به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سیدعلی حسینیخامنهای فرزند مرحوم حاجسیدجواد حسینیخامنهای، در فروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگی مرحوم سیدجواد خامنهای هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینی، بسیار ساده: «پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشهگیر... زندگی ما بهسختی میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد... آن شام هم نان و کشمش بود.»
پیشینه فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی خاندان مقام معظم رهبری، در او زمینه تربیتی برای مبارزه سیاسی ـ مذهبی فراهم آورده بود. نقطه آغازین ورود به فعالیتهای سیاسی، دیدار او با سیدمجتبی نوابصفوی (میرلوحی) در مشهد بود که به بیان خود او اولین بارقههای انقلابی را در وی پدید آورد. نخستین دیدار وی با امام خمینی(ره) در سال ۱۳۳۶ش صورت گرفت اما چهره سیاسی امام خمینی برای اولینبار در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی برای ایشان مکشوف شد.
آیتا... خامنهای با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۴۱ش وارد عرصههای گوناگون مبارزه با طاغوت شد و پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷، عضوی از شورای انقلاب، امامجمعه تهران و معاون وزیر دفاع شد. پس از آن، یک دوره نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و دو دوره رئیسجمهور ایران شد. بعد از رحلت امام خمینی در سال ۱۳۶۸ مجلس خبرگان او را بهعنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب و تا زمان حاضر بر تداوم امر ولایت ایشان تاکید کردهاند.
مقام معظم رهبری همچون امام خمینی، دارای اندیشههای پربار و غنی نظری و عملی در حوزههای سیاسی و فقهی هستند و از ایشان تالیفات و ترجمههای متعددی از متفکران جهان عرب منتشر شده است که همگی دلالت بر غنای فکری ایشان دارد. هرچند آثار مختلفی در تبیین اندیشه ایشان به رشته تحریر درآمده اما سعی ما بر این است که در وجیزه مختصری اشاراتی به نکات غنی سیاسی ایشان در امر دولت داشته باشم.
اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری
در اندیشه مقام معظم رهبری در باب نسبت و رابطه دین و سیاست ایشان رهبری تفکیک دین و سیاست و دنیا و آخرت را از بزرگترین مظاهر شرک در دنیای معاصر عنوان کردهاند (14/04/1368). لذا ایشان نیز در باب حکومت و دولت از منظر اسلام هم به صورت نظری و هم تجربه عملی سخنان و ادبیات متعددی را در اختیار پژوهندگان قرار دادهاند.
از نظرگاه ایشان، ولیفقیه بهعنوان کارگزار امرولایت است بهگونهای که ولایت امتبودن امتیاز و برتری ایشان را نمیرساند و بیش از اینکه از بنده امتیاز و بهرهمندی از تمتعات قدرت باشد، موجد تکلیف و مسئولیت شدید در برابر خالق متعال و مخلوقات ایشان است. ایشان در اینباره میفرمایند: «ولیامر... . هیچ امتیازی ندارد. او مدیر جامعه و متصدی امر ولایت، اما هیچ امتیازی مانند امتیازهای مادی و اقتصادی نسبت به دیگران به او تعلق نمیگیرد.» (29/2/1360)
همین اعتقاد به نقش تکلیفمدارانه رهبر در جامعه اسلامی در مقابل نقش امتیازمحور رهبر جامعه غیراسلامی است که باعث شده ایشان بهشدت از استفاده از کلمات اغراقآمیز به صورت علنی اعلام انزجار کنند و تصویری خدمتگزار از رهبر مطلوب در تفکر اسلامی ارائه دهند: «میدانم از روی محبت و اخلاص و صفاست- در این تردیدی نیست- لیکن اینجور بیانات، هم به ضرر من است و هم به ضرر خود گوینده است. نبایستی این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعه زمانی تصادفا کنار هم قرار گرفتهایم و داریم با هم کار میکنیم. اینجور تعبیرات، تعبیراتی نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکی به پیشرفت انسان کند، ما همگی بندگان خدا هستیم و انشاءا... خدمتگزار مردم باشیم.»(8/3/1390)
همین نداشتن تصور برتریجویانه در مبانی اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری و نقش راعی دانستن حاکم اسلامی که مسئولیت رعایت مصالح جامعه اسلامی است که ولایت مطلقه فقیه را مطلقالعنان نمیکند و او را تابع شرع و قانون الهی تعریف میکند: «بعضیها خیال میکنند که این ولایت مطلقه فقیه که در قانون اساسی آمده، معنایش این است که رهبری مطلقالعنان است و هرکاری که دلش بخواهد میتواند بکند. معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی هم مو به مو قوانین را اجرا کند و هم به آنها احترام بگذارد؛ منتها در مواردی اگر مسئولان و دستاندرکاران امور بخواهند به قانونی که معتبر است مو به مو عمل کنند، دچار مشکل میشوند. قانون بشری همینطور است. قانون اساسی راه چارهای را باز کرده و گفته آن جایی که مسئولان امور در اجرای خلاف قانون مالیاتی یا سیاست خارجی، بازرگانی، صنعتی و دانشگاهی دچار مضیقه میشوند و هیچ کار نمیتوانند... رهبری مرجع است. رهبری بررسی و دقت میکند و اگر احساس کرد که ناگزیر باید این کار را بکند، آن را انجام میدهد.»(26/9/1382)
از اینرو، ایشان نقش ولیفقیه را نه شخص مجری تصمیمات بلکه حلال و گرهگشای مشکلات کلان جامعه اسلامی میداند که با حکم و امضای وی در چارچوب مصالح امت اسلامی، هویت برخی مسائل کلان دچار دگردیسی شده و با هویتی جدید جواز اجرا پیدا میکنند: «تصمیمات و اختیارات ولیفقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد ملت مقدم و حاکم است.» (خامنهای، اجوبهالاستفتائات، سوال 63)
این نقش محور و مهم رهبری در کنار اهمیت و جایگاه نقش مردم در جمهوری اسلامی قابلتفسیر است. بهعبارت دیگر، با وجود اینکه ایشان معتقدند مردم یک رکن اساسی مشروعیت در نظام اسلامی هستند، رکن دیگر این نظام اسلامی همان تقوا و عدالت کارگزاری و ساختاری است که باعث میشود در زمان تعارض اجرای عدالت در جامعه با خواست و اراده بخشی از مردم، رعایت مصالح امت اسلامی بر آن مقدم و اولی باشد: «مردم یک رکن مشروعیتند، نه همه پایه مشروعیت، نظام سیاسی در اسلام علاوهبر رای و خواست مردم، برپایه اساسی دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است.» (26/9/1382) و «اگر کسی که برای حکومت انتخاب میشود از تقوا و عدالت برخوردار نبود و همه مردم هم بر او اتفاق کنند، از نظر اسلام، این حکومت، حکومت نامشروعی است.» (26/9/1382)
با این وجود ایشان، نقش روزمره ولیفقیه را در امر سیاستگذاری و نظارت بر قوای نظام تعریف میکنند و تا زمانی که مساله حادی صورت نگرفته باشد در امر اجرایی ورود پیدا نمیکنند. «ولیفقیه در سیاستگذاری نقش اصلی را دارد؛ در اجرا مطلقا دخالتی نمیکند.» (خامنهای، 4/12/1377).
نکته قابلملاحظه در اندیشه رهبری این است که ایشان در کنار ارائه تصویر مقتدرانه از ولیفقیه، معتقد به اندیشه آزادی بیان گسترده در قالب بیان نظرات کارشناسانه ولو خلاف نظر رهبری و معتقد به نظارت عمومی جامعه بر افعال رهبری و سایر مسئولان هستند و بارها از امر نظارت از رهبری استقبال نموده و آن را مصداق نصیحت لائمهالمسلمین عنوان کردهاند: «من به شما عرض بکنم هیچ نظر کارشناسیای که مخالف با نظر این حقیر باشد مخالفت با ولایت نیست. دیگر از این واضحتر؟ نظر کارشناسی، نظر کارشناسی است. کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجهای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد معتبر است و به هیچ وجه مخالف با ولایت فقیه و نظام نیست.»(16/5/1391)
«قاعده نصیحت نیز که سلسله روایات مرتبط با آن در جوامع روایی مثل کافی باب ویژهای را به خود اختصاص داده است، میتواند یکی از مبانی نظارت بر رهبری به حساب آید. در احادیثی که از معصومین نقل شده، مردم به نصیحت کردن نسبت به پیشوایان دینی و حکومتی دعوت شدهاند که البته لازمه این نصیحت، رصد کردن عملکرد آنان است.»(22/12/1379)
«از نظر من هیچکس مصونیت آهنین ندارد؛ همه در مقابل قانون و مسئولیتهای خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند... نظارت هم باید جدی و بدون رودربایستی باشد. این نظر خود من است و بارها هم به اعضای خبرگان و غیرخبرگان و دیگران گفتهام من نظارت را دوست میدارم و از گریز از نظارت- اگر کسی و در جایی باشد- بهشدت گلهمندم. بر خود من هم هرچه بیشتر نظارت کنند، خوشحالترم. یعنی احساس نمیکنم که نظارت برای من سنگینی داشته باشد.»(22/12/1379)
نظر شما