شناسهٔ خبر: 18586760 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

نقش قوه خیال در پدیده وحی از دیدگاه فارابی و ملاصدرا - بخش اول

سرچشمه حقایق وحیانی

برخی فیلسوفان اسلامی ازجمله فارابی و ملاصدرا با اعتقاد به وحی قدسی و الهی، به تبیین فلسفی وحی پرداخته اند. در تبیین فلسفی وحی، حقایق وحیانی به دو دسته حقایق کلی و حقایق جزئی قابل تقسیم است.

صاحب‌خبر -

 

چکیده

برخی فیلسوفان اسلامی ازجمله فارابی و ملاصدرا با اعتقاد به وحی قدسی و الهی، به تبیین فلسفی وحی پرداخته اند. در تبیین فلسفی وحی، حقایق وحیانی به دو دسته حقایق کلی و حقایق جزئی قابل تقسیم است. حقایق کلی وحی توسط قوه ناطقه نبی و حقایق جزئی توسط قوه خیال وی دریافت می شود. هر دو فیلسوف در تبیین وحی بر نقش مهم قوه خیال در دریافت حقایق وحیانی تأکید کرده‌اند. همچنین از نظر آنها قوه خیال قادر است حقایق کلی وحی را نیز از طریق تبدیل به صور حسی و خیالی ادراک کند. همچنین هردو منشأ حقایق کلی وحی را عقل فعال می دانند، اما در مورد منشأ حقایق جزئی وحی با هم اختلاف دارند. از نظر فارابی، منشأ حقایق جزئی وحی همانند حقایق کلی وحی، عقل فعال است؛ اما از نظر ملاصدرا منشأ حقایق جزئی وحی عالم خیال است. بنابراین با نظر به اهمیت قوه خیال در پدیده وحی، نگارنده در پی مقایسه دیدگاه دو فیلسوف مسلمان در این خصوص می باشد.

کلیدواژگان

قوه ناطقه؛ قوه خیال؛ تبیین فلسفی وحی؛ وحی قدسی؛ عقل فعال

مقدمه

پدیده وحی یکی از مفاهیم و آموزه های مهم و بنیادین ادیان آسمانی است که ذهن بشر را همیشه معطوف به خود داشته و سبب شده است تا هم در جهت فهم حقیقت و تبیین آن و هم در جهت توجیه و انکار آن گام بردارد. دین مبین اسلام نیز از این قاعده مستثنا نبوده و از همان آغاز رسالت پیامبر اکرم(ص)، منکران و معاندان وحی با ارائه شبهات و توجیهات گوناگون سعی کرده اند تا وحی را ساخته و پرداخته خود پیامبر(ص) قلمداد کنند.

اما در مقابل این شبهات، اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی سکوت نکرده و در جهت فهم حقیقت وحی و همچنین رفع شبهات مربوط به آن، تلاش زیادی نموده اند. فارابی و ملاصدرا ازجمله فیلسوفانی هستند که به منظور فهم حقیقت وحی و نیز در جهت ارائه یک تبیین عقلانی و خردپسند از این مقوله، تلاش فراوان نموده اند. در تبیینی که آنها از وحی ارائه داده اند، قوه خیال نقش مهمی دارا می باشد.

با توجه به اینکه نوع تفاسیر از وحی تبعات گوناگونی به دنبال خواهد داشت که یکی از آنها، تأثیر در باور و عدم باور به حقانیت آموزه های دینی است که در قالب وحی ارائه شده اند، بنابراین تحقیق در حقیقت کیفیت نزول وحی ضروری است. در این نوشتار سعی شده است بعد از تعریف و تبیین دو مؤلفه مهم بحث، یعنی «وحی» و «خیال»، به مسئله اصلی یعنی تبیین دیدگاه فارابی و ملاصدرا درباره نقش قوه خیال در وحی پرداخته شود.

تعریف لغوی و اصطلاحی وحی

«وحی» در لغت به چند معنا آمده است: راغب در المفردات وحی را به معنای اشاره سریع یا اشاره ای که متضمن سرعت باشد، آورده است‌‌ (راغب اصفهانی، بی تا، ماده وحی). قرآن کریم سخن گفتن خداوند با پیامبران را وحی نامیده که به معنای القای محرمانه چیزی است. همچنین کلمه وحی در قرآن درباره انسان هایی که پیامبر نیستند و حتی گاه حیوانات و نیز جمادات به کار رفته است ‌(مطهری، 1379، ص23). شیخ مفید در شرح عقاید صدوق وحی را به معنای کلام مخفی و همچنین تفهیم مطلب به ذهن مخاطب به طور سرّی و پنهانی می داند. به اعتقاد او هنگامی که وحی به خداوند نسبت داده می شود، در عرف اسلام به پیامبران اختصاص دارد و به معنای گفتگوی اختصاصی خداوند با پیامبران است (مفید، بی تا، ص231).

تبیین فلسفی وحی

در تبیین فلسفی وحی، حقایق وحیانی به دو دسته حقایق کلی و حقایق جزئی تقسیم می شوند. حقایق کلی وحی همان معقولات و احکام کلی وحی هستند که توسط قوه ناطقه از منبع و منشأ مفیض وحی دریافت می‌شوند. حقایق جزئی نیز همان جزئیات محسوس و احکام و مسائل شخصی و جزئی هستند که توسط قوه خیال (متخیله) دریافت می شوند (فارابی، بی تا، ص242).

بیشتر فیلسوفان اسلامی، منبع و منشأ مفیض حقایق کلی وحی را عقل فعال (فرشته وحی) می‌نامند؛ اما در منشأ حقایق جزئی وحی با هم اختلاف دارند: بعضی مانند فارابی منشأ حقایق جزئی وحی را همانند حقایق کلی وحی، عقل فعال می‌دانند؛ بعضی مانند ابن سینا منشأ حقایق جزئی وحی را نفوس فلکی می‌دانند؛ بعضی مانند شیخ اشراق و ملاصدرا در تبیین حقایق جزئی وحی از عالم دیگری به نام عالم مثال یا عالم خیال سخن به میان آورده اند.

تعریف خیال

خیال در اصطلاح به صورت باقی مانده در نفس بعد از غیبت شیء محسوس متعلق به آن اطلاق می‌گردد (صلیبا، 1366، ذیل کلمه خیال). فیلسوفان مسلمان، خیال را در معانی مختلفی به کار برده اند. بیشتر آنها خیال را به دو مرتبه «خیال منفصل» و «خیال متصل» تقسیم کرده اند. خیال منفصل به عنوان عالم دیگری ورای این عالم درنظر گرفته می‌شود که «عالم خیال» و «عالم مثال» هم نامیده می‌شود. این عالم از نظر مرتبه وجودی، حد فاصل عالم عقول و عالم مادی می‌باشد؛ زیرا میزان تجرد آن بیشتر از حس و کمتر از عقل است (شیرازی، بی تا، ص470). خیال متصل نیز به عنوان واقعیتی در محدوده عالم صغیر انسانی درنظر گرفته می‌شود.

در صورت اخیر، خیال در دو معنا به کار می‌رود که ربط نزدیکی به یکدیگر دارند: در معنای اول، خیال همان نفس است که عبارت است از عالم خیال در محدوده عالم صغیر انسان (خیال متصل). ملاصدرا با توجه به نظر خاص خود در مورد وحدت نفس با قوا معتقد است قوای نفس تنها در مرتبه پایین حس و محسوسات، از تعدد و کثرت برخوردارند، ولی در ذات نفس مجتمع هستند و از وحدت برخوردارند (صدرالدین شیرازی، 1383، ج2، ص82). وی این مرتبه از نفس را که همه قوای باطنی آن به گونه ای وحدت دارند، تحت عنوان مرتبه خیال نفس در کنار مرتبه حس و عقل مطرح می‌کند (همان، ص223).

خیال مربوط به عالم صغیر در دومین معنا کمابیش با یکی از قوای نفس منطبق است. فارابی خیال را تنها در معنای اخیر به کار برده است. قوه خیال از نظر او قوه ای از قوای نفس است که عهده دار حفظ صور محسوسات و تجزیه و ترکیب آنهاست (فارابی، 1371، ص182). همچنین از نظر او این قوه قادر است با استفاده از صور محسوس به محاکات گری (تصویرگری و شبیه سازی) از معقولات بپردازد (همان).

اما ملاصدرا خیال را در سه معنای آن به کار برده است. وی هنگامی که نفس را در مرتبه حس و محسوسات بررسی می‌کند، همانند فارابی قوه خیال را به عنوان قوه ای از قوای نفس در ردیف سایر قوای نفسانی قرار می‌دهد و از آن با  عنوان «قوه متخیله» نام می‌برد؛ اما برعکس فارابی، وظیفه حفظ و نگهداری صور خیالی را برعهده «قوه مصوره» که به عنوان خزانه خیال نفس است، می‌گذارد (صدرالدین شیرازی، 1388، ص287). ملاصدرا هنگام بررسی نفس در مراتب بالاتر آن، مفهوم دیگری از خیال ارائه می‌دهد که همه قوای باطنی آن را دربر می‌گیرد و به عنوان خیال متصل در مقابل خیال منفصل که عالمی ورای عالم طبیعت و ماده است، مطرح می شود. 

عوامل مؤثر در ادراک وحیانی

تبیینی که از فارابی و ملاصدرا درباره وحی در این مقاله ارائه می شود، نوعی تبیین فلسفی و عقلانی است. آنها در این نوع از تبیین سعی کرده اند وحی را به مثابه نوعی معرفت و ادراک درنظر بگیرند و آن را در نظام معرفت شناختی خویش بررسی کنند. بنابراین بررسی عوامل مؤثر در ادراک وحیانی، قبل از تبیین دیدگاه این دو فیلسوف درباره نقش قوه خیال در وحی ضروری است.

1. سرچشمه حقایق وحیانی (عقل فعال)

عقل فعال آخرین عقل از عقول طولی می‌باشد که سرچشمه تمام علوم و معارف عقلی و کلی است. عقل فعال نزد فیلسوفان اسلامی همان فرشته وحی است که در زبان شریعت جبرئیل، روح القدس و روح الامین نامیده می شود (همو، 1383، ج2، ص144؛ فارابی، 1366، ص181). عقل فعال وظیفه تکمیل نفوس انسانی را برعهده دارد و این کار را با اعطای قوه و مبدأیی که همان معقولات اول و بدیهیات هستند، آغاز می‌کند. انسان از طریق همین معقولات و بدیهات اولیه قادر است معقولات بالقوه خود را تبدیل به معقولات بالفعل کند (همو، بی تا، ص218). بدین طریق با طی مراتب عقلانی، یعنی عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد، قادر است به عقل فعال متصل شود و در نتیجه از معقولات و حقایق کلی آگاهی یابد[1] (صدرالدین شیرازی، 1388، ص298-294).

شایان توجه است که احتمال وصول به صور حقایق از طریق طی مراتب عقلانی به دلیل شوائب مادی، ضعیف می باشد؛ ولی در عقل موهبتی نبی، احتمال خطا و عدم وصول وجود ندارد.

2. قوای مؤثر در ادراک وحیانی

قوای مؤثر در ادراک وحیانی عبارتند از:

- قوه ناطقه (عقل): مؤثر در ادراک کلیات وحی.

- قوه خیال (متخیله): مؤثر در ادراک جزئیات وحی.

- قوه حاسه (حس مشترک)[2]: مؤثر در رؤیت حسی فرشته وحی و استماع الفاظ وحیانی (ملایری، 1384، ص45).

نقش قوه خیال در وحی از دیدگاه فارابی

فارابی در دو کتاب مهم خود یعنی سیاسه المدینه و آراء اهل مدینه فاضله به تبیینی معرفت شناختی از وحی پرداخته است. در تبیینی که در کتاب سیاسه المدینه ارائه می دهد، وحی را حاصل اتصال عقل (قوه ناطقه) نبی به عقل فعال و دریافت معقولات از آن می‌داند و معتقد است که این اتصال از طریق طی مراتب عقلانی و رسیدن به مرحله عقل مستفاد صورت می گیرد؛ یعنی مرتبه ای که بین او و عقل فعال واسطه ای نباشد و معارف به طور مستقیم از عقل فعال افاضه شود (فارابی، بی تا، ص268). فارابی این افاضه از عقل فعال را وحی می نامد:

«این افاضه همانا وحی است و ازآنجاکه عقل فعال خود، فیضش را از علت العلل دریافت کرده است، پس می‌توان گفت: وحی کننده به چنین انسانی همان مسبب الاسباب به توسط عقل فعال می باشد» (همو، 1366، ص80-79).

فارابی در اینجا تنها به دریافت حقایق کلی وحی (معقولات) توسط قوه ناطقه اشاره کرده است. اما وحی نزد فارابی تنها معقولات و حقایق کلی را شامل نمی‌شود، بلکه از نظر او نبی علاوه بر معقولات و کلیات، حقایق جزئی وحی یا به تعبیر او جزئیات محسوس را نیز از عقل فعال دریافت می‌کند (همو، بی تا، ص242). بنابراین در تبیین دیگری که در کتاب آراء اهل مدینه فاضلهارائه می‌دهد، نقش مهمی برای قوه خیال قائل می شود و سعی می‌کند هم به نقش ابزاری آن در محاکات گری و تصویرگری از معقولات و حقایق کلی وحی و هم به نقش اساسی آن در دریافت عینی و بدون واسطه حقایق جزئی وحی بپردازد.

به  اعتقاد فارابی اگر قوه متخیله انسان به نهایت کمال خود برسد و از نیرو و قدرت بسیاری برخوردار شود، در این هنگام می‌تواند در حین بیداری نیز به کمالات اصلی خود بازگردد؛ در واقع در حین اشتغال به وظایف قبلی خود، یعنی اشتغال به قوه ناطقه و نزوعیه[3] (همان، ص184) و محسوسات، به حد کافی ظرفیت و توانایی دارد تا بتواند به کمالات اصلی خود بازگردد. (همان، ص245).

بازگشتن به کمالات اول به این است که به صور بایگانی شده در نزد خود رجوع کند و به تجزیه و ترکیب آنها بپردازد و از قدرت حکایت گری خود استفاده کند و به محاکات و تصویرگری از معقولات و محسوسات بپردازد (همان، ص233). وضعیت متخیله چنین انسانی هنگام بیداری، همانند وضعیت متخیله دیگران در هنگام خواب است. متخیله انسان های دیگر در حالت عادی فقط هنگام خواب به محسوسات و عقلیات اشتغال دارد (همان، ص246). در این هنگام عقل فعال افاضاتی به قوه متخیله او می‌کند که دو گونه است:

«هرگاه قوت متخیله انسانی به نهایت کمال خود برسد، در حال بیداری از ناحیه عقل فعال جزئیات حاضره و یا آینده را و یا محسوساتی که محاکی آنها است، قبول کند و همچنین محاکیات معقولات مفارقه و سایر موجودات شریفه را در حال بیداری بپذیرد و ببیند» (همان، ص247).

در مورد معقولات، قوه متخیله قادر نیست آنها را همان گونه که موجود هستند یا به او القا شده اند، دریافت کند؛ بلکه آنها را توسط همان چیزهایی که محسوسات را مصور و محاکات می‌کرد، مصور می‌نماید و به محاکات گری از آنها می‌پردازد (همان، ص237-236). اصل و حقیقت معقولات و حقایق کلی وحی توسط قوه ناطقه از عقل فعال دریافت می شود. قوه متخیله در اینجا تنها از طریق محاکات گری و شبیه سازی قادر به ادراک معقولات است.

محاکات گری قوه متخیله از معقولات به این صورت است که اگر آن معقولات، معقولات کامل و در نهایت کمال باشند، در این صورت آنها را به واسطه برترین محسوسات و کامل ترین آنها، یعنی چیزهای زیبا و نیکومنظر محاکات می‌کند؛ اگر معقولات ناقص باشد، آنها را به وسیله پست ترین محسوسات و ناقص ترین آنها، یعنی چیزهای زشت منظر حکایت می‌کند (همان، ص241). اما در مورد حقایق جزئی وحی و محسوسات، قوه متخیله گاه آنها را عیناً و همان گونه که هستند، و گاه به واسطه محسوسات دیگری که محاکی از آنها هستند، تخیل می‌کند (همان، ص242)؛ یعنی قوه متخیله هم قادر است اصل و واقعیت حقایق جزئی را نزد عقل فعال به طور عینی و مستقیم مشاهده کند و هم قادر است با استفاده از صور محسوسات به محاکات گری و تصویرگری از آنها بپردازد.

اما تبیین فارابی از نقش قوه خیال در وحی به همین جا ختم نمی شود؛ بلکه از نظر او پس از آنکه از سوی عقل فعال افاضاتی بر قوه متخیله شد، در این هنگام قوه متخیله با تخیل آنها به  صورت محسوسات مرئیه، آنها را در قوه حساسه (حاسه) مرتسم می‌کند. با ارتسام آنها در قوه حساسه، قوه باصره از این رسومات منفعل می شود و در آن نیز عیناً مرتسم می‌شوند. در این هنگام است که انسان می‌تواند آنچه را از سوی عقل فعال به او اعطا می‌شود، ببیند (همان، ص246). فارابی معتقد است چنین شخصی به خاطر معقولاتی که قوه متخیله او از ناحیه عقل فعال پذیرفته است، آگاه به امور الهیه می‌شود و می‌تواند از آنها خبر دهد. در واقع چنین شخصی به مقام نبوت رسیده است. این مرتبه، کامل ترین مرتبه ای است که قوه متخیله می تواند به آن برسد (همان، ص247).

شبهه تنزل مقام نبوت

با توجه به تبیین اخیری که فارابی در آراء اهل مدینه فاضلهاز وحی ارائه داده و نیز جایگاه باارزشی که برای قوه متخیله نبی در دریافت حقایق وحیانی قائل شده، بر فارابی انتقاد شده است که وی مقام فیلسوف را برتر از از نبی می داند:

«او منزلت نبی را فروتر از فیلسوف قرار داده است. نبی از طریق مخیله با عقل فعال اتصال می‌یابد، درحالی که فیلسوف حقایق ثابته را به واسطه عقل و تأمل درمی‌یابد و در این شکی نیست که معلومات عقلی برتر و بالاتر از معلومات تخیلی است» (مدکور، 1360، ص59).

اما با بررسی و مقایسه تبیین های فارابی از وحی می توان فهمید که وی معتقد بوده است در جریان وحی، نبی هر دو قوه خود را به کار برده است. به طورکلی فارابی سه نوع ادراک برای نبی درنظر می‌گیرد که عبارتند از ادراک معقولات، ادراک صور مخیل و محسوس مثل رؤیت فرشته وحی و شنیدن صدای او و در نهایت ادراک جزئیاتی مانند حوادث و اتفاقاتی که در گذشته رخ داده است (ملایری، 1384، ص61).

فارابی در تبیین اول خود هنگامی که سخن از اتصال و اتحاد قوه ناطقه نبی به عقل فعال به میان می‌آورد، به ادراک معقولات نبی از طریق قوه ناطقه وی اشاره می‌کند. وی در تبیین دوم خود، در واقع به ادراک دوم و سوم نبی اشاره می‌کند. بنابراین وحی در قسم دوم و سوم به معنای اتصال قوه متخیله نبی با عقل فعال است؛ اما وحی در قسم اول حاصل اتصال قوه عاقله نبی با عقل فعال است. ازاین رو به صراحت در تبیین دیگری در آراء اهل مدینه فاضله هنگام بحث از کسی که عقل بالفعل را کسب کرده است، هر دو قوه نبی را در دریافت وحی دخیل می‌داند:

نبی کسی است که عقل فعال در «هر دو جزء (عقل) نظری و جزء (عقل) عملی آن حاصل شود و سپس در قوه متخیله. در این صورت این انسان، همان انسانی بُود که به او وحی می شود و خداوند عزوجل به وساطت عقل فعال به او وحی می کند. پس هرآنچه از ناحیه خدای متعال به عقل فعال افاضه می شود، از ناحیه عقل فعال به وساطت عقل مستفاد به عقل منفعل او افاضه می شود و سپس از آن (عقل فعال) به قوه متخیله او افاضه می‌شود. پس به واسطه فیوضاتی که از عقل فعال به عقل منفعل او افاضه می‌شود، حکیم و فیلسوف و خردمند و متعقل کامل بُود و به واسطه فیوضاتی که از او به قوه متخیله اش افاضه می‌شود، نبی و منذر بُود از آینده ...» (فارابی، بی تا، ص269).

فارابی در آراء اهل مدینه فاضله به طور صریح بیان می‌کند که از ویژگی های رئیس مدینه فاضله (نبی) این است که هر دو قوه او، یعنی قوه ناطقه و قوه متخیله دارای کمال باشد؛ به طوری که با داشتن قوه ناطقه قوی بتواند همه مراحل کمال را طی کند و همه معقولات را از عقل فعال دریافت کند. همچنین با داشتن قوه متخیله قوی بتواند جزئیات را از عقل فعال دریافت کند و به محاکات گری از معقولات بپردازد (همان، ص267). بنابراین فارابی علاوه بر اینکه مقام نبی را پایین تر از فیلسوف نمی‌داند، نبی را دارای  قدرتی می‌داند که فیلسوف از آن بی بهره است و آن داشتن قوه متخیله قوی است.

فارابی علاوه بر بررسی نقش قوه خیال در دریافت وحی، به نقش این قوه در ارسال و ابلاغ وحی به مردم نیز پرداخته است. از نظر او وظیفه رئیس مدینه فاضله[4](نبی) (همو، 1991، ص44) ایجاد فضایل نظری، اخلاقی و عملی در امت ها و شهرهاست (همو، 1384، ص55). از نظر فارابی چنین شخصی بایستی به امور نظری که شناخت آنها با براهین عقلی حاصل می‌شود، مأنوس باشد و درعین حال که حقیقت و ذات امور از طریق براهین عقلی برای وی آشکار است، بایستی به دنبال راه های اقناعی و تخیلی باشد تا این امور را با استفاده از مثال ها و امور تخیلی که در بین امت ها و ملل مختلف مشترک است، به آنها بفهماند و بدین وسیله مردم نیز آنها را تصدیق کنند (همان، ص58).

به همین دلیل فارابی یکی از شرایط نبی را برخورداری از نیروی تخیل قوی و قدرت اقناع می‌داند و معتقد است نبی ابتدا خودش معقولات را با تعقل و برهان یقینی درمی‌یابد و سپس آنها را توسط مثال ها و محاکیاتی که از محسوسات اخذ شده است، محاکات می‌کند و در خیال مخاطبان می افکند (همان، ص90ـ89).

بنابراین به نظر می‌رسد یکی دیگر از عللی که فارابی قوه متخیله را در تبیین وحی به کار برده است، این باشد که شأن پیامبر اساساً رساندن پیام خدا به مردم است؛ یعنی خداوند به این علت پیامبر را به سوی مردم فرستاد تا کسانی که قادر به درک معقولات نیستند، به وسیله انتقال امور معقول به صورت متخیل به قوه خیال شان قادر به درک محاکیات معقولات شوند. بنابراین به علت ناتوانی مردم عادی، راه دیگری وجود ندارد جز اینکه پیامبر حقایق و امور معقول را توسط محاکیات آنها به خیال مردم عادی منتقل کند (ر.ک به: مفتونی، 1387، ص24-5).

پی نوشت:

[1]. عقل انسان در مرتبه عقل بالقوه صرفاً قابلیت قبول صور را دارد و در مرتبه عقل بالملکه، حقایق ساده و ابتدایی مانند اینکه «کل بزرگ تر از جزء است» را درک می کند. در مرتبه عقل بالفعل، عقل دیگر به ماده نیازی ندارد و تنها به اثبات امور نظری می پردازد و در مرتبه عقل بالمستفاد، نفس با عقل فعال متحد و به مبدأ تمام موجودات متصل است.

[2]. قوه حاسه هم محل جمع آوری مدرکات حسی است که از طریق حواس پنج گانه جمع می شوند و هم محل انعکاس صور خیالی است که از طریق قوه متخیله از عالم خیال دریافت شده اند.

[3]. از نظر فارابی به واسطه قوه نزوعیه، اشتیاق یا تنفر و اکراه نسبت به چیزی حاصل می شود.

[4]. از نظر فارابی یکی از ویژگی های رئیس مدینه فاضله این است که به او وحی می شود و ازآنجاکه فقط بر نبی وحی می شود، می توان نتیجه گرفت رئیس مدینه فاضله نزد او همان نبی است. فارابی در موارد متعددی به این امر اشاره کرده است؛ چنان که می گوید: «همانا رئیس اول مدینه فاضله جز این نیست که ریاست او مقرون به وحی از جانب خدا به سوی اوست» (فارابی، 1991، ص44).

مراجع

- ابن سینا، حسین بن عبدالله، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق آیت الله حسن زاده آملی، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1375.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دار القلم، بی تا.

- سبزواری، ملاهادی،  اسرار الحکم، تهران: المکتبه الاسلامیه، 1362.

- سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1385.

- شیرازی، قطب الدین، شرح حکمه الاشراق، قم: بیدار، بی تا.

- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر قرآن کریم، تصحیح محمد خواجوی، قم: بیدار، 1363.

- ـــــــــــــــــ ، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1990م.

- ـــــــــــــــــ ، الحکمه المتعالیه فی اسفار العقلیه الاربعه، ترجمه محمد خواجوی، ج2، چ2، تهران: مولی، 1383.

- ـــــــــــــــــ ، شواهد الربوبیه فی منهاج السلوکیه، چ5، قم: بوستان کتاب، 1388.

- ـــــــــــــــــ ، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، چ4، تهران: مولی، 1387.

- ـــــــــــــــــ ، مفاتیح الغیب، تصحیص محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362.

- صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران: حکمت، 1366.

- طبرسی، امین الاسلام، مجمع البیان فی علوم القرآن، تهران: ناصر خسرو، بی تا.

- فارابی، ابونصر، سیاسه المدینه، ترجمه سید جعفر سجادی، چ3، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371.

- ـــــــــــــ ، السیاسه المدنیه، تحقیق الدکتور فوزی متری نجار، بیروت: افست دانشگاه الزهرا، 1366.

- ـــــــــــــ ، المله و نصوص اخری، تصحیح محسن ملک شاهی، چ22، بیروت: دار المشرق، 1991م.

- ـــــــــــــ ، اندیشه های اهل مدینه فاضله، ترجمه و شرح از سید جعفر سجادی، بی جا: شورای عالی فرهنگ و هنر و مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، بی تا.

- ـــــــــــــ ، تحصیل السعاده و التنبیه علی السبیل السعاده، ترجمه علی اکبر جابری مقدم، قم: دار الهدی، 1384.

- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الابرار(ع)، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق.

- مدکور، ابراهیم، درباره فلسفه اسلامی روش و تطبیق آن، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران:   امیرکبیر، 1360.

- مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، ترجمه گروهی از مترجمان، قم: مهدیه، 1379.

- مفتونی، نادیا، «بررسی مقایسه ای وحی و نبوت نزد  فارابی و ابن سینا»، حکمت سینوی،  شماره 39، بهار و تابستان 1387.

- مفید، محمد بن نعمان، شرح عقائد صدوق، قم: مکتبه الداوری، بی تا.

- ملایری، موسی، تبیین فلسفی وحی از فارابی تا ملاصدرا، قم: کتاب طه، 1384.

نویسندگان:

اعلی تورانی: دانشیار گروه فلسفه دانشگاه الزهرا(س)

 معصومه رهبری: کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه الزهرا(س)

دو فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره 31

ادامه دارد...

نظر شما