به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، از همان زمان که تجارت در دنیا شکل گرفت، گردشگری هم به موازات آن رفته رفته و در کنار سوداگریها جای خودش را باز کرد و آهسته و بیهیاهو وارد دنیای مدرنیتهای شد که امروزه پسامدرنیته آن را هم تجربه میکنیم. بسیاری از عاقبتاندیشان از فضای به دست آمده در دنیا برای توسعه گردشگری و استقبال گردشگران برای سفر به تمامی نقاط جهان بهره بردند و در نهایت گردشگری خود دنیایی شد برای تبادل فرهنگ و سپس دیپلماسی.
متاسفانه در چندین دهه اخیر کشور ما نتوانست از این بازار پردرآمد در شرایط بیکاری و رکود نسبی اقتصادی سهمی ببرد و ترجیح داد این بازار آماده را به رقبای همسایه واگذار کند.
با وجود غنای میراثی چه از نظر فرهنگی و چه تمدن باستانی همچنان دستمان از درآمدهای این بخش خالی ماند وهنوز هم فقط دلخوش به فروش نفتی هستیم که بازارش پرتلاطم و غیرقابل پیشبینی است و این در شرایطی است که کشورهای بسیاری را میشناسیم که در چاههای نفت را بستند و اقتصادشان را مبتنیبر گردشگری و کشاورزی بنا نهادند تا هیچ وقت دستخوش بازیهای سیاسی جهانی نشوند و بتوانند روی پای خود بایستند.
به هر حال سالها متولی گردشگری ایران پس از انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که واقعا عدم سنخیت از سر و روی آن میریخت و بلاتکلیف بود که باید عملا کاری انجام دهد یا نه، فقط در حد ساختاری باقی بماند.
بالاخره در دهه 80 نتیجه این شد که سازمانی مستقل زیرمجموعه ریاستجمهوری شکل بگیرد که در آن سازمان میراث فرهنگی و سازمان گردشگری هر دو از وزارت فرهنگ و ارشاد جدا و تحت نام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بهعنوان معاونتی از معاونتهای ریاستجمهوری شکل گرفت.
این اتفاق تمام امیدها را زنده کرد و فعالان هر دو حوزه امیدوار به آیندهای درخشان در حوزه فرهنگ و اقتصاد شدند تا چه بسا از این طریق گردشگری بهعنوان یک منبع درآمد با چارچوبها و معیارهای نظام جمهوری اسلامی ایران رو به پیشرفت رود و جای خود را در بین کشورهای مطرح در حوزه گردشگری باز کند اما...
سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی تشکیل شد و طولی نکشید که دولت تغییر کرد و نخستین انتصاب دولت نهم گماردن فردی در منصب معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود تا همگان مجذوب این اهمیت و جایگزینی سریع شوند. نزدیکترین فرد به رئیسجمهور سکاندار این سازمان تازهپا گرفته شد تا گردشگری اولویت دولت شود اما با وجود تمام امتیازاتی که میشد در این دوران استفاده کرد تنها افزودن یک سازمان دیگر از بدنه وزارت صنایع به نام صنایعدستی بود که پیکره سازمان هنوز نوپای میراث فرهنگی و گردشگری را چاقتر کند و این سازمان پراهمیت را مهیاتر سازد تا بسترهای جذب گردشگر مثل حلقههای مرتبط کنار هم قرار گیرند تا گردشگری برای صعود به ردههای بالای جدول درآمدی ایران آماده شود.
اما باز هم تغییر دیگری در راه بود و رئیس سازمان عملا سازمان را واگذار به مدیری کارآموز کرد تا سازمان تو چشم دولت و مردم هنوز صعود نکرده پلههای سقوط را با سرعت هرچه تمامتر طی کند.
بعد از مرعشی حزب کارگزاران، مشایی، بقایی و احمدینژاد این بار سازمان به دست احمدزاده یکی از مدیران جوان و کم تجربه افتاد و چند ماهی هم احمدزاده سکانداری کرد؛ دوره ای که چندان اتفاق مثبتی در این مجموعه نیفتاد.
پس از احمدزاده سیدحسن موسوی از یاران مشایی بر کرسی این سازمان نشست و عمر ریاست او هم به چند ماه نکشید تا معاون گردشگری مشایی در دوران ریاستش فرمان سازمان را در دست بگیرد.
واقعا این روند جایی برای رونق گردشگری حتی در حد شعار باقی میگذارد؟بی شک این همه تغییر مدیریت جز حیات خلوت سیاسی بودن معنی دیگری دارد و آیا واقعا انتظار دارید بخش خصوصی فعال در این حوزه با این تعداد شاغل رشد کند و از گردشگری درآمدی نصیب کشورمان شود؟اما این پایان ماجرا نیست و در دولت یازدهم هم در بر همان پاشنه چرخید و رئیس سازمان میراث پس از هشت ماه اعلام کرد به دلیل مشکل قلبی قادر به ادامه فعالیت در این سمت نیست و کنارهگیری کرد و سازمان بار دیگر در همان اوایل کار دولت یازدهم به مسعود سلطانیفر واگذار شد تا او هم پس از گذشت دو سالواندی جایگزین وزیر مستعفی ورزش شود و سازمان اینبار نصیب خانمی شود که سابقهای از مدیریت در این حد هرگز در او دیده نشده بود و این انتصاب چشم بسته در کمال بهت و حیرت همگان انجام گرفت تا رئیسجمهور در شرایط انتخاباتی از یک زن در کابینه استفاده کرده باشد. این یعنی سازمان میراث فرهنگی در دولت چهار ساله یازدهم هم سه تغییر مدیریت را تجربه کرد و حیاط خلوت بودن را با وجود تغییر دولت تغییر نداد.
رئیسجمهور در دولت دوازدهم هم ترجیح داد تا در ابتدای کار کابینه بازهم رئیس این سازمان را تغییر دهد تا شاید... به هر حال آنچه مسلم است این است که این تغییرات نمیتواند بشارتدهنده اولویت بودن گردشگری باشد در حالی که گردشگری امروز در دنیا از پر درآمدترینهاست و بیشک در ایران با وجود جاذبههایش میتواند نجاتبخش اقتصاد کشور باشد.
باید دید رئیس جدید این سازمان تا چه زمانی فرمان این سازمان را در دست دارد و قرار است دست به چه تحولاتی برای افزایش ورود گردشگر و فعالسازی بخش خصوصی بزند و چه برنامههایی برای رونق صنایعدستی کشور دارد؟
نظر شما