پرسش هاي بي پاسخ‌ پيرامون فضاي مجازي

ما در چه عصر و فضايي زندگي مي کنيم؟ آيا درک درستي از زمان خود داريم؟ چرا هر چه مي گذرد از فضاي حقيقي فاصله مي گيريم و به دنياي مجازي نزديک مي شويم؟ چرا شيوه هاي با هم بودن ما تغيير کرده است؟ گردش اطلاعات در ذهن ما را چه کساني مديريت مي کنند؟ تعاملات انساني در عصر ما دستخوش چه تغييراتي شده است؟ چرا دچار ازخودبيگانگي و «ازجاکندگي» شده ايم؟ چرا با مفهوم جديدي به نام «دگرجايي» رو به رو هستيم؟ چرا هستي شناسي و معرفت شناسي ما مدام در حال تغيير است؟ چرا به اشتراک گذاشتن عقايد و نظريات بدون محدوديت در فضاي مجازي به صورت يک سويه انجام مي گيرد؟ چرا انسانيت انسان به اين درجه سقوط کرده است که صرفاً به ايستگاهي براي ورود و خروج اطلاعات بدون هر گونه پردازشي تبديل شده است؟ چرا با نسلي رو به روييم که در مرز نهيليسم زندگي مي کنند و از «خود» واقعي فاصله گرفته و با هويت مجازي، زندگي جديدي را تجربه مي کنند؟ چرا با پديده «نامحلي ها» رو به رو هستيم؟ سکونت داريم اما در محلي که بايد زندگي کنيم، نيستيم؟ تنهايي و خاموشي جزء مختصات زندگي «نامحلي» شده است. شيوه هاي مأنوس زندگي کجا رفته است؟ بر سر فضاي حقيقي چه آمده است؟ با پديده «اجتماع مجازي»، «مؤسسه مجازي»، و حتي «دموکراسي مجازي» رو به رو شده ايم. با اين پديده ها چه بايد کرد؟ مجازي سازي چيست و کارکرد عقلانيت و هوش ما در اين دم و دستگاه چه وضعيتي پيدا مي کند؟ چرا مدام در حالت بي قراري، اضطراب وجودي، بي خانماني و گسست باورها هستيم؟ چرا رسانه ها متکفل ساخت يک دنياي موهوم هستند و مدام ما را به ناکجاآباد سوق مي دهند؟ و...