به گزارش خبرنگار ما، چهارم شهريورماه سال 95، مأموران پليس تهران از قتل مرد ميانسالي به نام ايرج در افسريه باخبر و راهي محل شدند. همسر مقتول گفت: دخترم با شوهرش اختلاف داشت و چند روزي بود كه به خانه ما آمده بود. او با شوهرش قرار گذاشته بود تا با هم صحبت كنند. به همين خاطر ساعتي قبل دامادم - مهران - به خانه ما آمد. همزمان شوهرم از راه رسيد و با ديدن مهران عصباني شد و با هم درگير شدند. در آن درگيري مهران با چاقو به شوهرم ضربه زد و فرار كرد.
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، داماد 39 ساله بازداشت شد. او به جرمش اعتراف كرد و گفت: شب حادثه قرار بود با همسرم صحبت كنم تا به خانه برگردد، اما پدرزنم دخالت كرد و با من درگير شد. او كه حالت عادي نداشت و مست بود، شروع به فحاشي كرد. در آن درگيري ناچار شدم براي دفاع از خودم با چاقو به او ضربه بزنم.
بعد از اقرارهاي متهم، پرونده با اعلام رضايت از سوي همسر متهم به شعبه يازدهم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي متينراسخ فرستاده شد. ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست از سوي نماينده دادستان اوليايدم اعلام گذشت كردند. در ادامه متهم بنا به دستور رياست دادگاه در جايگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: شغل همسرم – ليلا- آرايشگري بود. به خاطر شغلش با هم اختلاف داشتيم و از او ميخواستم سروقت خانه بيايد، اما او اهميتي نميداد و شبها دير به خانه ميآمد. بارها سر اين مسئله با هم درگير شده بوديم تا اينكه بار آخر او قهر كرد و به خانه پدرش رفت. روز قبل از حادثه با همسرم تماس گرفتم و خواستم با او صحبت كنم، به همين دليل شب حادثه به آنجا رفتم. مادر همسرم جلوي در ايستاده بود و از او خواستم تا ليلا را صدا كند. او گفت ليلا خانه نيست! در همين حين پدرزنم از راه رسيد. وقتي فهميد ميخواهم با ليلا صحبت كنم، عصباني شد و شروع به فحاشي كرد. هر چه تلاش كردم او را راضي كنم، اجازه دهد ليلا را ببينم، قبول نكرد و شروع به كتكزدن كرد.
روي زمين افتادم و چون در پايم پلاتين بود، نميتوانستم بلند شوم و از خودم دفاع كنم. به همين دليل ناچار شدم با چاقو ضربه بزنم كه منجر به كشتهشدن او شد.
او در آخرين دفاع گفت: من زندگيام را دوست داشتم و نميخواستم همسرم را از دست بدهم. شب حادثه قصد درگيري نداشتم، اما مقتول با من درگير شد و آن حادثه تلخ اتفاق افتاد.
در پايان هيئت قضايي بعد از شور، متهم را به پرداخت ديه و سه سال حبس محكوم كرد.
نظر شما