شناسهٔ خبر: 21512570 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

پای مصیبت های مسلم بن عقیل با نقاش عاشورا

تهران- ایرنا- آنها که اهل روضه و منبر هستند، به خوبی می دانند که در اولین شب از ماه عزای حسین، مداحان، روضه خوانان و سخنرانان در سوگ مسلم روضه می خوانند و مصیبت های سفیر سیدالشهدا علیه السلام را با زبان شعر و مرثیه زمزمه می کنند.

صاحب‌خبر - هر یک از ارادتمندان و عزاداران حسینی برای برپا داشتن عزای اولین شب از ماه محرم برنامه ای دارند؛ برخی در رثای مسلم شعر می سرایند، بعضی دیگر نوحه سرایی می کنند و برخی نیز به بیان رشادت ها و مظلومیت های فرستاده امام حسین به سوی مردم کوفه می پردازند، اما شاید کمتر کسی شنیده باشد که یک هنرمند که برخی او را نقاش عاشورا لقب دادند، در حالیکه اشک های حزن و ماتمش روی بوم های عاشورایی می چکید، یک اثر کربلایی خلق کرد تا سال ها بعد هنرمندی دیگر جلوه ای از هنر عاشورایی را دوباره به نمایش بگذارد. «محمد مدبر» خالق تابلوهای عاشورایی است که هنگام کشیدن تابلوهای خود با یک دست به هنرنمایی می پرداخته و با دستی دیگر اشک های ماتم بر مصیبت های امام حسین علیه السلام را پاک می کرده است. کتاب تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل از مدینه به کوفه به همت اردشیر صالح پور در 88 صفحه و در قطع خشتی تلاش کرده تا تحلیلی زیبایی شناختی از اثر عاشورایی محمد مدبر را در مکتب نقاشی خیالی نگاری و قهوه خانه ارائه دهد. چه زیبا، مدبر در نقاشی های خود بخشی از مصیبت های کربلا را به تصویر کشیده و در 30 پرده، عزیمت سفیر سیدالشهدا به سرزمین کربلا را با داستان محمد و ابراهیم فرزندان مسلم بن عقیل روایت کرده است. برخی معتقدند گویا مدبر، کتاب روضة الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری را خوانده و با مقتل ابومخنف و لهوف ابن طاووس آشنایی داشته ولی همانگونه که خود مدبر می گوید منبع الهام او مجلس تعزیه شهادت مسلم و طفلان او بوده است. مدبر که او را «نقاش عاشورا» لقب داده اند، یک بار گفته بود: هفت سال بیشتر نداشتم که یتیم شدم و در تعزیه تکیه دولت نقش طفلان مسلم را بازی می کردم و فریاد یتیمی غریبی سر دادم. من اگر نقاش عاشورا نباشم، اگر خون ناکسان را بر پهنه بوم نریزم، پس چه کسی به داد مظلومانی چون من خواهد رسید. او همچنین گفته که «من عمری در کربلا زندگی کرده ام، اگرچه هرگز پایم به خاک داغ کربلا نرسیده است اما کربلایی ام، چون مسلم گویی من هم به کوفه رفته ام، در به دری کشیده ام، شلاق نامردان را خورده ام.» آری اینگونه بود که تابلوی مدبر سرمشق و الگوی بسیاری از نقاشان قرار گرفت و شهرتش از قهوه خانه ها به سراسر کشور رسید. در این کتاب سخنی از هادی سیف در وصف مرحوم مدبر آمده که «مدبر، قلمی پر توان و شکوهنده در هنر تصویرسازی در زمینه وقایع کربلا و حماسه های مذهبی بر پرده های ارادت در ساخت و پرداخت چهره خاندان پیامبر (ص) و اولیا و اهل حق و معصومین شهیدان کربلا و آشکار کردن شقاوت و سنگدلی و رسالت اهل رسالت هنری والا داشت.» صالح پور گفت که مدبر در 30 پرده، تصویری از مصیبت های مسلم و فرزندانش را در مکتب خیالی نگاری به زیباترین شکل ارائه داده و در حالیکه با صدایی زیبا مصیبت های اهل بیت (ع) را زمزمه می کرده، در یک دست با قلم خود هنرنمایی و با دستی دیگر اشک های خود را پاک می کرده است. اگر بخواهیم 30 تابلو از مصیبت های مسلم بن عقیل که در موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می شود را مرور کنیم، پرده های عزیمت مسلم از مدینه، خدعه ولید، اجازه گرفتن کربلا و چاووشی نمودن علی اکبر (ع) تصاویری از شهر مدینه را ارائه می دهد و پرده های مراجعت مسلم، آمدن هانی به پیشواز مسلم، هانی، نماز مسلم در مسجد کوفه، رفتن مردم از دور مسلم، خانه طوعه، آمدن پسر طوعه و جنگ حضرت مسلم در ادامه داستان آمده است. از چاه بیرون آوردن مسلم، حضرت مسلم سوار بر قاطر، ابن زیاد، دارالعماره، شریح قاضی، چوپان، جنگ چوپان، آوردن کودکان مسلم به زندان، خواب مشکور (زندانبان کودکان مسلم)، نجات دادن کودکان مسلم از زندان، طفلان بر لب شط، خانه حارث، زن حارث و کنیز و پنج تابلو از حارث که فرزندان مسلم را به مسلخ برده و سرهای آنان را تحویل ابن زیاد می دهد و در انتها در آتش قهر الهی سوزانده می شود، حکایتی از پایان این داستان است. صالح پور که سال گذشته در مراسم رونمایی از این کتاب درباره چینش تابلوهای مدبر بر روی تک تک پرده ها سخن گفته بود، اظهار داشت: طراحی اسپیرال یا حلزونی در نقاشی های خیالی نگاری رعایت می شود و در این روش تابلوها برخلاف عقربه های ساعت چیده می شود و زمانی که راوی، تاریخ را روایت می کند، به شرح تصاویر برخلاف عقربه های ساعت می پردازد و تصاویر از سمت راست آغاز می شود و بقیه تصاویر به سمت پایین چیده می شود. وی همچنین گفت: در این تصاویر، سه لایه بیرونی، درونی و مرکزی وجود دارد و تصویر مرکز، دوازدهمین تصویر است که برگرفته از یک عدد تمثیلی است و می تواند اشاره ای به شیعه اثنی عشری داشته باشد. صالح پور تابلوی دوازدهم را اوج این تابلوها دانست که صحنه جنگ مسلم بن عقیل را با سربازان ابن زیاد به تصویر کشیده است. در واقع تابلوی دوازدهم، گرمترین و شلوغترین پرده این تابلو است که در کارزاری پرشور، دلاوری های مسلم را به نمایش می گذارد. در این تابلو چهره دشمنان، کریه و خشم آلود و چهره مسلم طبق سنت نقاشی قهوه خانه ای، متین و آرام است و هیچگونه آثار ضعف و سستی در نبرد با دشمنان در آن دیده نمی شود. اگرچه مسلم در این پرده، تنهاست ولی به تنهایی از پس لشکریان برآمده و دلیرانه مبارزه می کند. هر یک از پرده های عاشورایی مدبر، انسان را به تدبیر و تفکر وامی دارد، چرا که او با اشراف بر ماجرا و رعایت موازین تاریخی به تصویرگری پرداخته و زمانی که کار تابلوهای خود را به پایان می رساند، اظهار رضایت و خشنودی می کند. مدبر می گوید «وقتی فرمایش مش صفر اسکندری را در کشیدن این تابلو اطاعت کردم، دیدم خیلی اصرار دارد که یک تابلوی ماندنی و پر شور و حال از روایت عزیمت مسلم به کوفه برای او بسازم. قبل از شروع کار به او گفتم: مش صفر، تو آدم باخدایی هستی، دعایت گیراست، من دستور تو را به روی چشم اجرا می کنم اما تو هم دعا کن، آن دنیا پیش ائمه اطهار، خجالت زده نشوم.» فرمایش مشهدی صفر اسکندریان، زیر پرده مجلس دهم یعنی خانه طوعه آمده است و صالح پور در کتاب خود درباره این پرده می نویسد: مسلم بی پناه در کوی و برزن، سرگردان بر در و دیوار خانه زنی به نام طوعه فرود آمده است و از فرط تشنگی تقاضای آب می کند. طوعه زن کنیزی بود که آزاد شده و به ازدواج اسید بن مالک حضرمی درآمده و پسری ناخلف از او داشت که نامش بلال بود. طوعه که همان شب به انتظار پسرش در خانه را باز و بسته می کرد، چشمش به غریبه ای خورد که بی پناه به دیوار خانه او تکیه داده و تقاضای آب می کرد. در ادامه توضیح این پرده آمده است: طوعه شیعه بوده و از مسلم پذیرایی کرده و شب به او جای می دهد اما فردای همان روز شوهر و پسر طوعه برخلاف میل مادر، به جاسوسان ابن زیاد محل مسلم را اطلاع می دهند. صالح پور می نویسد: این پرده کاملا مربع شکل است و به شکل سه قسمتی، فاصله و تفاوت خانه ها را به لحاظ دوری و نزدیکی از هم تمییز داده است. بر در خانه، زنی سیاهپوش با کاسه ای آب در دست ایستاده و مسلم دست خود را به نشانه دریافت کاسه به آن سو متمایل کرده در حالیکه با دست دیگرش بر شمشیر تکیه زده و این صحنه نیز تنهایی مسلم را برای فجایع بعدی آماده می کند. یکی دیگر از پرده های زیبا به روایت صالح پور، پرده مجلس شانزدهم یعنی دارالاماره است که دو عمارت بلند در صحنه دیده می شود و در انتها عمارتی کوچکتر به لحاظ بعد مسافت و به خاطر رعایت پرسپکتیو، نقاشی شده اند که تا عمق صحنه کشیده شده اند. بر عمارت بلند اولیه، مسلم خون آلود بر لبه بام است و فردی در پشت سر او قرار گرفته تا او را به پایین پرتاب کند. به روایت این پژوهشگر هنرهای آئینی، بر پیراهن سفید مسلم لکه های خون آشکار است. در قسمت پایین، تصویر افتاده مسلم که از بام به زمین انداخته شده است، دیده می شود که شخصی در حال خارج شدن و گویی پیکر بی جان مسلم را با طناب کشیده و از قاب خارج می شود. حالت سقوط مسلم به گونه ای است که گویی هم اکنون به زمین پرتاب شده است. نکته جالب توجه در این تصویر، استفاده از عنصر حرکت است که در یک قاب مسلم را بر بالای بام می بینیم و در پایین قاب به زمین افکنده شده و هر دوی این حالات درست در تقابل هم از گوشه راست به گوشه چپ افکنده شده است اما این خیالی نگاری به همین جا خلاصه نشده بلکه در فضا و آسمان کوفه درست در مقابل بام، تصویر امام حسین (ع) در هاله ای از نور نقاشی شده و حضور خیالی امام را که در مکه قرار داشته،‌ به تصویر کشیده است. شهادت طفلان مسلم بر پرده مجلس بیست و هفتم به تصویر کشیده و در شرح آن آمده است: حارث به حالت نیم زانو نشسته و با ساعد خود خنجر را برای بریدن سر طفلان تیز می کند. طفلان مسلم با لباس سفید، ایستاده و دستهایشان در حالتی از تسلیم و رضا قرار دارد. در انتهای صحنه همان دو نخل تمثیلی که نشانگر آنان است، دیده می شود و اسب در حالتی اعتراض گونه از بالا شاهد ماجراست و یک پای خود را بالا برده است. صالح پور درباره پرده سی ام می نویسد: آخرین قاب پرده به آتش زدن و مجازات حارث اختصاص دارد. از گوشه قاب چوبی با چهار قلاب آویزان شده که حارث به یکی از این قلاب ها آویزان شده است، در حالیکه دستانش از پشت بسته شده و به سزای اعمال خود رسیده و در آتش و شعله هایش در حال سوختن است و دو صف از سپاهیان مسلح با سپر در دو طرف صحنه ایستاده اند ولی مشخص نیست چرا سه قلاب دیگر به چوبه دار، خالی مانده است. این کارشناس هنری در پایان کتاب به تطبیق تابلوی خیالی نگاری مسلم با آثار مشابه همچون آثار حسین قوللر آقاسی پیشکسوت نقاشی قهوه خانه ای و فتح الله قوللر آقاسی که پسرخوانده حسین قوللر است، می پردازد ولی تاکید دارد: از محمد مدبر نقاشی های دیگری با مضمون وقایع کربلا از جمله مصیبت کربلا و گودال قتلگاه به همین سبک و سیاق و به سه شیوه قاب قابی نیز کشیده شده که میل و علاقه مدبر را به تابلوهای روایتی و نمایشی می رساند. صالح پور به تصویر تابلوی 6 قسمتی عزیمت مسلم اثر محمد مدبر نیز می پردازد و از تابلویی دیگر شبیه تابلوی عزیمت مسلم یاد می کند که توسط فتح الله قوللر کشیده شده و می نویسد: این تابلو با همان سبک و سیاق بر پرده و تعدد مجالس در 15 قسمت طراحی شده که در هر ستون آن پنج پرده و در سه ستون نقاشی شده ولی نه مجالس شماره گذاری شده و نه نظم تفکیکی به لحاظ تصویری در چیدمان به لحاظ تقدم و تاخر به جز ستون اول دیده می شود. گرچه توضیح هر یک از تابلوهای مرحوم مدبر در تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل از مدینه به کوفه از حوصله شیفتگان و عاشقان حسینی خالی نیست ولی مطالعه کتاب و دیدن تصاویر زیبای آن حسی دیگر به آدمی می دهد. اگرچه صحبت های صالح پور در مراسم رونمایی از کتاب تابلوی عزیمت مسلم بن عقیل که به همت پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری موزه ملی ایران و کمیته ملی موزه های ایران در واپسین روزهای ماه صفر بیان شده بود ولی عاشورا و حوادث آن، از جمله مصیبت های مسلم بن عقیل همیشگی تازگی دارد و این روزها و شبها که در خیمه عزای حسین اشک می ریزیم، بهانه ای فراهم شد تا با زبانی دیگر از مسلم بن عقیل و فرستاده سیدالشهدا علیه السلام سخن بگوییم. فراهنگ**1003**1055**1368 خبرنگار: محمدرضا جعفرملک**انتشار:خیراله شفیعی انتهای پیام /* برچسب ها فرهنگی نقاشی عاشورایی محمد مدبر مسلم بن عقیل

نظر شما