به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فوتبال یکی از جذابترین پدیدههای دنیای کنونی ماست؛ محبوبترین ورزشی که در قالب یک صنعت - سرگرمی بهعنوان پرطرفدارترین رشته در همه دنیا از محبوبیت خاصی برخوردار است. اتفاقی که برای کمتر ورزشی رخ داده است. بسکتبال، ورزشهای رزمی، کریکت و ورزشهای آبی یا زمستانی هر کدام در جغرافیای خاصی از دنیا دارای محبوبیت بیشتری است اما فوتبال داستان متفاوتی دارد و در همه جای جهان از شرق آسیا تا خاورمیانه و از کرانههای جنوبی مدیترانه تا قلب و جنوب آفریقا و از کشورهای اسکاندیناوی تا جنوب اروپا و آمریکایی جنوبی محبوبیت غیرقابل وصفی دارد. فوتبال حتی در آمریکای شمالی با ورزشهای دیگری ازجمله بسکتبال و فوتبال آمریکایی تا چندی پیش بهعنوان پرطرفدارترینها به حساب میآمدند، در حال رقابت است. علت این محبوبیت فراگیر چیست؟ شاید بتوان علت اصلی این حجم از محبوبیت و اثرگذاری فوتبال را در ذوابعاد بودن این پدیده دانست. فوتبال ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در خود جای داده است و از این لحاظ آن را کاملترین پدیده مدرن دانست که بهخاطر همین شمولیت بهعنوان یکی از اصلیترین مناسک دنیای جدید درآمده است.
در فوتبال حجم سرسامآوری از پول درحال چرخش است. سالانه میلیاردها دلار در این چرخه اقتصادی درحال جریان است. خرید و فروش بازیکنان، بلیتفروشی در استادیومها، بنگاههای شرطبندی، فروش پیراهن و اقلام مربوط به تیمها، ساختوساز ورزشگاهها و برگزاری متاایونتهایی چون جام جهانی، لیگهای قهرمانی در قارههای مختلف، لیگهای ملی و منطقهای و حتی محلی جزئی از گستره اقتصادی بزرگ این پدیده است.
رابطه تنگاتنگی با سیاست دارد. با وجود اینکه فیفا دخالت دولتها در فوتبال را قدغن کرده است و در صورت نقض این اصل _که در واقع بیارتباط با حکمرانی نئولیبرالیسم اقتصادی و احکام آن ازجمله کوچکسازی و عدم دخالت دولت هم نیست_ کشورهای خاطی را با تنبیه مواجه میکند اما فوتبال در ساختار سیاسی نقشی اساسی دارد. دولتها برای تثبیت قدرتشان از فوتبال بهرهها بردهاند.
در بعد ملی فوتبال به نمادی برای تقویت روح ملیگرایی و هویت جمعی بدل شده است. اقوام و مذاهب و خردهفرهنگهای مختلف یک جامعه تحت نام تیم ملی در قالب یک پیراهن و پرچم واحد در عرصههای بیالمللی متحد میشوند. دولتها در بعد بینالمللی هم از فوتبال بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی استفاده میکنند. بازی تیم ملی فوتبال کشورمان با برزیل در سالیان گذشته در اوج مناسبات روسایجمهور دو کشور ازجمله آن است.
فوتبال به شاخصی برای توسعهیافتگی تبدیل شده است و دولتها برای نشان دادن میزان توسعهیافتگی خود بعضا به فوتبال متمسک شدهاند. جامهای جهانی ۲۰۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ در سه کشور آفریقایی جنوبی، برزیل و روسیه که لقب «اقتصادهای نو ظهور دنیا» را به رخ میکشند، به خوبی مدعای ما را اثبات میکند.
فوتبال قرابت خاصی هم با ادبیات دارد. داستان شکستها و پیروزیها، ناکامیها و بردها و امیدها و یأسهاست. سرشار از صحنههای تراژیک و اتفاقات دراماتیک است.
فوتبال با موسیقی هم بیارتباط نیست. هر مربی مثل یک رهبر ارکستر به همراه 11 نوازنده (بازیکنش) ملودی و قطعهای را که پیش از آن بارها و بارها تمرین شده است در زمین مینوازند و بعضا انسان از هارمونی موسیقایی که در شیوه بازی برخی تیمها وجود دارد به وجد میآید.
فوتبال به نوعی به دنبال حذف زمان نیز هست. کمتر پدیده دیگری مثل فوتبال وجود دارد که بتوان مقادیر معتنابهی از اتفاقات گوناگون و حسهای متفاوت از خشم و غضب گرفته تا همبستگی و مهربانی، از داد و فریاد گرفته تا بهت و سکوت و از آه و ناله گرفته تا نعرههای سرمست از غلبه، همه و همه را در یک کانتکس 90 دقیقهای به ارمغان بیاورد. این مهم حتی با پرخرجترین فیلمهای سینمایی هم قابل مقایسه نیست، چراکه در فیلمها درنهایت به ژانری محدود میشوند و فوتبال پدیدهای است که با وجود آنکه متجمع هر ژانری است اما نمیتوان آن را در قالب ژانری خاص محدود کرد و به این ترتیب در فوتبال ژانر معنای خود را از دست خواهد داد.
فوتبال به نحو جامعی تمام وجوه مدرنیته را در خود جای داده است. آخرین صورت دنیای مدرن در فوتبال ظاهر شده است و به خاطر همین شمولیت برای انسان مدرن محبوبترین نیز هست.
* نویسنده : محمدمحسن راحمی روزنامهنگار
نظر شما