شناسهٔ خبر: 20525717 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: راه دانا | لینک خبر

نویسنده دفاع مقدس:

ایران برگ برنده به کسی نمی دهد/ جزئیات عملیات «مرصاد» آخرین نبرد جنگ تحمیلی

یکی از رزمندگان زن ایرانی تعریف می کرد: زمانی که منافقان اسلام آباد را تصرف کردند روی زن حامله ای شرط بندی کردند و سپس شکم آن زن را پاره کرده و نوزادش را را بیرون آوردند تا ببیند پسر است یا دختر! داعش هم چند وقت گذشته همین کار را انجام داد.

صاحب‌خبر -

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهان؛ مقطع پایانی جنگ همزمان با پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه سال ۶۷ بود که از طرف شورای امنیت سازمان ملل صادر شده بود. وقتی امام رحمت الله اعلام کردند که قطعنامه را می پذیریم، نه تنها عراق بلکه هیچ کدام از حامیانش باور نمی کردند؛ شوکه شده بودند چون این هشتمین قطعنامه بود که از سمت شورای امنیت صادر شده بود و هفت قطعنامه به محض صادر شدن رد شده بود. البته نکاتی در قطعنامه ۵۹۸ بود که به خواسته های ایران نزدیک بود(+). به هر حال یکسال کار دیپلماسی انجام گرفته بود و امام به این نتیجه رسیدند که به نفع ملت و کشور است.

اما این پایان ماجرا نبود و ایران باید آخرین عملیات دفاع مقدس را نیز پشت سر می گذاشت.

در آستانه سالگرد عملیات «مرصاد»، در خدمت یکی از رزمندگان دفاع مقدس آقای عزیزاله پورکاظم هستیم تا از جزئیات بیشتر آگاه شویم. وی چهار سال شهردار خمینی شهر بوده است و اکنون در سمت مدیرکل مهندسی منطقه میانی وزارت دفاع در اصفهان مستقر است که چهار استان اصفهان، چهارمحال، مرکزی و یزد را پوشش می دهد. کتابهای «نبرد شوش» و «نبرد محرم» از آثار منتشر شده وی است و کتاب «نبرد جنگل امقر» تا پایان سال به چاپ خواهد رسید.

 

 عملیات مرصاد چگونه بوجود آمد؟

عزیزاله پورکاظم: همه انتظارشان این بود که با توجه به پذیرش قطعنامه از طرف ایران، عراق هم قبول می کند و جنگ تمام می شود اما صدام وانمود کرد که پذیرفته و در اصل نپذیرفت چون عراق هیچ برگ برنده ای از ایران نداشت! در نتیجه آمد و در تاریخ ۳۱ تیر ۶۷ (یعنی چهار روز پس از پذیرش قطعنامه) یک حمله سراسری را در جبهه های جنوب ایران انجام داد تا مجدد بتواند بخش هایی را تصرف کند و خودش را به اهواز برساند. حتی توانست تا بیست کیلومتری اهواز هم پیشروی کند.

آنجا بود که امام رحمت الله علیه، پیام تاریخی شان را فرمودند که سید احمد آقا پسرشان نقل کردند، ایشان به فرماندهی کل سپاه گفتند: «الآن یا سپاه یا خرمشهر» یعنی اگر خرمشهر سقوط کرد چیزی برای سپاه باقی نمی ماند. همچنین امام در جای دیگر فرمودند: «جنگ بین کفر و اسلام همین جاست که یک لحظه شما حق عقب نشینی ندارید و محکم بایستید و مقابله کنید».

اگر سوابق بررسی شود، یکی از مواقعی که همه نیروهای رزمنده به سمت جبهه های جنوب هجوم آوردند، ۳۱ تیر و روز اول مردادماه بود. طی سه الی پنج روز توانستند دشمن را از خاک کشورمان بیرون کنند و تلفات قابل توجهی به دشمن وارد کردند.

در واقع عراق با این حرکت راه را هم برای حمله سازمان منافقین (مجاهدین خلق) از غرب کشور باز کرد چون نیروهای ایران را در جبهه جنوب درگیر کرده بود.

 عملیات مرصاد دقیقا چند روز طول کشید و اهداف منافقین برای حمله به ایران چه بود؟

– از چهارم مردادماه شروع و دهم مرداد به پایان رسید. سازمان مجاهدین خلق به منافقین معروف شده بودند چون گروهک آنها در طول جنگ نقش ستون پنجم و اهرم فشار بر جمهوری اسلامی را ایفا می کرد. آنها در نقش ارتش خصوصی صدام بودند و با خیال اینکه نیروهای مردمی از جنگ خسته شده و از درون ضعیف شده اند، حمله را آغاز کردند. آنها فکر می کردند پذیرش قطعنامه یعنی زمینه برای اشغال تهران فراهم است (خیلی معنی دارد که رجوی نگفته بود رسیدن به تهران و گفته بود اشغال تهران).

از طرفی عراق در فروردین سال ۶۷، فاو و در چهارم خرداد ماه شلمچه و در تیرماه جزایر مجنون را پس گرفته بود، پس شعار «از مهران تا تهران سه روزه» را سر دادند. آنها با ارتباطی که با نیروهای داخل کشورشان برقرار کرده بودند به نتیجه رسیدند که وقت حمله به ایران فرا رسیده است. مسعود رجوی در کتابی که بعد از عملیات چاپ کرده گفت:

«بعد از پذیرفتن قطعنامه از سمت ایران ما غافلگیر شده بودیم. به اتفاق یکی از سرلشکرهای عراق پیش صدام رفتم و گفتم: مولای من اگر شما اجازه بدهید من ظرف چند ساعت زمینه را فراهم می کنم و شما را به تهران دعوت می کنم». صدام که هم می خواست به اعراب حکومت کند و هم فاتح ایران باشد و خودش را مطرح کند دستور داد که همه امکانات لازم را فراهم و ارتشی آماده کنند به نام «ارتش آزادی بخش».

 از کدام منطقه وارد ایران شدند؟

– روز سوم مردادماه بود که ساعت چهار صبح آماده باش در پادگان اشرف عراق زدند. نقشه شان این بود که از مرز خسروی بیایند به قصر شیرین برسند، بعد به پل ذهاب، بعد اسلام آباد و از آنجا به سمت کرمانشاه و بعد همدان و بعد قزوین و به تهران بیایند و زندانی هایشان که در زندان اوین بودند را آزاد کنند و آنها مراکز حساس و حیاتی نظام جمهوری اسلامی را منهدم و زمینه ورود صدام را فراهم کنند.

عراقی ها حمله اساسی و برق آسایی از جبهه های جنوب از سه محور به ایران داشتند؛ نیروی کمی در غرب کشور بود و آنها از مرز خسروی و قصر شیرین وارد شدند که نیروهای ارتش و سپاه تصور کردند که قسمتی از نیروهای عراق حمله کردند ولی وقتی وارد شهر شدند متوجه شدند نیروهای سازمان منافقین هستند و هوانیروز عراق آنها را پشتیبانی می کند.

منافقان توانسته بودند از تعداد کم نیروهایی که در غرب بود عبور کنند؛ مرز خسروی که منطقه جنگی نبود، قصر شیرین هم که خالی از سکنه بود و کامل تخریب شده بود و خودشان را به اسلام آباد رسانده بودند. آنجا منطقه ای هست به نام «ماهی دشت» و گردنه ای که الآن گردنه «مرصاد» نام دارد و اینجا بود که عملیات مرصاد شروع شد.

شروع عملیات

فرماندهی کل سپاه به نیروها در شهرهای کرمانشاه و ایلام و خرم آباد دستور داد که در مقابل منافقان مقاومت کنند. تعدادی از نیروها را هم از جنوب حرکت دادند به جاده اندیمشک و خرم آباد و سه راهی که از سمت پل دختر به سمت اسلام آباد است تا بتوانند با نیروهای سازمان منافقین مقابله کنند.

ما جزء نیروهایی بودیم که از جنوب حرکت کردیم. آمدیم تا برسیم به اسلام آباد و حدود ساعت یک بعد از ظهر چهارم مرداد بود که رسیدیم (بیست و چهار ساعت بعد از اینکه نیروهای منافقین به اسلام آباد رسیده بودند). تقریبا پنج کیلومتری آنها مستقر شدیم. آن زمان فرمانده نیروهای منطقه سردار قاسم سلیمانی بود که فرمانده لشکر ثارالله بود، الآن هم فرمانده نیروی قدس سپاه است. فرمانده ارتش هم که شهید علی صیاد شیرازی بود. من هم افتخار داشتم که در کنار فرمانده صفرعلی براتی باشم.

شما که عملیات حضور داشتید به خوبی با جزییات روبرو بودید؛ برایمان از جزئیات بگویید؟

– جنگ نابرابری بود. منافقین نیروهای چریک بودند؛ یعنی آموزش های نظامی و عملیات چریکی دیده بودند. مثل داعش که الآن از سرتاسر دنیا نیرو جذب کرده، منافقین هم همینطور بودند. مدتها در خانه های مخفی و تیمی زندگی کرده بودند. نیروهایشان اعم از زن و مرد بود. نمی دانم چطور توصیفشان کنم. نیروهای عجیب و غریبی بودند. تنها زمانی جنسیت آنها قابل تشخیص بود که کلاهشان را از سر برمی داشتند.

معاون اطلاعات در آن زمان گفت به هلاکت رساندن هر منافق برابر است با هزار نیروی عراقی، اینقدر اهمیت داشت. ما در اوج گرمای اسلام آباد بودیم. گرمای اسلام آباد کمتر از گرمای اهواز نیست. در شرایط آب و هوایی بدی بودیم. این عملیات کم از معجزه نداشت. قدیم می گفتند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. هوانیروز عراق آمده بود مواضع ما رابمباران کنند به اشتباه مواضع منافقین را بمباران کردند. بعد از آن هواپیماهای ایرانی تصمیم گرفت گره هایی که ما مشخص کرده بودم را بزند، تعجب کرده بودند اینجا مناطقی بود که مورد حمله عراقی ها قرار گرفته است! ما گفتیم آنها هم به نقاط اساسی و اصلی زدند!

یک بار دیگر هم سازمان منافقین غافلگیر شد. دقیقا نمی دانم بر اثر بمباران بود یا وقتی که آر.پی.چی زنها فعال بودند یا وقتی که از توپخانه توپ شلیک می شد که دیدیم ناگهان صدای انفجار مهیبی از دو الی سه ماشین سوخت رسان منافقین آمد و منافقین در آتش خشم و غصب خداوند به هلاکت رسیدند.

آن موقع جنگ سخت ترین شرایط خودش را طی می کرد و نیروهای اسلام توانستند جلوی نیروهای کفر پیروز شوند و یکی از تیپ های منافقین توانست از گردنه عبور کند که نیروهای کرمانشاه و ایلام با آنها درگیر شدند و منافقین را از بین بردند.

فرار منافقان و فرجام کار

روز پنجم یا ششم بود که منافقین دیدند دیگر توانایی مقابله ندارند؛ تصمیم به فرار گرفتند و به روستاها و ارتفاعات فرار کردند. عده ای از آنها خودشان را با نارنجک به هلاکت رساندند. آنها نارنجک را بین صورت و شکمشان منفجر می کردند، هم می خواستند کشته شوند و هم قابل شناسایی نباشند.

هفت نفرشان که فرار کردند را با کمک چهار نفر از دوستان تعقیب کردیم. اینجا باز لطف خدا شامل حال ما شد که اسلحه و مهمات داشتیم و آنها به جز یک خشاب دیگر اسلحه برای مبازه نداشتند. دو نفرشان با نارنجک خودشان را کشتند و پنج نفر دیگر را در فاصله بیست متری درگیر شدیم و تا آمدند خودشان را بکشند دستگیر کردیم و فرصت استفاده از نارنجک را ندادیم.

تاکید فرماندهان این بود که آنها زنده دستگیر شوند و در اختیار نیروهای اطلاعاتی قرار دهیم. در عملیات بیش از چهار هزار و ۸۰۰ نفر از منافقین کشته و زخمی شدند و 300 نفر را اسیر کردیم. تعداد انگشت شماری توانستند فرار کنند.

 با نیروهای اسیر چه کردید؟

– یکی از اهداف سازمان منافقین ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و ایجاد نا امنی بود. یکی از صحنه هایی که مردم در هشت سال دفاع مقدس توانمندی های نیروهایشان را دیدند اعدام منافقین بود. جلوی چشم مردم منافقین اعدام شدند تا دوباره آرامش بین مردم برقرار شود. دو روز هم جنازه هایی که به هلاکت رسیده بودند برای شناسایی اطلاعاتی روی زمین بود و بعد جمع آوری شدند. پنج کیلومتر از گردنه مرصاد را باز کردند تا مردم ایلام، کرمانشاه، همدان و لرستان از صحنه ها دیدن کنند.

یکی از مواردی که امام می فرمودند از آثار و برکات جنگ است اینکه: «پیروزی ما، پیروزی افغانستان را به دنبال دارد و پیروزی ما پیروزی فلسطین را به دنبال دارد». این جنگ در پایان توانست مشکل منافقین را حل کند.

اگر الآن منافقین زنده بودند چه فاجعه هایی برای ایران داشت؟

– یکی از موارد خیانت هایی که کرده بودند این بود که زمانی که به غرب رسیدند به پادگان ارتش رفته بودند و خود را رزمنده ایرانی معرفی کرده و نیروهای ارتش را به درجه رفیع شهادت رسانده بودند. زمانی که عملیات تمام شد اسرای منافقین در تخلیه اطلاعاتی گفته بودند که به قصد اشغال تهران و آزادی زندانیانشان که دوهزار نفر بودند و تعدادی که بین مردم بودند آمده اند که جمهوری اسلامی را تهدید کنند و حکومت اسلامی را از بین ببرند.

به فرمان رهبر انقلاب امام خمینی همه را به هلاکت رساندند. اینجا بود که آقای منتظری با امام خمینی(ره) و نظام اختلاف پیدا کردند که رهبر فرمودند: «شما از کسانی دفاع می کنید که قصد نابودی نظام را داشتند.» اگر به دستور رهبری اعدام نمی شدند الآن همچون داعش و گروه های تکفیری، معضل و مشکل بزرگی برای جامعه ایران و مردم جهان محسوب می شدند.

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، خودفروخته های ضد نظام در آغوش ابرقدرت ها هر سال وعده و وعید می دهند که نظام جمهوری اسلامی در حال سرنگونی است ولی می بینیم که پایه های نظام هر روز محکم تر می شود. عملیات مرصاد در پایان جنگ نشان داد که مردم ایستاده اند.

یکی از رزمندگان زن ایرانی تعریف می کرد زمانی که منافقین اسلام آباد را تصرف کردند روی زن حامله ای شرط بندی کردند و سپس شکم آن زن را پاره کرده و نوزادش را را بیرون آوردند تا ببیند پسر است یا دختر! داعش هم چند وقت گذشته همین کار را انجام داد. این اتفاق در سوریه و عراق هم اتفاق افتاده است.

در عملیات مرصاد مناطق مسکونی را بمباران شیمیایی کردند و اسناد و مدارک پزشکی بیماران را هم آتش زدند که درمان آنها به تعویق افتاد. زمانی که اسلام غرب را تصرف می کنند مجروحان ایرانی و کارکنان مستقر در بیمارستان را قتل عام کردند و اجساد را در محوطه بیمارستان به آتش کشیدند.

یکی از فرماندهان معتقد بود که مریم رجوی با خودروی ضدگلوله و هلیکوپتر در منطقه حضور داشته و کشتار مردم توسط او صادر شده. بله جنگ دو طرفه است و ما مقابله به مثل کردیم. یکی از فرماندهان بعد از بیرون کردن عراقی ها از کشور به امام می گوید که ما می توانیم برویم و بصره را تصرف کنیم که امام در جواب فرمودند: چون ما قطعنامه را پذیرفتیم اگر عراقی ها در کشور هستند بیرونشان کنید و دیگر لزومی ندارد که وارد خاک عراق شوید.

 عملکرد صدام بعد عملیات چی بود؟

– عراق بعد از عملیات مرصاد خیلی از سلاح های سنگین و نیمه سنگینش، تانک ها و… را از دست داد. ذخایر عراق قبل از جنگ سی و شش میلیارد دلار بود بعد از سال ۶۷ (با وجود کمکهای حامیانش) بیش از هشتاد میلیارد دلار بدهی داشت.

سرلشکر اطلاعاتی او سامرایی در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نوشته که من به صدام گفتم قربان اگر روزی مردم از ما سوال کردند برای چه هشت سال جنگیدید و ثمره جنگ چه بود چی جواب مردم را بدهیم؟ صدام در جواب می گوید: «هر کس سوال کرد با یک گلوله جوابش را بدهید»! صدام خودش هم می دانست که بی دلیل جنگیده.

انتهای پیام/

نظر شما