حامد شایگان: ایران در سالهای گذشته و حتی در اوج تحریمها نقش فعالی در حفظ ثبات منطقه داشته که با توافق برجام، پذیرش این نقش از سوی قدرتهای جهانی تایید شد اما در ادامه با روی کار آمدن ترامپ و ترس دیگر کشورهای منطقه از گسترش نفوذ ایران برای تسلط بر بازارهای منطقه
و برتری اقتصادی به دنبال ائتلاف علیه ایران برای شکل دادن نظم جدیدی در قدرت خاورمیانه رفتند اما نبود وحدت رویه در کشورهای عربی و تعارض سیاست تک قطبی و ائتلافی با نگاه غرب به منطقه که همواره به دنبال چند قطبی کردن منطقه برای بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی بوده سرنوشت سیاستهای عربستان و پشت پرده حمایتهای امریکا از این کشور را مشخص میکند.
خاورمیانه در ۱۰ سال تحت تاثیر بهار عربی در مسیر جدیدی در نظامهای قدرت پاگذاشت به طوری که با حذف افراد دیکتاتوری همچون «صدام حسین» و«حسنی مبارک» جهان عرب به نوعی از نظر راهبرد سیاسی به آشفتگی کشیده شد؛ فرصتی که حاکمیت چند کشور منطقه به ویژه عربستان را بر آن داشت تا برای رهبری سیاسی منطقه ورای مباحث مذهبی برنامه نظامی را به راهبردهای پیشین خود که حمایت مالی پشتپرده بود بیفزاید. این تغییرات در کنار رویش گروههای افراطی در سوریه و عراق نظم سیاسی حاکم بر منطقه را بیشتر تحت شعاع قرار داد، شرایطی که برای نفوذ قدرتهای متوسط و تسلط آنها بر منطقه مهیا بود، درست در همین دوره بود که با سیاستهای متفاوتی از امریکا در منطقه خاورمیانه روبهرو شدیم و باراک اوباما، رئیسجمهور وقت امریکا با کاهش سیاست واردات نفت از خاورمیانه تا حدودی از شریکهای راهبردی عرب خود فاصله گرفت تا سیاست تهاجمی این کشور در دوران جورج بوش به هدایت از مرکز بدل شود، هرچند این سیاست گذشته امریکا با ریاست دونالدترامپ بر کاخ سفید دوباره پررنگ شده با این حال در هر دوره تاریخی خاورمیانه کشورهای دیگری مانند ترکیه و مصر همواره با حمایت غربی به تغییر بلوکهای سیاسی خاورمیانه واکنشهایی نشان دادند تا بتوانند همسو با سیاستهای تفویضی در پازل قدرت غرب قرار گیرند. در سالهای بهار عربی مصر به دلیل اینکه خود یکی از کشورهای آشوبزده بود و با چالشهای داخلی روبهرو شد نتوانست در تحولات فرامرزی نقش پررنگی داشته باشد و همواره اثر ثانویهای برای تحولات منطقهای داشته و به عبارتی به واسطه امریکا یا شورای حکام اعراب نقش خود را اعمال کرده است اما ترکیه به دلیل اینکه در ۱۵ سال گذشته توانسته بود سهم قابلتوجهی از سرمایهگذاریهای خارجی را جذب کند دیگر از نظر اقتصادی نیز قدرت متوسطی محسوب میشد که نه تنها برای عرضه محصولات خود به بازار کشورهای منطقه نیاز دارد بلکه با عضویت در ناتو و داشتن سابقه قدرت عثمانی این وجههها را برای خود ساخته بود که در منطقه بازیسازی کند و این موضوع باعث سرکشی روسای این کشور در منطقه شده بود تا جایی که با تغییرات سیاسی کشورهای عرب منطقه شاهد موضعگیری به طور تقریبی مستقل ترکیه بودهایم، البته در کنار وابستگی این کشور به تامین انرژی از کشورهای حوزه خلیجفارس در مواردی همچون مسئله سوریه هماهنگی در رفتار روسای این کشور را با سران کشورهای عربستان سعودی و قطر شاهد بودهایم، در کنار آن بخشی از سیاستهای منطقهای این کشور برای مقابله یا خنثیسازی برنامه ملیگرایی کردها بوده است با این حال ترکیه منافع اقتصادی و سهمخواهی از منطقه را جزو راهبردهای اصلی خود در چند سال اخیر قرار داده به طوری که موضعگیری در قبال رژیم صهیونیستی و مذاکره با گروه حماس نیز در لوای همین برنامه بوده است اما ایران که در سالهای گذشته تحت تاثیر تحریمهای غرب تعاملاتش به منطقه محدود شده بود و از طرف دیگر ضرورت حمایت از ثبات ایدئولوژیک با بروز گروههای افراطی میطلبد که ایران بیشتر روی سیاستهای منطقه خاورمیانه تمرکز کند. ایران نیز نقش فعالتری در خاورمیانه یافته بود. با توافق ایران در برجام وضعیت به نفع ایران در منطقه تغییر کرد تا جایی که در همان زمان پایگاه خبری «نشنال» امریکا «آن را ابزاری برای کمک به نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه دانسته بود» زیرا ایران میتوانست کالاهای خود را که تا حدودی قابلیت صدور به بازارهای اروپایی را نداشتند در همین منطقه عرضه کند. یکیدیگر از برنامههایی که سیاستهای ایران را همچنان بر کشورهای رقیب منطقهای خطرناک کرده بود مقاومت در برابر تحریمهای گستردهای بود که حکایت از بنیه علمی ایران برای تقویت بنگاههای اقتصادی کشور داشت که بعدها در قالب برنامه اقتصاد مقاومتی، دورخیز ایران برای کاهش وابستگی به نفت را نشان داد. در چنین شرایطی کشورهایی همچون ترکیه و عربستان که تا حدودی به توازن اقتصادی دست یافته بودند نیاز به تدوین استراتژیهای جدید داشتند که بخشی از آن تضعیف ایران در منطقه با متهم کردن ایران به سیاستهای مداخلهجویانه در کشورهای دیگر و درنهایت آغاز سیاستهای تهاجمی خود در قالب ائتلافهای جدیدی بود که بخشی از آن را در رفتار عربستان با یمن یا ائتلاف با ترکیه و قطر در مقابل دولت سوریه شاهد بودیم، هرچند هیچکدام از این سیاستها نتوانست آنها را به خواسته خود برساند اما نشان داد که این کشورها برای جلوگیری از افزایش نفوذ ایران در بازارهای منطقه از هیچ تلاشی فروگذار نیستند و دیپلماتهای ایرانی در چند سال اخیر و به ویژه بعد از برجام برای بهبود روابط منطقهای و گسترش نفوذ علمی، فنی و فناوریکی در منطقه تا حدودی موفق شدند کشورمان را به عنوان کشوری مستقل و بدون وابستگی به ابرقدرتها معرفی کنند، با این حال این پیام ایران باعث شکلگیری سیاستی تعاملگرایانه در این منطقه نشد و حتی پیگیری پروژه ایرانهراسی که از سوی امریکا و عربستان با سرمایهگذاریهای کلان به منظور کاهش نفوذ ایران در منطقه و بهویژه کشورهای ثروتمند حاشیه خلیجفارس انجام شده تا به اهداف جدید خود که تغییر توازن سیاسی در منطقه است دست یابند، به گونهای که «ری تکیه» کارشناس ارشد شورای روابط خارجی امریکا در یادداشتی در پایگاه خبری واشنگتن اگزمینر با اشاره به اینکه سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه به صورت بالقوه توازن قدرت این منطقه را برهم زده است گفته بود: «ایران در سالهای اخیر متاثر از سیاستهای اوباما توانسته نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد و امروز رویکرد در حال تحول ترامپ نیز یادآور دکترین آیزنهاور از لحاظ عقاید و عمل به وعدههای دادهشده است. منطقه خاورمیانه اکنون همچون دهه ۱۹۵۰میلادی چندپاره شده و حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران موفق شد همزمان با ریشخند زدن به رئیسجمهوری امریکا و حصول توافق هستهای خزانه خود را پر کند.» این رویکرد امریکاییها حکایت از تمایل آنها برای تغییر موضع قدرت در خاورمیانه به نفع خویش دارد که به نظر نمیرسد هدف آن حمایت از عربستان برای رهبری کامل بر منطقه باشد بلکه همواره این کشور باید در سایه امریکا در مقابل دیگر قدرتهای منطقهای قرار گیرد و برای کسب این امتیاز سرمایهگذاریهای کلانی در امریکا انجام دهد و در تکمیل بخشی از پازل قدرت، تجارت اسلحه در امریکا را نیز به سرحد کمال برساند. با توجه به راهبردهای جدیدی که در منطقه درحال شکلگیری است و ممکن است به نفع کشورهایی همچون ترکیه و مصر که هنوز نتوانستهاند از نظر سیاست داخلی و حتی در منطقه به ثبات برسند تمام شود ایران باید تعامل با کشورهای عرب را برای بازی «برد- برد» در منطقه دنبال کند تا در مقابل قطب عربها قرار نگیرد.
نظر شما