شناسهٔ خبر: 21549965 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

بررسی شکل‌گیری سینمای دفاع مقدس؛

سینمای دفاع مقدس، ریشه‌ها و چالش‌ها

صاحب‌خبر -
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/جواد تمدنی؛ پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بر نظام طاغوتی پهلوی در سال 57، دیری نگذشت که نهال نورس این انقلاب   دست خوش طوفانی ناخواسته و سهمگین شد. ساعت   1:30 بعدازظهر روز 31 شهریور 1359، دیوانه ای   خون خوار   به نام «صدام حسین» در کسوت رییس جمهور کشور همسایه یعنی عراق، با زیر پا گذاشتن قرارداد 1975 م. الجزایر و نقض هوایی حریم ایران و با هدف تسلط بر مناطقی از جمهوری اسلامی به خصوص مناطق عرب نشین مثل خوزستان، زیر سؤال بردن انقلاب و در نهایت تبدیل شدن به چهره ای   افسانه ای به عنوان رهبر اعراب، آغازگر جنگی خانمان سوز برای مردم ایران و عراق بود.
 
انقلابی که بر پای ه ی رهبری مرجعیت شیعی با دست خالی در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح شاهنشاهی پیروز شد، اکنون خود را در مقابل   دیوانه ای   می دید که حمایت شرق و غرب را پشت سر خود داشت. به جز سوریه و لیبی که رهبرانشان همیشه صدام را رقیبی برای خود   می دانستند و در کنار عراق قرار نگرفتند،   تقریباً اکثر کشورهای شرق و غرب با انواع و اقسام کمک های مالی ، نظامی، تبلیغاتی و ... سعی در زمین زدن مردم و انقلاب نوپای ایران داشتند. در این جنگ 8 ساله که تا سال 1367 همه ی جامع ه ی ایرانی را درگیر   خود کرده بود،سینما به عنوان یک رسان ه ی تبلیغاتی با کارکرد فرهنگی – هنری چه نقشی را   می بایست   ایفا می کرد؟
 
«ابراهیم حاتمیکیا» و زنده یاد «رسول ملاقلیپور» در زمرهی شاخصترین کارگردانان سینمای دفاع مقدس و هنرمندانی چون شهید «سیدمرتضی آوینی» جزو بهترین مستندسازان این حوزه محسوب شدند تا آنجا که ماندگارترین آثار مربوط به دفاع مقدس را تا امروز مربوط به ایشان میدانیم. ولی از بعد حرفهای نیز واقعیت این بود که پس از انقلاب سال 57، سینمای ایران به عنوان یک پدیدهی مردمپسند، با کارکردهای فرهنگی و هنری و در عین حال با ملاحظههای تجاری در رأس خود؛ از جنگ تأثیر پذیرفته بود.

 

هنری که براساس فرمان راهگشا و روشن گرایانهی حضرت امام(ره) در سالهای بعد از انقلاب، اجازهی ظهور و بروز پیدا کرده بود نیز تحت شرایطی خاص وارد این درگیری خانمان سوز شد. سینمای جنگ یا به تعبیر صحیحتر سینمای دفاع مقدس رامیتوانیم به عنوان اولین ژانربومی در سینمای بعد از انقلاب بدانیم. این نوع سینما با ورود افراد آماتور و نیمه حرفهای، در روزهای آغازین جنگ به جبههها پایهگذاری شد و هر چند نیت آنان نه ساخت فیلم جنگی بلکه ثبت مستندات و وقایع جبهههای نبرد حق علیه باطل بود.

 
جالب   این که سال ها بعد، چند نفر از این طیف مانند : «ابراهیم حاتمی کیا » و زنده یاد «رسول ملاقلی پور» در زمره ی شاخص ترین کارگردانان سینمای دفاع مقدس و هنرمندانی چون شهید   «سیدمرتضی آوینی» جزو بهترین مستندسازان این حوزه محسوب شدند تا آنجا که ماندگارترین آثار مربوط به دفاع مقدس را تا امروز مربوط به ایشان می دانیم. ولی از بعد   حرفه ای نیز واقعیت این بود که پس از انقلاب سال 57، سینمای ایران به عنوان یک پدید ه ی مردم پسند، با کارکردهای فرهنگی و هنری و در عین حال با   ملاحظه های تجاری در   رأس خود؛ از جنگ تأثیر پذیرفته بود. سینمایی که در سال های حیاتش در دوران منحوس پهلوی دوم،   اکثراً فساد و ابتذال را بر پرده ی خود   می دید، ناگاه با دنیایی   کاملاً مغایر و متفاوت مواجه شد و معانی و مفاهیم با ارزش و متعالی را در دایره ی وسیع   موضوع های مطرح شده ی خود   می یافت.
 
از سویی دیگر به سبب نوع   نگرش ها و تغییرات در اوان انقلاب، سینمای ایران در   سال های آغازین انقلاب دوران رکود و رخوت را سپری   می کرد و در حالتی نیمه تعطیل   به سر می برد. در صورتی که در   سال های اول انقلاب   اتفاق هایی افتاد که در صورت وجود و بقای   سینمایی حرفه ای، کارآمد و به روز   می توانست   فیلم های با کیفیت و ارزشمندی را به ثبت برساند. دوران ، دورانی بود که هر کس از سینما صحبت می کرد به نوعی بیگان ه ی غرب زده خطاب   می شد.
 
دوران ، دورانی بود که براساس آمار از مجموع 524 سینمای سراسر کشور، 125سینما در دل آتش سوخته و تنها 313 سینما در کل کشور باقی مانده بود. در این فضا و پارادایم فکری و معرفتی بود که حکم حکیمان ه ی حضرت امام(ره) در12 بهمن 57 و در جریان سخنرانی مهم ایشان اثر خود را برای همیشه بر سینمای ایران بر جای گذاشت و تا امروز این سینما، چه خوب و چه بد، با تمام معضلات ، مشکلات و افتخارات ریز و درشتش مدیون فرمان وی است که سینما را مساوی با فحشا ندانست و با بیان این موضوع ارج و مرتبه ای شایان توجه به این رسان ه ی مهم و   تأثیرگذار اما در ایران آن سال ها مطرود و منکوب، داد.
 
در کنار هم ه ی این موارد، ذکر این نکته حائز اهمیت و شایان توجه است که سینمای ایران هنوز به طور کامل و صددرصد از عوامل سینمای قبل از انقلاب نیز   پاک سازی نشده بود و هنوز هم بودند کسانی که در بدن ه ی این سینما مشغول به کار بودند. سینمایی نصفه و نیمه که تولیدات آن به هیچ وجه در   حد و اندازه های استاندارد نبود و از لحاظ کمّی نیز   به هیچ وجه اعتباری نداشت، حالا می بایست بازگو کنند ه ی رخدادی   می بود که لازم ه ی پرداختن به آن در وهل ه ی اول آشنایی با سینمای جنگ به عنوان ژانری پرتحرک و   اصولاً پرخرج و با امکانات زیاد بود. حال با ترسیم چنین فضایی درباره ی وضعیت جامعه و تحولات کشور و از سوی دیگر وضعیت سینمای ایران، جنگ نیز وارد شده بود ...
 
سینمای جنگ   اصولاً در جهان به عنوان ژانری مستقل نگریسته می شود و هرچند از لحاظ محتوا، مفاهیم و نوع کارکرد، نبرد 8سال ه ی ما با عراق دارای امتیازات و تمایزات فراوانی به نسبت هم ه ی   جنگ های تاریخ است، اما از لحاظ فرم و ساختار نمی بایست تفاوت چندانی داشته باشد و باید از اسلوب و   قاعده ای پیروی   می کرد و   اصولاً این ژانر در زمره ی ژانرهای سخت و فیلم های این ژانر در همه جای دنیا با امکانات بسیار زیاد و تجهیزات فوق العاده ساخته   می شوند. از این رو در تاریخ   جنگ های جهان   به خصوص جنگ های جهانی اول و دوم شاهدیم که بر پای ه ی شناخت دقیق از   جزییات تاریخی که در اکثر اوقات بنا به مصالح سیاسی رنگ تحریف نیز به خود می گیرد، شخصیت پردازی صحیح   تأثیرگذار و در رأس آن فیلم نامه ی جذاب و داستان پرکشش، آثاری خلق   شده اند که در زمر ه ی برترین آثار تاریخ سینمای جهان جای   گرفته اند.
 
به عنوان مثال   «فهرست شیندلر» به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ»، «زندگی زیباست» به کارگردانی «روبرتو بنینی» و «پیانیست» اثر «رومن پولانسکی» تنها چند نمونه از آثار سینمای جنگ هستند که هر سه، علاوه بر مقبولیت عمومی و بیان نوع نگاهی خاص که باب میل صهیونیسم بین الملل است، برند ه ی جایز ه ی اسکار نیز   شده اند. با تمام این تفاسیر، سینمای ایران از کمبود نیروی انسانی متخصص در   تمامی زمینه ها رنج   می برد و انگار   مأموریت همه، زنده نگاه داشتن کورسوی حیات آن با تولید حداقل فیلم بود. با این دید اصلاً نمی توانیم مدعی داشتن سینما یا به عنوان برتر ژانر جنگ در سینمای ایران باشیم ، اما ...
 
از لحاظ فرمشناسی و حتی مضمون و محتوا هیچکدام از دو گروه با واقعیتهای جنگ که امروزه آن را با عنوان با مسمای دفاع مقدس میشناسیم و چگونگی تلفیق آن با اصول دراماتیک، چیزی نمیدانستند و در نهایت در سالهای آغازین این ژانر، سینمای دفاع مقدس برابر شد با سینمای ژانر حادثهای با ته لهجهی جنگی! یعنی بیشتر آثار حادثهای و اکشن بودند تا نوعی سینمای آرمانی که از لحاظ محتوایی به موضوع دفاع مقدس و جنگ نگاهی ایدئولوژیک و مفهومی داشته باشد.
 
اما جنگ ما بنا بر نوع خاصی از   دیدگاه ها که شاید فقط در محدود ه ی جغرافیایی ایران قابل تعریف باشد شاهد حماسه ها، ایثارگری ها، جان فشانی ها و   رشادت هایی بود که هر کدام تا   سال های سال   می توانست منبع الهام و ساخت آثاری با مضامین معنوی و قدسی باشد.
 
در این میان کسانی که دو گروه آغازگر سینمای دفاع مقدس بودند:
 
1.  کسانی که از بدن ه ی سینمای قبل از انقلاب پای به سینمای بعد از انقلاب گذارده بودند.
 
2.  کسانی که در   سال های پس از انقلاب فعالیت خود را آغاز کرده بودند.
 
از لحاظ فرم شناسی و حتی مضمون و محتوا   هیچ کدام از دو گروه با   واقعیت های جنگ که امروزه آن را با عنوان با مسمای دفاع مقدس   می شناسیم و چگونگی تلفیق آن با اصول دراماتیک، چیزی   نمی دانستند و در نهایت در   سال های آغازین این ژانر، سینمای دفاع مقدس برابر شد با سینمای ژانر   حادثه ای با ته لهج ه ی جنگی! یعنی بیشتر آثار   حادثه ای و اکشن بودند تا نوعی سینمای آرمانی که از لحاظ محتوایی به   موضوع دفاع مقدس و جنگ نگاهی ایدئولوژیک و مفهومی داشته باشد.
 
در یک نگاه کلی با نگاهی به آثار آغازین سال های جنگ در سینمای ایران از   برزخی ها (ایرج قادری، 1361) که به تجاوز دشمن به خاک میهن   می پرداخت و غیرمستقیم به مقول ه ی جنگ اشاره   می کرد و همچنین   «مرز» (جمشید حیدری)، تا به امروز که در آخرین جشنواره ی فیلم فجر90 که فیلم   «روزهای زندگی» (پرویز شیخ طادی) به عنوان فیلم دفاع مقدسی برنده ی بهترین فیلم شد اگرچه از لحاظ تکنیکی، محتوا و فرم شاهد پیشرفت هستیم، اما جای بسی   تأسف است که با وجود تعدد مراکز تصمیم گیرنده و نهادهای حمایتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما، سپاه پاسداران، ارتش، بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان و جانبازان و ... هنوز هم باید شاهد تعداد اندک شماری فیلم های دفاع مقدسی در مجموع تولیدات سالان ه ی سینمای ایران باشیم.
 
برای نگارنده جای بسی تعجب است که   اصولاً سینمای دفاع مقدس که متشکل از دو واژه ی سینما به عنوان سوغاتی از فرنگ با کارکردهای فرهنگی- هنری (وحتی سیاسی ) و دفاع مقدس که به   بدیهی ترین رفتار آدمی در قبال تجاوز به خانه و کاشانه اش و فدا شدن در این راه و جاودانگی،   می پردازد، هنوز هم پس از گذشت بیش از   30 سال از هجوم ویرانگر دشمن، واژه ی غریب و مهجور- حتی میان مسئولین و دست اندرکاران- است. چراکه با وجود صرف   هزینه های گزاف و هنگفت در بخش فرهنگ و هنر جامعه، هنوز که هنوز است   نتوانسته ایم به انداز ه ی بزرگی مقام والای شهدا و ایثارگرانی که تقدیم انقلاب کردیم در سینما حرفی برای گفتن داشته باشیم.
 
حرف داشتن در این موضوع نه تنها تولید فیلم و جایزه دادن به آن، بلکه ایجاد موج در جامع ه ی هنری جهانی است با هدف شناساندن   قله ها و مفاخری که از   شیرین ترین سرمای ه ی مادی خویش یعنی حیات دنیوی گذشتند و برای فدا شدن در راه دین و میهن خویش   لقای حضرت دوست را برگزیدند و به مقام «عند ربهم یرزقون» رسیدند. اما آیا تا کنون توانسته ایم به کمترین میزان در مورد   اسطوره ها و   حماسه های واقعی خود فیلم بسازیم که جهان و جهانیان را متحیر و انگشت به دهان کند؟
 
جهانی که هم ه ی اعتبار و منزلت   پوشالی اش در بیان کارکردهای میتولوژیکی تنها به   «ایلیاد و اودیسه»ی هومر و یونانیان باز می گردد که بنا به تشخیص اهالی فن و اساتید این حوزه   تماماً اومانیستی و غیرالهی است و سعی در پر کردن خلأ هویتی و شخصیتی فرهنگ و تاریخ خود با مرد عنکبوتی ها، رمبوها، ترمیناتورها   و مانند این ها دارد. غرب به واسط ه ی این کارکرد مهم هنر است که در مراحل حساس حیات خویش دست به دامان سینما – این بار نه به عنوان رسانه، بلکه به عنوان یک سلاح استراتژیک-   می شود.
 
فقط و فقط   به عنوان نمونه از این دست یلان و قهرمانان تاریخ ایران زمین، آیا توانستیم اعجاز اعجوبه ای مثل شهید بزرگوار «حسن باقری» را در جنگ بر پرده ی   نقره ای به تصویر بکشانیم که نوجوان و جوان امروز ما دیگر در پی   جست وجوی   نمونه های پوشالی ، موهوم و خیالی غربی اش در بساط دی وی دی   فروش های کنار پیاده روهای شهر نباشد؟ و   اصولاً جوان امروز امثال چمران ها، باکری ها، همت ها، متوسلیان ها و صدها هزار مجاهد و رزمند ه ی بی نام و نشان دیگر را به واسط ه ی کدامین خصوصیت شان   می شناسد که امروزه توقع داریم   آن ها را الگوی خویش قرار دهند؟
 
سینما بالذات   وظیفه اش نمایش   آرمان ها و   ایده آل های جوامع در کنار وجه سرگرمی بودنش است و   می دانیم که براساس علوم روان شناسی بیشترین کارکرد مقبولیت حرف و سخن این است که با زبانی که مخاطب با آن راحت است با وی سخن بگویی تا حداکثر استفاده را ببری. جوان امروز طالب   مدرن ترین نوع   رسانه هاست و فراگیرترین رسانه ، قالب تصویر است- چه در فرم سینما و چه در فرم تلویزیون- پس چه بهتر که از این ظرفیت بالقوه به نحو احسن استفاده کنیم.
 
در پایان این مقال توضیح این نکته لازم است که در   همایش های آسیب شناسانه ، سخنرانی ها و   مصاحبه ها با اهالی فن به صورت مکرر دربار ه ی   آسیب شناسی و موانع رشد سینمای دفاع مقدس، بسیار سخن گفته شده است اما به نظر نگارنده که تقریباً از سال 61 با این نوع سینما آشنا و مدام پیگیر این موضوع هستم، جدا از مسئله ی نقص ساختاری، نداشتن مدیریت واحد، ضعف در   فیلم نامه نویسی، شخصیت   پردازی های ضعیف که گاهی به اصل قضیه لطمه وارد   می کند، علاقه به شکستن خطوط قرمز نظام، وارونه جلوه دادن   ارزش ها که   متأسفانه اخیراً بیشتر شاهد این موضوع بوده ایم، تلفیق   ارزش های زمان جنگ با مسائل سیاسی روز، کپی کاری ناشیانه از آثار مهم خارجی، نشناختن اصول   عمدتاً از جانب کسانی که با دید منفی به مقوله ی دفاع مقدس   می نگرند، تعدد اماکن نظارتی و کمبود اماکن حمایت کننده، نداشتن ثبات لازم برای   تصمیم گیری ها که ناشی از شرایط سیاسی و تغییر مداوم مدیران و بالطبع تغییر   سیاست گذاری ها است ؛ مهم ترین معضل سینمای دفاع مقدس به عنوان تنها ژانر صددرصد ملی است.
 
با رصد شرایط به صورت کلی در   می یابیم که در3 دولت سازندگی (1368-1376)، اصلاحات (1376-1384) و عدالت محور (1384 تا کنون) با انواع و اقسام   فیلم ها و موضوعات در قالب این ژانر مواجه   بوده ایم که بنا به فراخور زمان و   کشمکش های سیاسی تا حد توقیف فیلم هم پیش   رفته اند که خود بیانگر نبود استراتژی مدون و برنامه ریزی صحیح از سوی مدیریت کلان فرهنگی کشور است.
 
در پایان ذکر این نکته لازم به نظر   می رسد که به فرمود ه ی مقام معظم رهبری جنگی که برای ما به مثابه گنج   می ماند، می تواند منبع الهام و تولید هزاران اثر با مقیاس جهانی باشد که کمترین حد شناسایی ابرمردانی است که با ایثار خود در تاریخ این مرز و بوم جاودانه شدند و این ما هستیم که بنا برگفت ه ی نغز سید   شهدای اهل قلم سید مرتضی آوینی، زمان ما را با خود برده است و فارغ از حب و بغض های سیاسی و جناحی با ساخت آثاری در خور توجه و   شأن این مجاهدان فی سبیل الله رسالت زینب گونه ی خویش را به پایان برده و ما نیز بنا به مسئولیت و جایگاه خویش جاودانه شویم.(*)
 
*جواد تمدنی؛ پژوهشگر سینما/انتهای متن/

 



 

  

 


 

نظر شما