شناسهٔ خبر: 22096211 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

اندیشمندان برای ریشه‌کنی اعتیاد به‌پا خیزند

صاحب‌خبر -
 

چهارم مهرماه ۹۶ برحسب اتفاق و ناخواسته از چند کوچه پر پیچ و خم اوراق‌فروشی‌های میدان شوش در منطقه ۱۵ ناحیه یک شهرداری تهران عبور کردم،‌ از کوچه تیموری گذشتم و به کوچه غمخوار و محل کارگاه‌های خراطی و لوازم اتومبیل رسیدم. ساعت هنوز ۳۰ر۷ صبح را نشان می‌داد که ناگهان چشمم به سیل خروشان و خرامان و خماران و خوابیده‌های بی‌رمق کنار دیوارهای گرد و خاک گرفته کوچه علی اصغر تیموری افتاد. درست در قسمت جنوبی کوچه گوش تا گوش معتادان خواب‌آلود و خمیده به دیوار، با سیگار و گرد سفید و کاغذ پوست، مشغول ساخت و ساز روحیه پژمرده و افسرده آسیب‌دیده خود بودند. بدون اغراق آن عده‌ای که در کنار دیوار تیموری جفت جفت چمپاته زده بودند و کت و پیراهن چرکین را به صورت کشیده بودند که آفتابی نشوند، به تعداد ۲هزار نفر از زن و مرد و پیر و جوان تخمین زده می‌شد. این تعداد، فقط در یک کوچه کم رفت و آمد دیده می‌شدند، ولی در مسیر طولانی و ترسناک و پر پیچ و خم ضلع شرقی، در خیابان عریض و طویل قیام،‌قدم به قدم معتادان نشئه شده،‌تلوتلو می‌خوردند و به سمت خیابان‌های اصلی پایتخت روان بودند؛ گویی این تعداد می‌خواهند در سطح شهر تهران پخش و پلا شوند و انواع و اقسام بیماری‌های واگیردار را در روی صندلی‌های اتوبوس و مترو به شهروندان سالم منتقل کنند! بیماری‌هایی که درمان آن میلیاردها تومان برای دولت جمهوری اسلامی،‌ هزینه‌های کمرشکن دارد. شاید این معتادان بخواهند با پرسه زدن در سطح شهر تهران بزرگ موادمخدر از عمده‌فروش یا خرده‌فروش دریافت کنند و با تحویل به مصرف‌کنندگان شیک‌پوش، پولی به‌دست آورند و شیشه و هروئین و گراس بخرند و باز هم نشئه شوند. در مسیر یکی از این کوچه‌ها زن جوانی را دیدم که گونی پر از کارتن پاره را با زحمت فراوان به روی زمین می‌کشید. چند قدم آن طرف‌تر پیرمردی را دیدم که با پشت خمیده در انتظار دریافت یک نخ سیگار بود. هرچه بیشتر جلو می‌رفتم، صحنه‌های دلخراش‌تر و غم‌انگیزتری را می‌دیدم، زنی که در کنار مرد دیگر خوابیده و بی‌خیال از همه چیز، با موادمخدر سیر آفاق و انفس می‌کرد! دختر جوانی که سیگار بر لب داشت و با مرد جوان دیگری به گفتگو و بگو و بخند و خیابان‌گردی و نامهربانی با خانواده مشغول بود. القصه گزارشی قبلا در روزنامه خوانده بودم ولی نمی‌دانستم عمق فاجعه اعتیاد و معتاد و موادمخدر تا چه اندازه است، ولی در آن روز خیلی چیزها دستگیرم شد. متأسفانه اغلب کسانی که همواره در جهت اصلاح جامعه می‌کوشند و بعضاً‌ دارای مدارک تحصیلی لیسانس و فوق‌لیسانس و دکتری و فوق دکتری هستند، در برابر معضل اعتیاد همچنان خاموش و بی‌تفاوت، ‌شب و روز را به بی‌خیالی می‌گذرانند و گویا رنج تحقیق و پژوهش و بررسی مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تحمل نکرده‌اند! زیرا یک تحصیلکرده واقعی شور و عشق و هیجان و انگیزه‌های درونی برای خدمت‌رسانی دارد. آمار و ارقام تعداد تحصیلکردگان و نشان دادن نقشه «گراف» رشد علمی و ارتقاء کیفیت دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی عالی، ملاک عینی نیست، زیرا که داعیه و زیرساخت‌ «دانش» و «علم»‌ خدمت به جامعه است. ناگفته پیداست که یک تکه کاغذ با خط نستعلیق دکتر و مهندس و پروفسور، درخشندگی و آبرو و حیثیت یک کشور را به نمایش نمی‌گذارد،‌ آبرو و حیثیت کشور زمانی حفظ خواهد شد که در سایه این مدارک دهن‌پُرکن،‌کارهای مثبت انجام شود. یعنی صاحبان مدرک‌های دکتری جامعه‌شناسی و روان‌‌شناسی و روانپزشکی بپاخیزند و آمار معتادان و شیوه‌های درمان اصولی و ریشه‌کن‌سازی مواد خانمان‌سوز مخدر را به دولت ارائه دهند. جای تأسف است بسیاری از افرادی که تابلوی مشاوره ازدواج، مشاوره همسرگزینی و مشاوره ترک اعتیاد در بالای سردر محل مسکونی و یا دفتر کار خود نصب کرده‌اند،‌ هدفشان در درجه اول کسب درآمد از خانواده‌های معتادان است، آن هم خانواده‌هایی که برای نان شب محتاج‌اند،‌ چگونه می‌توانند حق‌العلاج‌های‌ تا یک میلیون تومان را بپردازد؟ یکی از زشتی‌ها و نادانی‌های
عوام این است که به افراد معتاد به چشم عضو زائد جامعه می‌نگرند، زیرا صدا و سیما و مسئولان و بخصوص دستگاه‌های تبلیغاتی هنوز نتوانسته‌اند این پنبه را از گوش عوام خارج کنند که «معتاد» یک فرد زاید جامعه نیست، او از همین آب و خاک برخاسته است و انتظار کمک معنوی دارد، نه مادی. یعنی معتاد در جستجوی کسی است که از راه درست علمی او را معالجه کند و وی را در جامعه اسلامی، دلپذیر و با کرامت و با شرافت سازد. متأسفانه یکی از دلایل مهم اعتیاد، به رُخ کشیدن و سرزنش و بیرون راندن معتاد از خانه و کاشانه اوست. کمتر کسی توانسته است به ریشه اساسی اعتیاد پی ببرد و با شیوه‌های علمی، به جنگ اعتیاد و موادمخدر برود. ما باید «فقر» را از خانواده‌ها ریشه‌کن کنیم، هنگامی که کودک خردسال از اساسی‌ترین نیاز‌های عاطفی، جسمی و روانی، آموزشی وتفریحی، نظیر کتاب و قلم و معلم و مدرسه و آموزش‌های مناسب محروم است، چگونه می‌توانیم آینده او در جامعه را تضمین کنیم؟ در پایان،‌ چند پیشنهاد برای کاهش آسیب‌های اجتماعی و به‌ویژه «اعتیاد» دارم:
همه نهادها و سازمان‌های تبلیغاتی و نظایر آن‌ها بخشی از بودجة‌ خود را در اختیار سازمان بهزیستی قرار دهند تا بتوانند اولاً از ازدیاد معتادان جلوگیری کنند و ثانیاً برای معتادان متجاهر، شهرک‌سازی نمایند. همچنین صدا و سیما به مثابه یک دانشگاه بزرگ، همه توان خود را در جهت سالم‌سازی جامعه به‌کار اندازد و از کارشناسان بخواهد از میدان شوش دیدن کنند و گزارش‌های تصویری و خبری مستند و جامع ارائه دهند.
فیضعلی مداح
پژوهشگر امور اجتماعی

نظر شما