شناسهٔ خبر: 19528836 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شبستان | لینک خبر

اشک شوق برای آزادسازی خرمشهر

خبرگزاری شبستان:در آستانه سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر، برش‌هایی از کتاب «تکاوران نیروی دریایی خرمشهر» که به خاطرات ناخدا هوشنگ صمدی اختصاص دارد را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

صاحب‌خبر -

 به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، «گردان تکاورهای نیروی دریایی درعملیات بیت‏المقدس حضور پررنگ‌تری داشت که منجر به آزادسازی خرمشهر شد. ما با استعداد کامل و هفت گردان در این عملیات تاریخی و غرورآفرین شرکت کردیم. در مقر لشکر92 زرهی اهواز یک قرارگاه تشکیل شد. سه گردان شناور هجومی ما و همچنین300 فروند قایق در سه گردان قایقران برای عبور نیروها از رودخانه کارون و شرکت در عملیات تصرف سرپل ساحل دشمن هم حضور داشتند. هر گردان قایقران به یکی از قرارگاه‏های عمل‌کننده فتح، نصر و قدس پیوست. من به منجیل بیسیم زدم و تعدادی زیادی قایق تقاضا کردم. یک گردان تقویت‌شده تکاور، یک گردان تقویت‌شده تفنگدار و یک گردان تفنگدار دیگر به اضافه یک گروهان از عملیات ویژه اس‌بی‌اس ما همچنین 45 تکاور غواص هم در عملیات بیت‏المقدس شرکت داشتند. سه هاورکرافت و سه هلی‏کوپتر هم از ما بود. یکی از گردان‏های تفنگدار تکاور ما به عنوان احتیاط در آبادان ماند و گردان‏های دیگر تکاوران در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کردند.   

   عراقی‏ها از روز دوم خرداد در محاصره کامل نیروهای عمل‌کننده ایرانی بودند. بچه‏های تکاور در همین روز به داخل شهر نفوذ کرده و مواضع و استحکامات و نیروهای عراقی را به طور کامل شناسایی کردند.

   تکاوران نیروی دریایی نخستین رزمندگانی بودند که همان اول صبح روز سوم خرداد ماه 1361 با قایق و حتی برخی با شنا وارد خرمشهر شدند و دشمن را پس از حدود 19 ماه مجبور به عقب‌نشینی کردند و انتقام آن همه خونی را که در این شهر ریخته شده بود گرفتند. همه حال عجیبی داشتند. تکاوران وقتی پا به ساحل می‏گذاشتند، خم می‏شدند و زمین و خاک خونین خرمشهر را می‏بوسیدند. و اغلب از شوق گریه می‏کردند. صدای تیراندازی از همه جا به گوش می‏رسید. شمار زیادی از نیروهای نظامی عراقی کشته و مجروح و شمار زیادی اسیر نیروهای ایرانی شدند.

    من در ساحل شرقی کارون همه چیز را با چشمان اشکبار می‏دیدم. کسانی که هنوز در ساحل شرقی بودند، از شوق گریه می‏کردند. برای ورود به شهری که گردان من در آن پرپر شده بود، لحظه‌شماری می‏کردم. پل خرمشهر شکسته و غیر قابل عبور بود و ناچار باید از عرض رودخانه عبور می‏کردیم. ساعت حدود ده صبح من و ناخدا ابوطالب ضربعلیان سوار قایق شدیم و از رودخانه کارون گذشتیم. همان مسیر عقب‏نشینی را برعکس طی کردیم. من یاد شب نکبت‏بار و شوم چهارم آبان 1359 و آن عقب‏نشینی تحمیلی افتادم. جای همه تکاوران و پاسداران و نیروهای مردمی شهید که در آن 34 روز مقاومت تاریخی خالی بود. گریه امانم نمی‏داد. هر دو گریه می‏کردیم. اما این بار اشک شوق و شادی بود.

  آن روز شیرین‌ترین روز زندگی‌ام بود.»

نظر شما