شناسهٔ خبر: 21811317 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

بکاء ممدوح از منظر قرآن و روایات - بخش دوم و پایانی

آثار جسمی و روحی بکاء ممدوح

بکاء از جمله احوال انسانی است که ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن، امری فیزیولوژیک است و باطن آن همان عوامل درونی و عاطفی مربوط به روح آدمی است.

صاحب‌خبر -

 

4ـ3) بکاء حزن

بکاء حزن آن است که به‌خاطر از دست دادن چیز دوست‌داشتنی و یا فرصتی مهم اتّفاق می‌‌افتد. همان‌گونه که آمده است: وَلاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ: و (نیز) ایرادى نیست بر آنها که وقتى نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبى (براى جهاد) سوار کنى، گفتى: مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم! (از نزد تو) بازگشتند، در حالى‌که چشمانشان از اندوه اشکبار بود؛ زیرا چیزى نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند) (التّوبه/92).

 در واقع، کلمه «فیض» به معنی لبریز شدن بر اثر پری است (ر.ک؛ خانی و ریاضی، 1372، ج 6: 222) و به نظر می‌‌رسد از آنجا که این اشک از حزنی که در دل این افراد در همراهی کردن رسول خدا به وجود آمد، سرازیر شده است، می‌‌توان آن را بکاء حزن نامید. البتّه به نظر می‌‌رسدمنشأ این حزن همان ایمان قلبی آنها است، چنان‌که مولای متّقیان علی(ع) در وصف مؤمنان این گونه بیان می‌کند که «جَرَحَ طُولُ الأسَی قُلُوبُهُم، وَطُولُ البُکَاءِ عُیُونِهِم: اندوه بسیار دل‌های آنان را ریش کرده است و گریه بسیار دیدگانشان را» (نهج‌البلاغه/ خ 222).

فرق بین بکاءِ خوف و بکاءِ حزن آن است که بکاءِ خوف بر آنچه می‌‌آید، واقع می‌شود و بکاءِ حزن بر آنچه گذشت، واقع می‌شود.

5ـ3) بکاء فراق

بکاء حضرت یعقوب در فراق فرزندش یوسف بکاء فراق است: وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ *... * قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ...: و از آنها روى برگرداند و گفت: وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا خشم خود را فرو مى برد (و هرگز کفران نمى کرد)! * گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا مى گویم (و شکایت نزد او مى برم)!... (یوسف/84).

 در جواب اینکه چگونه چشمان یعقوب(ع) از حزن و اندوه سفید گردید، در حالی‌که از نظر پزشکی و نیز از نظر عرفی حزن و اندوه موجب سفیدی چشم کسی نمی‌شود. از ابن‌عبّاس آمده است: «مراد از حزن در اینجا گریه است، چراکه حزن سبب گریه می‌شود که خداوند در این آیه سبب را نام برده است و اراده مسبّب نموده است و زیادی گریه، سفیدی در چشم به وجود می‌‌آورد که سیاهی آن را می‌‌پوشاند و چنین حالتی برای یعقوب(ع) پیش آمده بود و برخی گفته‌اند: وقتی که گریه زیاد شود سیاهی چشم کمرنگ شده و به رنگ سفید تیره‌ای مبدّل می‌شود» (رازی، 1380: 288). البتّه حزن و بکاء یعقوب و شکایت وی نزد خداوند متعال بوده است که منعی برای آن نیست و در حیطه بکاء ممدوح قرار می‌‌گیرد (کلینی، 1365، ج2: 227).

6ـ3) بکاء پیوند و عهد

گریه پیوند و عهد، اعلان آمادگی درونی برای فرمانبری و اطاعت از دیگری است. ریختن اشک، اعلان وفاداری نسبت به اهداف مقدّس و اعلان پیوند جان با پیام مکتب است. گریه برای شهدا، ائمّه ـ علیهم‌السّلام ـ و بزرگان، از این قبیل است. گریه برای آنها، اعلان تعهّد به پیام آنهاست. لازمه این نوع از گریه شناخت هدف، مکتب است. در واقع، گریه ارزشی نیز دارای مراتب و درجاتی است که بهترین آنها گریه‌ای است که در رسای سیّد و سالار شهیدان عالم حضرت اباعبدالله(ع) می‌باشد که در بر گیرنده تمام خصوصیّات گریه، رشد و تقوای روحانی به وجه احسن می‌باشد تا جایی که امام صادق(ع) فرمودند: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَه: نَفَس کسی که برای مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح و اندوه او به خاطر ما عبادت است».

چنان‌که در فرازی از دعای ندبه می‌‌خوانیم: «فَعَلَی الأَطَایِبِ مِنْ أَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِمَا وَ آلِهِمَا فَلیَبکِ البَاکُونَ، وَاِیَّاهُم فَلیَندُبِ النَّادِبُونَ، وَلِمِثلِهِم فَلتَذرِفِ الدُّمُوعِ، وَلیَصرُخِ الصَّارِخُونَ، وَیَضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَیَعِجَّ العَاجُّون...: پس شیعیان آل محمّد (ص) باید بر پاکان اهل بیت پیامبر و علی ـ که درود الهی بر آنان و دودمانشان باد ـ اشک از دیدگان ببارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل برکشند» (قمی، بی‌تا: 980). البتّه در بکاء بر امام حسین(ع) روایات فراوانی نقل شده است. تا جایی که طبق این روایات مشخّص می‌شود که جن وانس قبل و بعد شهادت او گریستند. همچنان‌که امام صادق(ع) فرمودند: «بَکَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الطَّیْرُ وَ الْوَحْشُ عَلَی الْحُسَیْن ِبْنِ عَلِیٍّ(ع) حَتَّی ذَرَفَت ْدُمُوعُهَا» (همان).

7ـ3) بکاء روشنگرانه

این نوع از گریه و حزن را می‌‌توان در خطبه‌های حضرت زینب(ع) در صحنه عاشورا مشاهده کرد، آنجا که حضرت در شروع خطبه با صراحتی تمام فرمودند: «چشم‌ها اشک می‌‌ریزد و سینه‌ها از آتش غم می‌‌سوزد. آه! چه شگفت‌کاری است که سپاهیان خداوند به دست لشکریان شیطان کشته می‌شوند» (آقاجانی، 1385: 357).

همچنین است بکاء امام سجّاد(ع) که در این مورد ابوحمزه ثمالی آورده است: «روزی از دلیل گریه بسیار امام سجّاد در سوگ پدر گرانمایه‌اش پرسیدم که فرمود: اباحمزه! پیامبر خدا، یعقوب، دوازده پسر داشت که یکی از آنان از برابر دیدگانش ناپدید شد و سرنوشتش بر او نامعلوم گردید و او به گونه‌ای بر فرزندش گریست که دیدگانش سپید و نابینا گردید و این در حالی بود که فرزندش زنده بود و هرگز باور نمی‌‌داشت که او جهان را بدرود گفته است، امّا من چه کنم که این گروه تاریک‌اندیش و خشونت‌پیشه، در برابر دیدگانم، پدر گرانقدر و هفده تن از قهرمانان خاندانم را در یک ساعت، تنها به جرم عدالت‌خواهی، اصلاح‌طلبی و نفی استبداد هراس‌انگیز مذهبی، با نواختن آهنگ شورشگری و خروج از دین خدا، سر بریدند و قتل عام کردند! به باور شما، آیا اندوه این فاجعه سهمگین از یاد رفتنی است؟» (کرمی، 1380: 374).

آری امام سجاد(ع) نیز به خاطر این می‌‌گرید و بکاء سر می‌‌دهد که عدّه‌ای به خاطر عدالت‌خواهی به دست ظالمان به شهادت رسیدند و این را در سخنان خویش به صراحت بیان می‌‌دارد که اینگونه روایات هدف از گریه بر امام حسین(ع) را مشخّص می‌کند.

8ـ3) بکاء عاطفی

در مرگ عزیزان، ناشی از احساس انسان دوستی و نوع‌گرایی انسان‌هاست. انبیاء و اوصیای الهی برای مرگ عزیزان خود گریه می‌کردند و آن را رحمت الهی می‌‌دانستند که خداوند در قلب مخلوقات خاصّ خود قرار داده است. همچنان‌که پیامبر اکرم(ص) در مرگ نزدیکان خود گریه می‌کرد. خصوصاً اینکه در فوت فرزندش، ابراهیم، گریست، چنان‌که نقل شده است: «لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بَکَی النَّبِیُّ(ص)حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَی لِحْیَتِهِ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَنْهَی عَنِ الْبُکَاءِ وَ أَنْتَ تَبْکِی فَقَالَ لَیْسَ هَذَا بُکَاءً إِنَّمَا هَذَا رَحْمَه وَ مَنْ لَایَرْحَمْ لَایُرْحَمْ» (مجلسی، بی‌تا، ج 22: 151).

در روایت دیگری نیز امام علی(ع) در باب جواز گریه بر میّت فرموده‌اند: «إِنَّ رَسولَ اللّهِ(ص)رَخَّصَ فِی البُکاءِ عِندَ المُصیبَه، و قالَ: النَّفسُ مُصابَه، وَ العَینُ دامِعَه، وَالعَهدُ قَریبٌ، وَقُولُوا مَا أَرضَی اللّهَ وَ لاَ تَقُولُوا الهُجرَ: جان، مصیبت‌زده می‌شود و چشم اشک می‌‌ریزد و داغ، تازه است. چیزی بگویید که موجب رضایت خدا باشد و سخن زشت و ناپسند نگویید» (همان، ج 82: 101).

طبق اینگونه روایات، صرف گریه کردن منافاتی با مقام صبر و رضا ندارد؛ زیرا گریه کردن بر فرزند و خویشان جزء طبیعت و سرشت انسان است و رحیمیّت بشر چنین اقتضایی دارد. بنابراین، تا آنگاه که گریه کردن مشتمل بر اعتراض به کار خدا، مانند جزع و فزع، پاره کردن لباس، لطمه زدن به صورت، ضربت زدن بر زانو و امثال اینها نباشد، عیبی ندارد (ر.ک؛ جنّاتی شاهرودی، 1380: 236).

9ـ3) بکاء ندامت و توبه

کسی که روان پاکش را با گناه آلوده کرده، گاهی با گریه، غبار گناه را از جان خویش می‌شوید. امام صادق(ع) از قول حضرت عیسی(ع) می‌‌فرماید: «خوشا به حال کسی که برای گناهی که مرتکب شده گریه کند» (مجلسی، بی‌تا، ج 14: 320).در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «تَوْبَه الْعَامِّ فَأَنْ یَغْسِلَ بَاطِنَهُ بِمَاءِ الْحَسْرَه وَ الإِعْتِرَافِ بِالْجِنَایَه دَائِماً وَ اعْتِقَادِ النَّدَمِ عَلَی مَا مَضَی وَ الْخَوْفِ عَلَی مَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ وَ... و َیُدِیمَ الْبُکَاءَ وَ الْأَسَفَ عَلَی مَا فَاتَهُ مِنْ طَاعَه: توبه عام آن است که باطن خود را با آب حسرت بشوید و همیشه اعتراف به جنایت کند و از گذشته‌اش پشیمان باشد و از باقی عمرش خائف باشد... و گریه و تأسّف را بر آن چیزهایی که از طاعت خداوند از او فوت شده است، ادامه دهد» (همان، ج 6: 31).

10ـ3) بکاء هنگام غم و اندوه

در بعضی از روایات، از بکاء با عنوان تسکین غم و اندوه یاد شده است، چنان‌که از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «مَن خَافَ عَلَی نَفسِهِ مِن وَجدٍ بِمُصیبَه فَلیُفِض مِن دُمُوعِهِ، فَإِنَّهُ یَسکُنُ عَنهُ: هر کس از غم و اندوه مصیبتی بر جان خویش ترسید، اشک بریزد، همانا که آن تسکین غمش می‌باشد» (ابن‌بابویه، بی‌تا، الف، ج 1: 187).

11ـ3) بکاء در وقت تلاوت قرآن

درباره تلاوت قرآن و گریستن، از رسول اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «إِنِّی قَارِیءً عَلَیکُم سُورَه فَمَن بَکَی فَلَهُ الجَنَه فَإِن لَم تَبکُوا فَتَبَاکُوا: من سوره‌ای برایتان می‌‌خوانم. هر کس گریست، بهشتی است. پس اگر گریه‌تان نیامد، خود را به گریه وادار کنید» (نقی‌پور فر، 1381: 413).

12ـ3) بکاء در وقت نماز

در باب بکاء در نماز روایت شده است: «کَمَا وَرَدَ فِی الْخَبَرِ حَیْثُ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الْبُکَاءِ فِی الصَّلاَه أَیَقْطَعُ الصَّلاَه قَالَ إِنْ بَکَی لِذِکْرِ جَنَّه أَوْ نَارٍ فَذَلِکَ هُوَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی الصَّلاَه وَ إِنْ کَانَ لِذِکْرِ مَیِّتٍ لَهُ فَصَلاَتُهُ فَاسِدَه: از امام صادق(ع) درباره گریستن در نماز سؤال شد که آیا نماز را باطل می‌کند؟ فرمود: اگر برای یاد بهشت یا جهنّم گریه کند، پس آن از بهترین اعمال در نماز است و اگر مرده خود را یاد کند (و بگرید)، نمازش فاسد است» (مجلسی، بی‌تا، ج 81: 313 ).

13ـ3) بکاء در وقت زیارت معصومین(ع)

در آداب زیارت چنین وارد شده است: «وَاخْشَعْ لِرَبِّکَ وَ ابْکِ فَإِنْ خَشَعَ قَلْبُکَ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاکَ فَهُوَ عَلاَمَه الْقَبُولِ وَ الْإِذْنِ وَ أَدْخِل: برای پروردگارت خشوع و گریه کن. پس اگر قلبت خاشع و چشمانت اشکبار گردید، پس آن علامت قبول، اِذن و دخول است» (همان، ج 97: 211). در واقع، طبق این روایت، در زمان اذن دخول برای زیارت معصومین، به گریه سفارش شده است که می‌‌توان آن را از جمله اوقات بکاء ممدوح یاد کرد.

14ـ3) آثار جسمی و روحی بکاء ممدوح

در روایات فراوانی از فواید جسمی و روحی بکاء سخن گفته شده که این خود بیانگر اهمیّت بکاء ممدوح است، چنان‌که در بعضی روایات، از بکاء با عنوان تسکین غم و اندوه یاد شده است؛ به عنوان نمونه از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «مَن خَافَ عَلَی نَفسِهِ مِن وَجدٍ بِمُصِیبَه فَلیُفِض مِن دُمُوعِهِ، فَإِنَّهُ یَسکُنُ عَنهُ: هر کس از غم و اندوه مصیبتی بر جان خویش ترسید، اشک بریزد، چراکه آن تسکین غم اوست» (ابن‌بابویه، بی‌تا، الف، ج 1: 187).

همان‌گونه که گریه برای بزرگسالان، نعمت است و در جسم و روح آنها مؤثّر می‌باشد، برای کودکان نیز چنین است. از این رو، معصومین(ع) از اینکه جلوی گریه کودکان را بگیرند، منع کرده‌اند؛ مثلاً رسول خدا(ص) می‌‌فرماید: «عَوذَه لِلصَّبِی إِذَا کَثُرَ بُکَاؤُهُ: هر وقت بچّه زیاد گریه کند، برای او (مایه) محافظت است» (مجلسی، بی‌تا، ج 101: 106).

امام صادق(ع) در باب فواید جسمی گریه کودکان به مفضّل می‌‌فرماید: «یَا مُفَضَّلُ مَا لِلْأَطْفَالِ فِی الْبُکَاءِ مِنَ الْمَنْفَعَه وَ اعْلَمْ أَنَّ فِی أَدْمِغَه الْأَطْفَالِ رُطُوبَه إِنْبَقِیَتْ فِیهَا أَحْدَثَتْ عَلَیْهِمْ أَحْدَاثاً جَلِیلَه وَعِلَلاً عَظِیمَه مِنْ ذَهَابِ الْبَصَرِ وَ غَیْرِهِ فَالْبُکَاءُ یُسِیلُ تِلْکَ الرُّطُوبَه مِنْ رُؤُوسِهِمْ فَیُعْقِبُهُمْ ذَلِکَ الصِّحَّه فِی أَبْدَانِهِمْ وَ السَّلاَمَه فِی أَبْصَارِهِمْ أَفَلَیْسَ قَدْ جَازَ أَنْ یَکُونَ الطِّفْلُ یَنْتَفِعُ بِالْبُکَاءِ وَ وَالِدَاهُ لاَ یَعْرِفَانِ ذَلِکَ فَهُمَا دَائِبَانِ لِیَسْکُتَانِهِ وَیَتَوَخَّیَانِ فِی الْأُمُورِ مَرْضَاتِهِ لِئَلاَّ یَبْکِیَ وَهُمَا لاَیَعْلَمَانِ أَنَّ الْبُکَاءَ أَصْلَحُ لَهُ وَ أَجْمَلُ عَاقِبَه: ای مفضّل! از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش.

بدان که در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماری‌ها و نارسایی‌های سخت و ناگوار به او رساند؛ مانند نابینایی و جز آن. گریه آن رطوبت را از سَرِ کودکان سرازیر و بیرون می‌کند و بدین گونه، سلامتی تن و درستی دیده ایشان را فراهم می‌‌آورد. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن می‌شوند که کودک از گریه‌اش سود ببرد. اینان همواره در سختی می‌‌افتند و می‌کوشند که او را ساکت کنند و با فراهم کردن خواسته‌هایش، از گریه بازش دارند، ولی نمی‌‌دانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکی پیدا می‌کند» (همان، ج 57: 380). در روایات اسلامی، فراوان از آثار روحی بکاء و اشک ریختن اشاره شده است.

15ـ3) قرب به خداوند

از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «کَانَ‌ فِیمَا نَاجَی بِهِ اللّهُ مُوسَی(ع) عَلَی الطُّورِ أَن: یَا مُوسَی! أبلِغْ قَومَکَ أنَّهُ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ المُتَقرِّبُونَ بِمِثلِ البُکَاءِ مِن خَشیَتِی، وَمَا تَعَبَّدَ لِیَ المُتَعبِّدُونَ بِمِثلِ الوَرَعِ مِن مَحَارِمِی، وَلاَ تَزَیَّنَ لِیَ المُتَزیِّنونَ بِمِثلِ الزُّهدِ فِی الدُّنیَا عَمَّا بِهِمُ الغِنَی عَنهُ. فَقَالَ مُوسَی(ع): یَا أَکرَمَ الأَکرَمِینَ! فَمَاذَا أَثبَتَهُم عَلَی ذَلِکَ؟ فَقَالَ: یَا مُوسَی! أَمَّا المُتَقرِّبُونَ إِلَیَّ بِالبُکَاءِ مِن ‌خَشیَتِی فَهُم فِی الرَّفِیقِ الأَعلَی لاَ یُشرِکُهُم فِیهِ أَحَدٌ: از نجواهای خداوند متعال با موسی(ع) در کوه طور این بود: ای موسی! به قوم خود برسان که تقرّب‌جویان با چیزی مانند گریستن از ترس من، به من نزدیک نشدند و متعبّدان به چیزی مانند پرهیز از حرام‌های من مرا عبادت نکردند و آراستگان به چیزی مانند بی‌اعتنایی به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند، خویشتن را نیاراستند.

موسی عرض کرد: ای گرامیترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه، استوار و ثابت قدم گرداند؟ فرمود: ای موسی! امّا آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرّب به من هستند، در اعلی علیّین هستند و هیچ ‌کس در آن (مرتبه) با آنان شریک نیست» (ابن بابویه، بی‌تا، ب، ج 1: 205). آری، خداوند متعال برای بندگان راهی برای تقرّب به سوی خویشتن به موسی(ع) آموخته است که می‌‌توان گفت این نیز از فضل و رحمت الهی است که همه را به سوی خود فرامی‌‌خواند و راه نزدیکی به درگاه خویش را بیان می‌فرماید و این از فواید بکاء است که سبب نزدیکی به حرم الهی معرّفی شده است.

16ـ3) جلب رحمت بر امّت

در برخی روایات، از بکاء با عنوان عاملی برای جلب رحمت خداوند یاد شده است؛ مثلاً از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «مَا مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ وَ لَهُ کَیْلاً وْ وَزْنٌ إِلاَّ الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَه مِنْهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ وَ إِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَیْنُ بِمَائِهَا لَمْ یَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّه فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَی النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاکِیاً بَکَی فِی أُمَّه لَرُحِمُوا: اگر در میان امّت یک نفر گریان باشد، همه آنها مورد رحمت قرار می‌‌گیرند» (مجلسی، بی‌تا، ج90: 331).

در روایت دیگری از حضرت علی(ع) روایت شده است که فرمود: «بُکَاءُ الْعُیُونِ وَ خَشْیَه الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَه اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً بَکَی فِی أُمَّه لَرَحِمَ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ تِلْکَ الْأُمَّه لِبُکَاءِ ذَلِکَ الْعَبْدِ» (همان: 336). طبق این روایت، حتّی اگر یک بنده در میان امّت خود گریه کند، خداوند متعال بر همه آن امّت، به‌خاطر گریه آن عبد، رحم می‌کند.

17ـ3) جلب محبّت خداوند

در برخی روایات، بکاء عاملی برای جلب محبّت خداوند معرّفی شده ‌است. امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مَا مِنْ قَطْرَه أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْ قَطْرَه دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ قَطْرَه مِنْ دُمُوعِ عَیْنٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ وَ مَا مِنْ قَدَمٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ: نزد خداوند متعال، هیچ قطره‌ای دوست‌داشتنی‌تر از قطره اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خداوند چیز دیگری در آن منظور نباشد، نیست» (همان، ج 97: 319).

18ـ3) نورانیّت قلب

نورانیّت قلب از دیگر فوایدی است که از بکاء ممدوح حاصل می‌شود. حضرت علی(ع) می‌‌فرماید: «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ یُنِیرُ الْقَلْبَ وَ یَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَه الذَّنْبِ: گریه از ترس خدا دل را روشن می‌کند و (آدمی را) از بازگشت به گناه نگاه می‌‌دارد» (تمیمی آمدی، 1366: 192).

19ـ3) پاک شدن از گناهان

از فواید دیگر گریه که در روایات بدان تصریح شده، پاک شدن از گناهان است. به عنوان نمونه حضرت علی(ع) می‌‌فرماید: «بِالْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ تُمَحَّصُ الذُّنُوبُ: با گریه از ترس خدا، گناهان پاک می‌‌گردند» (همان: 192). در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نیز نقل شده است که می‌فرماید: «مَن بَکَی مِن ذَنبٍ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ مَن بَکَی خَوفَ النَّارِ أَعَاذَهُ اللهُ مِنهَا: هر کس از گناهی گریه کند، خداوند او را می‌‌آمرزد و هر کس از ترس آتش دوزخ بگرید، خداوند او را از آن در پناه خود می‌‌دارد» (دیلمی، 1412ق.: 97).

20ـ3) رفع عذاب از دیگر اجزای بدن

از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَیْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْیَه اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَی النَّارِ: هیچ چشمی از خوف خداوند به اشکِ خود تَر نشد، مگر آنکه خداوند، دیگر اجزای بدن او را بر آتش حرام می‌کند» (مفید، 1413ق.: 144). طبق این روایت، بکاء ممدوح سبب رفع عذاب از دیگر اجزای بدن می‌شود.

21ـ3) سربلند بودن در روز قیامت

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که می‌فرماید: «آکُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَه یَوْمَ الْقِیَامَه إِلاَّ ثَلاَثَه أَعْیُنٍ؛ عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَه فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ(ص) طُوبَی لِصُورَه نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهَا تَبْکِی عَلَی ذَنْبٍ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَی ذَلِکَ الذَّنْبِ غَیْرُه: هر چشمی در روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمی که در دل شب از ترس خدا گریسته است، چشمی که در راه طاعت خداوند بیداری کشیده است و چشمی که از دیدن آنچه خداوند حرام فرموده، بر هم نهاده شده باشد. همچنین فرمود: خوشا به صورتی که نگاه خداوند را به خود جلب می‌کند، در صورتی که بر گناهی که کرده، از ترس خداوند می‌‌گرید، در حالی‌که کسی از گناه او آگاه نیست» (ابن‌بابویه، بی‌تا، ب: 177).

22ـ3) امنیّت در قیامت

از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «لَمَا کَلَّمَ اللهُ مُوسَی بنَ عِمرانَ، قَالَ مُوسَی: ... اِلَهِی مَا جَزَاءُ مَن دَمَعَت عَینَاهُ مِن خَشیَتِکَ؟ قَالَ: یَا مُوسَیً آمَنُ وَجهَهُ مِن حَرِّ النَّارِ، و اَومِنُهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ: چون خدا با موسی بن عمران سخن گفت، موسی گفت: .. ای معبود من! پاداش کسی که چشمانش از ترس تو اشک بریزد، چیست؟ فرمود: ای موسی! چهره او را از گرمای آتش نگه می‌‌دارم و در روزِ وحشت بزرگ، او را در امان می‌‌دارم» (مجلسی، بی‌تا، ج 13: 328).

23ـ3) خاموش کردن غضب خداوند

در حدیثی از رسول اکرم(ص) آمده است که می‌فرماید: «البُکَاءُ مِن خَشیَه اللهِ یُطفِئُ بِحَاراً مِن غَضَبِ اللهِ: گریستن از ترس خدا، دریاهای خشم خدا را خاموش می‌کند» (همان، ج 78: 201).

24ـ3) اجابت دعا

در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: «البُکاءُ مِن خشیَه اللهِ مِفتَاحُ الرَّحمَه وَ علاَمَه القَبُولِ وَ بَابُ الإِجَابَه: گریستن از ترس خدا، کلید رحمت، نشانه پذیرش و دَرِ اجابت است» (دیلمی، 1412ق.: 98). از امام باقر(ع) نیز روایت شده است که فرمود: «اُطلُبِ الإِجَابَه عِندَ اقشِعرَارِ الجِلدِ، وَعِندَ إِفاضَه العَبرَه وَعِندَ قَطرِ المَطَرِ وَإِذَا کَانَتِ الشَّمسُ فِی کَبَدِ السَّمَاءِ أَو قَد زَاغَت: اجابت را به هنگام لرزیدن پوست، در هنگام سرازیر شدن اشک، در هنگام باران و هنگامی که خورشید به وسط آسمان می‌‌رسد یا زوال می‌‌یابد، بجوی» (مجلسی، بی‌تا، ج 93: 346).

25ـ3) دوری از جهنّم

از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «مَا مِن شَیءٍ إِلاَّ وَلَهُ کَیْلٌ أَو وَزنٌ إِلاّ الدُّمُوعَ، فَإِنَّ القَطرَه مِنهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِن نَارٍ، وَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ العَینُ بِمَائِهَا لَم یَرْهَقْ وَجهَهُ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّه، فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللّهُ  عَلَى النَّارِ: هر چیز پیمانه و وزنی دارد، مگر گریه که یک قطره‌اش دریاهای آتش را خاموش می‌‌سازد و چون چشم از اشک خود پُر شود، آن چهره پریشانی و خواری نبیند و چون اشک بریزد، خداوند آن را بر آتش دوزخ حرام می‌فرماید» (ابن‌بابویه،1400ق.: 433).

26ـ3) بهشت

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مَنْ ذَرَفَتْ عَیْنَاهُ مِنْ خَشْیَه اللَّهِ کَانَ لَهُ بِکُلِّ قَطْرَه قَطَرَتْ مِنْ دُمُوعِهِ قَصْرٌ فِی الْجَنَّه مُکَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَ الْجَوْهَرِ فِیهِ مَا لاَ عَیْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ: هر کس چشم‌هایش از ترس خداوند اشک بریزد، به اندازه هر قطره از آن، کاخی در بهشت برای او مهیّا می‌شود؛ کاخی که به مروارید و گوهر آراسته است. در آن کاخ، چیزهایی است که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده است» (مجلسی، بی‌تا، ج 90: 334).

در روایت دیگری نیز آمده است: «أَنَّ إِبْرَاهِیمَ النَّبِیَّ قَالَ إِلَهِی! مَا لِعَبْدٍ بَلَّ وَجْهَهُ بِالدُّمُوعِ مِنْ مَخَافَتِکَ قَالَ جَزَاؤُهُ مَغْفِرَتِی وَ رِضْوَانِی یَوْمَ الْقِیَامَه: ابراهیم نبی عرض کرد: خداوندا! جزای بنده‌ای که صورت خود را با اشکش از ترس تو تَر کند، چیست؟ فرمود: جزای او مغفرت و رضوان من در روز قیامت است» (ابن‌بابویه، بی‌تا، ب: 431).

4ـ عوامل زمینه‌ساز بکاء ممدوح

علاوه بر اینکه در روایات از فواید بکاء ممدوح سخن به میان آمده، عوامل ایجادکننده بکاء نیز بیان شده است. برخی از این عوامل عبارتند از:

1ـ4) یاد از مردگان

یاد مردگان از عواملی است که می‌‌تواند سبب ایجاد بکاء ممدوح شود، همچنان‌که در روایات از اسحاق‌بن‌ عمّار آمده است: «به امام صادق(ع) عرض کردم: من دعا می‌کنم و (در آن حال) دوست دارم گریه کنم، ولی گریه‌ام نمی‌‌آید و چه بسا بعضی از کسانی را که از اهل من هستند و مرده‌اند، به یاد می‌‌آورم. در این حال، دلم رقّت پیدا می‌کند و گریه می‌کنم. آیا این کار جایز است؟ فرمود: بله. آنها را به یاد آور و هر وقت رقّت دل پیدا کردی، گریه کن و پروردگارت را بخوان» (مجلسی، بی‌تا، ج 90: 334).

2ـ4) تباکی

یکی دیگر از عواملی که می‌‌توان به‌وسیله آن به بکاء ممدوح دست یافت، تباکی است، چنان‌که در روایت آمده است: «إِن لَم یَجِئکَ البُکَاءُ فَتَبَاکِ، فَإِن خَرَجَ مِنکَ مِثلَ رَأسِ الذَّبَابِ فَبَخٍّ بَخٍّ: اگر گریه‌ات نمی‌‌آید، پس تباکی کن (یعنی وانمود به گریه کن) که اگر مثل سَرِ پشه‌ای از تو ( اشک) خارج شد، به‌به ( و خوشا به حال تو) » (کلینی، 1365، ج 2: 484).

3ـ4) خوردن بعضی از غذاها

خوردن بعضی از غذاها نیز زمینه‌ساز افزایش گریه ممدوح است، چنان‌که در روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «عَلَیکُم بِالعَدَسِ فَإِنَّهُ مُبَارَکٌ مُقَدَّسٌ یُرقِقُ القَلبَ وَ یُکثِرٌ الدَّمعَه: بر شما باد (خوردن) عدس، چراکه عدس مبارک و مقدّس است (و) قلب را رقّت می‌‌دهد و اشک را زیاد می‌کند» (مجلسی، بی‌تا، ج 14: 254).

نتیجه‌گیری

با توجّه به آنچه که از بکاء ممدوح در قرآن و روایات بیان شد، به نظر می‌‌رسد اصل بکاء ممدوح سه قِسم است: یکی بکاء از خوف عذاب، دیگری بکاء به شوق ثواب و سه‌دیگر، بکاء در مقابل عظمت و کبریایی الهی، حقارت و صغارت خود که بکاء انبیاء و ائمّه از این باب بوده است. در واقع، با بررسی‌هایی که در این باب انجام شد، مشخّص شد که اینگونه گریه‌ها مورد تأیید خداوند و ائمّه معصومین بوده‌اند و عوامل بروز آنهاست که به آن ارزش بخشیده است و در یک حالت کلّی، می‌‌توان گفت عوامل بروز بکاء ممدوح در قرآن و روایات معرفت، عشق، ایمان، آیات قرآن، خوف، شوق، حزن، فراق، گناه و ادامه دادن راه می‌باشد.

مراجع

قرآن کریم.

نهج‌البلاغه.

آقاجانی، علی. (1385). عاشورا ـ عزاداری ـ تحریفات؛ آسیب‌های عزاداری. قم: صحیفه خرد.

آلوسی، سیّد محمود. (1415ق.). روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبهالله. (2007 م.). شرح نهجالبلاغه. تحقیق محمّد ابراهیم. بیروت: دار الکتاب العربی.

ابن‌بابویه، محمّدبن علی. (1362). الخصال. قم: جامعه مدرّسین.

ـــــــــــــــــــــــ . (1400ق.). الأمالی. بیروت: مؤسّسه الأعلمی.

ـــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). الف. مَن لاَ یَحضرهُ الفقیه. قم: جامعه مدرّسین.

ـــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). ب. ثواب الأعمال. ترجمه محمّدرضا انصاری محلاّتی. قم: نسیم کوثر.

ابن‌جوزی، عبدالرّحمن بن علی. (1422ق.). زاد المسیر فی علم التفسیر. بیروت: دار الکتاب العربی.

ابن‌ماجه قزوینی، محمّد بن یزید. (بی‌تا). سنن ابن ماجه. بی‌جا.

ابن منظور، محمّد بن مکرم. (بی‌تا). لسان‌العرب، تحقیق عبدالله علی‌اکبر. القاهره: دارالمعارف.

بغدادی، علی بن محمّد. (1415ق.). لباب التّأویل فی معانی التّنزیل. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

بغوی، حسین بن مسعود.(1420ق.). معالم التنزیل فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.

تمیمی آمدی، عبدالواحد. (1366). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم. قم: دفتر تبلیغات.

الجُعفی، مفضّل بن‌عمر. (بی‌تا). توحید مفضّل. ترجمه محمّدباقر مجلسی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

جنّاتی شاهرودی، حسین. (1380). آرام‌بخش دل داغدیدگان. قم: نشر روح.

حرّ عاملی، محمّد بن حسن. (بی‌تا). مسالک الأفهام. قم: بنیاد معارف اسلامی.

حسینی تهرانی، سیّد محمّدحسین. (1421ق.). نور ملکوت قرآن. مشهد: بی‌نا.

حسینی شیرازی، سیّد محمّد. (1424ق.). تقریب القرآن إلی الأذقان. بیروت: دارالعلوم.

خانی، رضا و حشمت‌الله ریاضی. (1372). ترجمه بیان السّعاده. تهران: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور.

خطیب، عبدالکریم. (بی‌تا). التّفسیر القرآنی للقرآن. بی‌جا: بی‌نا.

دیلمی، حسن. (1412ق.). ارشاد القلوب إلی الصواب. قم: شریف رضی.

رازی، محمّد بن أبی‌بکر. (1380). پرسش وپاسخ‌های قرآنی. ترجمه سیّد محمّدرضا غیاثی کرمانی. قم: نورگستر.

راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. بیروت: دار العلم الدار الشامیّه.

سبزواری نجفی، محمّد بن حبیب‌الله. (1419ق.). إرشاد الأذهان إلی تفسیر القرآن. بیروت: دار التّعارف للمطبوعات.

طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیرالقرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه.

طبرسی، فضل‌بن حسن. (بی‌تا). مجمع‌البیان فی التفسیر القرآن. تهران: مکتبه العلمیّه الإسلامیّه.

ـــــــــــــــــــــــ . (1370). مکارم الأخلاق. ترجمه ابراهیم میرباقری. قم: شریف رضی.

طوسی، محمّدبن حسن. (بی‌تا). التّبیان فی تفسیرالقرآن. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

طریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع البحرین. تحقیق سیّد احمد حسینی. تهران: کتابفروشی مرتضوی.

طیّب، سیّد عبدالحسین. (1378). أطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات اسلام.

فراهیدی، خلیل بن احمد. (1414ق.). العین. قم: انتشارات هجرت.

قرطبی، محمّد بن احمد. (1364). الجامع الاحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصر خسرو.

قمی، عبّاس. (بی‌تا). مفاتیح الجنان. تهران: فراهانی.

کرمی، علی. (1380). در سوگ امیر آزادی؛ گویاترین تاریخ کربلا. قم: حاذق.

کلینی رازی، محمّد بن یعقوب. (1365). کافی. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.

گوهرین، صادق. (1388). شرح اصطلاحات تصوّف. تهران: زوّار.

مجلسی، محمّدباقر. (بی‌تا). بیروت: دار صادر.

مصطفوی، حسن. ( 1360). التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

مغنیه، محمّدجواد. (1424ق.). تفسیر الکاشف. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.

مفید، محمّدبن نعمان. (1413ق.). ألامالی. قم: کنگره شیخ مفید.

مطهّری، مرتضی. (1374). حماسه حسینی. تهران: انتشارات صدرا.

مکارم شیرازی، ناصر. (1421ق.). الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل. قم: مدرسه امام علی بن أبی‌طالب.

موسوی الخمینی(ره)، روح‌الله. (بی‌تا). صحیفه امام. تهران: مرکز نشر آثار امام خمینی(ره).

مولوی، جلال‌الدّین محمّد. (بی‌تا). مثنوی معنوی. تصحیح نیکلسون. تهران: پژوهش.

نخجوانی، نعمت‌الله. (1999م.). فواتح الإلهیّه و المفاتح الغیبه. مصر: دار رکابی للنّشر.

نجفی خمینی(ره)، محمّدجواد. (1398ق.). تفسیر آسان. تهران: انتشارات اسلامیّه.

نسائی، أحمد بن شعیب. (1414ق.). سنن نسائی. بی‌جا: مکتب المطبوعات الإسلامیّه.

نقی‌پور فر، ولی‌الله. (1381). پژوهشی پیرامون تدبّر در قرآن. تهران: اسوه.

نویسندگان:

عباس اشرفی: دانشگاه علامه طباطبایی

 محدثه عباس پور وازیک: مازندران

فصلنامه سراج منیر شماره 17

انتهای متن/

نظر شما