اینکه تجربهای از نبرد داشته باشند و یا دوران دفاع مقدس را لمس کرده باشند، به مقابله برخاسته و غده سرطانی داعش را محو و نابود کردند. در مخیله پدرخواندههای منطقهای و بینالمللی داعش هم نمیگنجید که ناتوی عربی، ناتوی غربی و ارتش آمریکا و صهیونیسم نتوانند از این گروه وحشی دفاع کنند ولی بهعکس اوهام بدخواهان، نهتنها داعش به زبالهدان تاریخ رفت، بلکه تفکر انقلاب اسلامی و مقاومت در بالاترین سطح از قله افتخار و اعتلا قرار گرفت. و بالاخره باید گفت که شکلگیری جبهه مقاومت اسلامی و رویش مدافعان حرم از ملتهای مختلف منطقه، نتیجه تربیت جهادی مکتب عاشوراست و شهدای مدافع حرم و پیشقراول آنها شهید «محسن حججی» که به فرمایش رهبر حکیم انقلاب، «آیت الهی»، «عامل عزت و سربلندی ملت ایران» و «معجزه جاری انقلاب اسلامی» هستند، تربیتشده همین مکتب و اندیشه حیاتبخش میباشند. اندیشهای که شیطان بزرگ را به خاک مذلت نشانده و ثابت کرد که برای محقق کردن آرمانهای بلند اسلام ناب محمدی(ص)، هیچ نیرویی جلودار آن نیست و نخواهد بود.
∎
آنچه در این میان حائز اهمیت است، ارزیابی تحلیلگران منطقهای و فرا منطقهای از شگرد پیروزی رزمندگان اسلام علیه دشمن بعثی است. آنها معتقدند تاکتیکهای جنگ چریکی و راهبرد عملیاتی خاص نیروهای ایرانی عامل شکست ارتش تا بن دندان مسلح صدام بوده؛ ولی واقعیت آن است که هرچند شیوههای نبرد منحصربهفرد رزمندگان اسلام، ابزاری برای غلبه بر دشمن بود ولی آنچه خارج از توان تحلیلی و ارزیابی دشمنان است، اکسیر پایمردی درراه حق است که نصرت خداوند را جلب و به مجاهدان با جمعیتی بهظاهر اندک، توان غلبه بر گروهی پرشمار (به تعبیر قرآن کریم فئه کثیره) را بخشید. لذا در این جنگ که به سبب اجتماع گسترده دشمنان، باید آن را «جنگ جهانی معاصر» بنامیم، تجربه پیروزی انقلاب اسلامی تکرار شد و شیطان بزرگ باتحمل شکستی بزرگ، یک سنگر به عقب رفت.
پس از ظفرمندی ایران اسلامی در معرکه جنگ تحمیلی، فرهنگ مقاومت به آنسوی مرزها امتداد یافت و خدعهگران بینالمللی برای جلوگیری از تشکیل هستههای مقاومت در فلسطین و لبنان، اشتباه هجمه به ایران اسلامی را تکرار کردند؛ در سال 1982، ارتش رژیم صهیونیستی در امتداد حملات شبانهروزی خود به فلسطینیان، به لبنان حملهور شد و تا بیروت پیش آمد. نیروهای متحد صهیونیستها از ارتشهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا وارد پایتخت لبنان شدند و آنجا بود که ضرب شست حزبالله لبنان را برای اولین بار دریافت کردند. ارتش آمریکا و فرانسه، متحمل تلفات سنگین و ناچار شدند که از بیروت، صیدا و دیگر شهرهای لبنان عقبنشینی کنند تا اینکه در سال 2000، رژیم صهیونیستی، فرار را برقرار ترجیح داد و از تمام لبنان خارج شد. این در حالی بود که صهیونیستها سودای حکمرانی «از نیل تا فرات» را در سر میپروراندند ! اندکی تأمل کافی بود که این زاویه از معجزه انقلاب اسلامی نمایان شود چگونه طرح «اسرائیل، از نیل تا فرات» با ظهور گروههای مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین، از بین رفت و صهیونیستها هرروز، محصورتر شدند. محدودیت رژیم صهیونیستی در حال حاضر بهجایی رسیده که به دور خود دیوار حائل کشیدهاند و حتی سران احزاب و گروههای اسرائیلی به مسئولین این رژیم درباره هر نوع ماجراجویی جدید علیه ایران و متحدانش هشدار دادهاند. سران تلآویو خیال میکردند حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و ... گروههای کوچکی هستند که با یک نقشه مثلاً حسابشده، میتوان آنها را از بین برد و ازاینرو، با لحاظ کردن درگیریهای شکستخورده گذشته، شکل دیگری از مقابله را در پیش گرفتند. پس از سیلی خوردن آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه و نبردهای 22 و 51 یکروزه، سران استکبار با همین پیشفرض، دو راهبرد را بهطور همزمان در پیش گرفتند. اول اینکه، «شیمون پرز»، مؤلف کتاب «خاورمیانه جدید» و رئیسجمهور اسبق رژیم صهیونیستی به مسئولین این رژیم توصیه کرد که بهجای اصرار بر راهبرد شکستخورده «از نیل تا فرات»، تفوق اقتصادی – سیاسی بر کشورهای منطقه را دنبال کنند که متعاقب آن، به مقابله با بیداری اسلامی، حمایت از عربستان سعودی و ارتجاع منطقه پرداختند.
دوم اینکه، ایجاد فتنه مذهبی در سوریه و عراق بهمنظور تضعیف قوای ضد صهیونیستی جهان اسلام و یارگیری از کشورهای بهظاهر اسلامی در راستای اهداف مشترک ضد ایرانی و ضد مقاومت. امّا اشتباه آمریکا و اعوان و اذنابش این بود که تصور میکردند با علم کردن تروریستهای تکفیری در منطقه، ریشه مقاومت خشک خواهد شد، غافل از اینکه تاروپود استکبارستیزی، خیلی پیش از آنکه آنها به فکر مقابله بیفتند، در منطقه گسترده شده بود و در مقابل هر تکفیری، دهها بلکه صدها رزمنده جانبرکف، بدون اینکه تجربهای از نبرد داشته باشند و یا دوران دفاع مقدس را لمس کرده باشند، به مقابله برخاسته و غده سرطانی داعش را محو و نابود کردند. در مخیله پدرخواندههای منطقهای و بینالمللی داعش هم نمیگنجید که ناتوی عربی، ناتوی غربی و ارتش آمریکا و صهیونیسم نتوانند از این گروه وحشی دفاع کنند ولی بهعکس اوهام بدخواهان، نهتنها داعش به زبالهدان تاریخ رفت، بلکه تفکر انقلاب اسلامی و مقاومت در بالاترین سطح از قله افتخار و اعتلا قرار گرفت. و بالاخره باید گفت که شکلگیری جبهه مقاومت اسلامی و رویش مدافعان حرم از ملتهای مختلف منطقه، نتیجه تربیت جهادی مکتب عاشوراست و شهدای مدافع حرم و پیشقراول آنها شهید «محسن حججی» که به فرمایش رهبر حکیم انقلاب، «آیت الهی»، «عامل عزت و سربلندی ملت ایران» و «معجزه جاری انقلاب اسلامی» هستند، تربیتشده همین مکتب و اندیشه حیاتبخش میباشند. اندیشهای که شیطان بزرگ را به خاک مذلت نشانده و ثابت کرد که برای محقق کردن آرمانهای بلند اسلام ناب محمدی(ص)، هیچ نیرویی جلودار آن نیست و نخواهد بود.
نظر شما