اگر چهارصد و اندی سال به عقب بازگردم. حتما به سراغ ملاحسین واعظ کاشی میروم و از او میخواهم این نکات و دقایق را هم به آن فصل از فتوت نامهاش بیفزاید.
روز یکم
روز سهشنبه یکم شهریورماه، برابر با ۲۹ آگوست، در نخستین روز حضور در پکن، راهی مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب شدیم. این افتتاحیه در سالن کنگرة خلق چین برگزار میشد، نمایشگاه البته درجای دیگری بود. کنگره در خیابان جیانونبین قرار دارد؛ خیابانی بسیار مهم و با شکوه که دارای اهمیت زیادی در شهر پکن و بلندترین راه در این شهر است، چیزی نظیر بزرگراه همّت در تهران خودمان. البته تفاوتش در این است که ساختمانهای مهم دولتی، اغلب در همین خیابان مستقرند. نوعی ارزش سمبلیک هم دارد که عبارت است از اینکه در ادامه شهر ممنوعه قرار گرفته و همچون تاریخ چین، اگر چه تکانه و تحولی بزرگ محسوب میشود، اما منقطع نشده است.
از سنّت کهن به امپراتوری سرخ، و از آن به کشوری با دو سیستم، و از آن به سوی قدرت غالب اقتصادی در جهان؟! آیا چه هنگام چین به آمریکا خواهد رسید و ظرفیت اقتصادی خود را با عدد و رقم، برتر و فراتر از ایالات متحده اعلام خواهد کرد؟ این احتمالی است که برخی جامعهشناسان سیاسی و اقتصاددانان هم اکنون از آن سخن میگویند، اما من بدان باور ندارم. دلایلش برایم هم روشن است و هم به مانند تجربهای گنگ مبهم باقی مانده است. شاید روزی برای توضیح و توجیه این نظر، اهتمام کنم و دلایل و منطق این مدعا را بنویسم.
باری، این خیابان عظیم ۴۵کیلومتری، نخستین جایی بود که ما در نخستین پگاه پکن بدان پای نهادیم. اولین دیدار ما بود و این خیابان اولین خیابان پکن و شاید چین جدید بوده و اولین بناها و مؤسسات و مکانهای مهم در اینجا قرار دارند.
همچنان که گفتم شهر ممنوعه همچون رازی ابدی در امتداد جیانونبین، همچنان به حیات موزهوار خود ادامه میدهد و رازهای بیپایانی از قدرت، اندوه، خشم و خون و اشرافیت و شادخواریهای بزرگان دربار را در سینة خود نگاه داشته است. شهری که در مستندهای تلویزیونی و فیلمهای اعجاب انگیز ژانگ پیمو دیده بودم و مصمم بودم در این سفر آن را از نزدیک ببینم و در روی صُفّهها و زیر رواقهای چوبی اش بچرخم و پای بر سنگفرشهایش بگذارم. گذرگاههایی با آبراهههای زینتی که امپراتوران چین و امپراتریسهای نازپرورده و متکبّر بر روی آن راه رفته و گذشتهاند، نیک و بد عمر کرده و درگذشتهاند و به بخشهای کوچکی از یک تاریخ بزرگ بدل شدهاند.
چین بزرگ است و انگار ابعاد بسیاری از چیزها هم با آن تناسب دارد، مثل دیوار چین و مثل ساختمان کنگره که از هر نظر عظیم و صاحب معماری با شکوهی است. این ساختمان معظم و نسبتا زیبا، مشرف به میدان معروف تیان آن من است؛ میدانی که امروز به اندازه، دیوار چین شهرت دارد و رخدادهای آن بیش از تمام وقایع چین، وجدان جهانیان را تکان داده است. هنوز خاطره دانشجویی را که با یک دست لباس معمولی و قلبی بزرگ، برای آزادی به پیشباز تانکهای سنگین و تیره رنگ رفته بود، به خاطر دارم. صحنه تحول تاریخ که وجدان آزاد انسانی بر قدرت بیوجدان سلاح و پولاد و چدن و باروت چیرگی مییابد. تیان آن من، اینک بخشی از تاریخ بشر، بخشی از وجدان انسان و قطعه بلندی از منظومة شاهکار آزادی در تاریخ معاصر جهان است.
شهر ممنوعه در سمت راست میدان واقع شده، اما تیان آن من آنقدر بزرگ است که گذر و دیدار از آن نیازمند وقت و انرژی بیشتری است.
ساختمان عظیم کنگره را هم در همین میدان مییابیم و نیز مقبرة صدر مائو، رئیس دولت خلق و رهبر حزب کمونیست چین که انقلاب و راهپیمایی طولانی ملت چین را زعامت کرد و سرزمین کهن را به قلب جهان نو پرتاب نمود. در کنار مقبرة باشکوه مائو که هنوز مقبول و محترم و مطلوب برای جمع عظیمی از مردمان و مسئولان چینی است، بزرگترین موزة چین قرار گرفته، که همان موزة ملی این کشور است و بخش عظیمی از دارایی باستانی و هنری و حتی معاصر در آن به نمایش گذاشته شده است.
اینک ما در پکن هستیم. شرجی و سنگینی هوای شهر، همواره با بوی خاص سس غذای چینیان که همه بلااستثنا مصرف میکنند، مُهر خاطرهای شگفت و ماندگار را در یاد شما برجای مینهد. باران و مه را نمیتوان در این ماهها از پکن منفک کرد. اما هوای آلود? پکن، آنگونه که در خبرها می شنویم، مربوط به فصل سرماست؛ زمانی که وارونگی هوا به علت تراکم و زایش دیاکسیدکربن توسط سوخت ماشینها و خانهها و کارخانهها به صدر اخبار جهان راه مییابد.
شاید المپیک معروف پکن، سبب شد تا مدیران چین، در پی راهحلهای عملی برای کاستن از آلودگی باشند. آنان قصد دارند طی یک برنامه ۲۵ ساله، به طور کلی اتومبیلهای بنزینی و گازوئیلی را ممنوع سازند و تولید و استفاده از ماشینهای برقی را جایگزین نمایند. حتی برنامهای برای کاهش و ممنوعیت ذغالسنگ و سوختهای فسیلی نظیر نفت و مشتقات آن در دیگر بخشها در دست اجراست. چین حتما در این زمینه موفق خواهد شد، زیرا عزم و نظم چینی، هر مشکلی را از پیش پای برخواهد داشت، جز آنکه در خلاقیت و آزادی و آموزش، هنوز گویی وارد نیمه قرن بیستم هم نشدهاند. این همان عارضهای است که مرا دچار تردید میکند که روزی چین بتواند ایالات متحده را از پیش رو بردارد و جلو بزند. البته چرخ بازیگر ازین بازیچهها بسیار دارد!
سخن از المپیک پکن شد. آن واقعه، با آن نظم جالب، و افتتاحیه و اختتامیه اعجابانگیز، برای چین جدید، یک نقطه عطف مهم قلمداد میشود. المپیک اگر در کشورهای توسعه یافته، امکانی برای ایجاد تحرک، نوسازی امکانات و نهادها، و درآمدزایی از حاشیهها و مسافران و توریستهای بیشمار است، برای کشورهایی چون چین و برزیل، امکانی برای دگرگونسازی توسعه و تسریع و بهبود و مدرنسازی امکانات و زیرساختها، و در یک کلام آغاز یک عصر جدید و یک زندگی جدید برای کشور….
نمایشگاه کتاب
مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب چین در ساختمان کنگره خلق چین برگزار میشد. این کنگره، ساختمانی بس مهم و نمادی قدرتمند و حتی بسیار مورد احترام است، چنان که تنها سالی یک بار مجلس خلق در آن تشکیل میشود. پلکان کاخ مانندش، تازهواردان را با وقاری خاص فرا میخواند، زیرا بلافاصله جمعی از کارکنان، با چترهایی در دست به استقبال میآیند و شما را در حالی که این ندیمههای کنگره سایه چترها را بر سر شما گرفتهاند، تا درب ورودی مشایعت و همراهی میکنند.
اینجا در نزدیکی شهر ممنوعه، جایی که چین کهن و چین کمونیست دست در آغوش یکدیگر دارند، به ساختمان باشکوه و عظیم کنگره وارد میشویم. بهتر است هر کاری بیرون دارید، انجام داده باشید، زیرا درهای کنگره که بسته و مراسم آغاز میشود، دیگر تا پایان قطعی، امکان ندارد دری باز شود یا به کسی اجازه خروج بدهند! این هم یک تجربه دیگر چینی.
اما مکانهای مهم دیگر در حاشیه تیان آن من، نظیر موزه ملی و مقبره مائوتسه دون و شهر ممنوعه را میتوان دید و برای بازدید عموم درهایش گشوده میشود. ورود به کنگره تنها با دعوتنامه رسمی و هولوگرام یا بارکد امنیتی خاص امکانپذیر است. مأموران امنیتی دو سه نوبت واردان و مدعوین را چک میکنند، با دقت، نظم، حوصله و البته احترام.
یک تجربه دیگر من برای دوستانی که ممکن است در سالهای بعد راهی کنگره شوند، این است که از حمل اشیاء زائد و چیزهایی که توضیحش برای چینیها دشوار یا ناممکن است، پرهیز کنند وگرنه مثل نگارنده مجبورند به پرسشهای متعددی در باب نوشیدنی خاکشیر و یک کارد میوهخوری که در کوله پشتیام همیشه همراهم بود، به نگهبانان و مسئولان حراست که در چند لایه و نوبت همه چیز را زیر نظر گرفته و وارسی می کنند، پاسخ دهند.
در مراسم کنگره، سخنرانیهایی شد، خیرمقدم و توضیحات مختلف و سرانجام اهدای جوایزی به تعدادی از محققان اروپایی که درباره چین پژوهش کرده بودند و کتابها و مقالات و خطابههایی داشتند. طبیعی بود که این سؤال برایم پیش آمد که چرا فقط اروپاییها؟ بگذریم.
روز دوّم
چهارشنبه باران شدیدی میبارید. پگاه پکن و طلوع خورشید روی این شهر وسیع و پرجوش و خروش، مثل یک پارچه روشن، از شرق به غرب شهر کشیده میشد و این پوشش زرد کم رمق را میشد از پنجره هتل به وضوح دید. باران پکن، هرچند زحمتی در رفت و آمد ایجاد میکند، اما هوای شهر را تلطیف میکند و صفایی به در و دیوار و درختان و حتی اتومبیلها میدهد. خیابانهای منتهی به هتل نیز اینگونه بود و در قطرهها و آسفالت خیس، درخششی خیرهکننده مییافت. دلم میخواست بروم و به تنهایی قدم بزنم. اما نمیشد، باید به نمایشگاه میرفتیم.
ادامه دارد
یادداشتهای سفر چین؛ شهریور ۱۳۹۶
پگاه پکن
مرضیه سلیمانی - بخش دوم
صاحبخبر -
∎
نظر شما