شناسهٔ خبر: 19062281 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

بی‌تو همه دقیقه‌ها تکراری است(چشم به راه سپیده)

صاحب‌خبر -


خورشید من
با یک نگاه، عاشق خود را شهید کن
این جمعه را به یمن قدم‌هات عید کن
داغ ندیدنت به دل هر شقایق‌ست
این جمعه، داغ باغچه را ناپدید کن
خورشید من! سری به دعاهای ما بزن
از قطره‌های کوچک باران خرید کن
بر روی هر چه مشق شب ماست خط بکش
شب را ورق بزن، دل ما را سپید کن
دستی به ذوالفقار ببر، روی خاک را
پاک از وفور ابن زیاد و یزید کن
«از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»
امشب بیا و عالم ما را جدید کن
محمدرضا سلیمی
ناحیه غزل
دلم قرار ندارد که کم کنم گله‌ها را
پر از صفای تو دیدم تمام هروله‌ها را
هزار سال حضوری، به قدر هجری نوری
- نشد رصد بکنم این حدود فاصله‌ها را-
ورق ورق شده تقویم و جمعه جمعه گذشته
خورانده‌اند به تقویم عمر، باطله‌ها را
چرا تحمل دوری شده ست این همه آسان؟
و کیست تا ببرد سر تمام حوصله‌ها را؟
هماره بگذرد از کربلا مسیر دقایق
گرفته دام بلایت تمامی تله‌ها را
فدای شال سیاهت! فدای ناحیه‌هایت!
چگونه روضه بخوانم دوباره حرمله‌ها را؟
دوباره روضه‌ میدان، دوباره داغ اسیران
کدام جمعه به پایان بری تو غائله‌ها را
مرید تاب و تبت شد، شهید خال لبت شد
شنیده هر که به گوشش، رحیل قافله‌ها را
مسیر عشق ندارد «قرار»، جز به «رسیدن»
بگو که ساده نگویند بر بلا، بله‌ها را...
رحیمه مهربان آق‌کاری
گوش دل که هست
امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت
فردا به خویش آمدم اما ندیدمت
با من که جانماز شبم قهر کرده است
چندین شب ست نیمه شب‌ها ندیدمت
خواب و خیال غیر تو را بس که دیده‌ام
یک شب تو را به خواب، به رؤیا ندیدمت
دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد
دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت
اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد
من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت
یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو
در روضه‌های حضرت سقا ندیدمت
دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست
کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت
روضه به روضه گشته‌ام این انتظار را
شک می‌کنم به خویش که آیا ندیدمت؟
رحمان نوازنی
حلقه گل
خورشید پشت ابر اگر دلبری کند
ابر سپید، داعی افسونگری کند
تقدیر روشنش به گلستانه وحی کرد
نرگس برای چشم جهان مادری کند
من کیستم که شاعر شمس زمان شوم؟
دست غریب عشق مگر یاوری کند
این بیت‌ها چکیده دردند و اشک و آه
فکری به حال آخرت این آخری کند
تاج گل ست و حلقه گل، مقدم تو را
فرش از دل شکسته، گل پرپری کند
سی مرغ را تشرف دیدار ممکن‌ست
هدهد اگر دوباره پیام‌آوری کند
بال و پرم شکست در این انتظار کاش
این شعر را نگاه تو بال و پری کند
نغمه مستشار نظامی
پرستوهای خونین بال
حتی تو را با استکان‌ها فال می‌گیرم
حتی سراغ از خوشه‌های کال می‌گیرم
نام تو را با هر زبان و لهجه می‌پرسم
حتی جواب از مردمان لال می‌گیرم
تو نیستی اما نشان سرزمینت را
یاد از پرستوهای خونین‌بال می‌گیرم
زنجیر عشقت بسته پایم را ولی عمری‌ست
جان از صدای رقص این خلخال می‌گیرم
در هر کجای دور این دنیای پر سرسام
آرامش از این عشق بی‌جنجال می‌گیرم
از نذرهای بی‌تو ماندن... نه ملالی نیست
من حاجتم را با همین منوال می‌گیرم...
سودابه مهیجی
تاوان
خورشید چشم‌های تو کتمان نمی‌شود
این قدر آفتاب که پنهان نمی‌شود
در ماورای مشکل «حالا نیامدن»
انگار حکمتی‌ست که آسان نمی‌شود
مویت و انتظار به تکرار خورده‌اند
صدها گره که چاره به دندان نمی‌شود
دردی که در کشاکش دوری کشیده‌ام
قطعاً نصیب گرگ بیابان نمی‌شود
چندی‌ست گریه می‌کنم و خیس و خسته از
اوضاع این سری که به سامان نمی‌شود
فریاد کشوری شده‌ام در گلو، بیا!
نه، با دعای گربه که باران نمی‌شود
برگرد مهربان که ستون‌های سینه‌ام
یارای حجم این همه تاوان نمی‌شود
میرحسین نونچی
ناچاری
بی‌تو همه دقیقه‌ها تکراری است
زخمی که نشسته بر دل ما کاری است
این چشم به راهی همیشه آقا
نه چاره ما که از سر ناچاری است
سیدعلی‌اکبر سلیمانی

نظر شما