سرویس تاریخ جوان آنلاین: ۱۰۶ سال پیش در چنین روزهایی، شخصیتی پا به عرصه وجود نهاد که بعدها در تکوین فرهنگ دینی و سیاست این مرز و بوم، نقشی مهم و درخور ایفا نمود. آیتالله سیدمحمود طالقانی، بیتردید از بیدارگران و مصلحان این دیار است که در تحول و بازسازی اندیشه دینی و سیاسی ایرانیان در یک قرن اخیر، کارکردی نمایان داشته است. در بازشناسی و تکریم منش نظری و عملی آن بزرگ، با مهندس مهدی چمران از شاگردان و مصاحبان او، گفت و شنودی انجام دادهایم که نتیجه آن درپی میآید. امید آنکه تاریخپژوهان و علاقهمندان را مفید و مقبول افتد.
***
جنابعالی و شهید دکتر مصطفی چمران، سالها از مستمعان تفسیر مرحوم آیتالله طالقانی در مسجد هدایت تهران بودهاید. از نظر شما چه ویژگیهای فکری و عملی در ایشان وجود داشت که وی را از بسیاری از اقران متمایز کرده بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم آیتالله طالقانی (رحمت الله علیه) دارای خصوصیات بارزی است که این خصوصیات، او را چه در زمان حیات و چه بعد از وفات، بهسان یکی از شخصیتهای بینظیر تاریخ انقلاب اسلامی کشور ما قرار داده است. البته خصوصیات ایشان فراوان است، ولی من فقط چند مورد را یادداشت کردهام و برمیشمرم که فکر میکنم از ویژگیهای بارز این شخصیت ارجمند است.
امروز دنیای اسلام دنیای دیگری است. در همه کشورها نام اسلام و نام مکتب اسلام به گونهای دیگر است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مکتب و ایدئولوژی اسلامی ارتقا و برجستگی خاصی پیدا کرد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، بهخصوص بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد که فعالیت شدید آیتالله طالقانی شروع میشود، دوران غربت اسلام بود. روشنفکران دانشگاهی و اکثر کسانی که خودشان را اهل دانش و علم میدانستند گرایششان به غرب یا شرق بود. اگر میخواستند خودشان را روشنفکر جلوه بدهند، خود را پیروان مارکس و کمونیسم و نظایر آن قلمداد میکردند و دین و معنویت و اعتقاد به خدا و وحدانیت را تحجر و قشریگری میپنداشتند و مورد تمسخر قرار میدادند. هر کسی میخواست دم از دینداری بزند، مارک تحجر و عقبماندگی به او میزدند و طردش میکردند. در چنین زمانی آیتالله طالقانی در بین دانشجویان، حاضر و پشتوانه محکمی برای دانشجویان مسلمان میشود.
یعنی دیگران این حجم از ارتباط را با روشنفکران و دانشگاهیان نداشتند؟
امروز دنیای اسلام دنیای دیگری است. در همه کشورها نام اسلام و نام مکتب اسلام به گونهای دیگر است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مکتب و ایدئولوژی اسلامی ارتقا و برجستگی خاصی پیدا کرد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، بهخصوص بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد که فعالیت شدید آیتالله طالقانی شروع میشود، دوران غربت اسلام بود. روشنفکران دانشگاهی و اکثر کسانی که خودشان را اهل دانش و علم میدانستند گرایششان به غرب یا شرق بود. اگر میخواستند خودشان را روشنفکر جلوه بدهند، خود را پیروان مارکس و کمونیسم و نظایر آن قلمداد میکردند و دین و معنویت و اعتقاد به خدا و وحدانیت را تحجر و قشریگری میپنداشتند و مورد تمسخر قرار میدادند. هر کسی میخواست دم از دینداری بزند، مارک تحجر و عقبماندگی به او میزدند و طردش میکردند. در چنین زمانی آیتالله طالقانی در بین دانشجویان، حاضر و پشتوانه محکمی برای دانشجویان مسلمان میشود.
یعنی دیگران این حجم از ارتباط را با روشنفکران و دانشگاهیان نداشتند؟
این واقعیتی است که علما بودند، روحانیون معظم در جامعه حضور داشتند، ولی ارتباطی با جامعه روشنفکری ما نداشتند. در مساجد و منابر و مکانهای خودشان، در حوزهها حضور داشتند، ولی ارتباط این جامعه روشنفکر و دانشگاهی با آنان قطع بود. مرحوم طالقانی به صورت فردی به جمع این دانشجویان و دانشگاهیان و روشنفکران آمد و سخن از دین و مکتب گفت، این نیروهای مسلمان را سازمان داد، پشتوانه آنها شد و آنها از او نیرو گرفتند. از قول شهید دکتر چمران میگویم که: «من از ۱۵ سالگی شاگرد مرحوم آیتالله طالقانی بودم و در درس تفسیر او شرکت میکردم. او پشتوانه انجمن اسلامی دانشجویان آن روز بود.» و واقعاً هم چنین بود. البته انجمن اسلامی دانشجویان آن روز را میگویم، نه امروز را که توی دانشگاه اتاق و دفتر قدرت دارند و در کمیسیون فرهنگی دانشگاه شرکت میکنند. انجمن اسلامی دانشگاه تهران در سهراه امین حضور، نزدیک سرچشمه، بالاخانهای را اجاره کرده بود. دقیقاً یادم هست همراه برادر بزرگترمان که بزرگتر از شهید چمران بود، برای سخنرانی به آنجا میرفتیم. بالاخانهای بود با پلههای تنگ و باریک. روزهای جمعه، عصر جمع میشدیم آنجا. توی دانشگاه به ما اجازه فعالیت نمیدادند. در چنین اوضاعی بود که مرحوم طالقانی آمد و پشت این دانشجویان قرار گرفت.
امروز اگر روحانیت عزیز ما در فضاهای دانشگاهی حضور دارد، بسیار ارزنده است، ولی آن روز و در آن شرایط ارزش بسیار فراوانتری داشت، چون در دوران غربت اسلام بود، نه تنها در ایران که در همه جا همین طور بود. در کشورهای عربی نیز تفکر مارکسیسم یا سوسیالیسم قدرت داشت. جمال عبدالناصر، مصر و سوریه را به یاد بیاورید. فضا و جو اسلامی نبود. در چنین زمانی آیتالله طالقانی میآید و در بین جامعه روشنفکری، دم از اسلام میزند و این شجاعتی است بزرگ.
با این همه به رغم توجه خاص ایشان به جوانان، ظاهراً مخاطبان جلسات ایشان از تمامی اقشار بودند. اینطور نیست؟
امروز اگر روحانیت عزیز ما در فضاهای دانشگاهی حضور دارد، بسیار ارزنده است، ولی آن روز و در آن شرایط ارزش بسیار فراوانتری داشت، چون در دوران غربت اسلام بود، نه تنها در ایران که در همه جا همین طور بود. در کشورهای عربی نیز تفکر مارکسیسم یا سوسیالیسم قدرت داشت. جمال عبدالناصر، مصر و سوریه را به یاد بیاورید. فضا و جو اسلامی نبود. در چنین زمانی آیتالله طالقانی میآید و در بین جامعه روشنفکری، دم از اسلام میزند و این شجاعتی است بزرگ.
با این همه به رغم توجه خاص ایشان به جوانان، ظاهراً مخاطبان جلسات ایشان از تمامی اقشار بودند. اینطور نیست؟
مجلس تفسیر ایشان، حالتی خاص داشت. افراد شرکتکننده، بیشتر از انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی دانشجویان و اینگونه افراد بودند. همین طور هم در مجالس دیگری که برپا میداشتند، مثل میلادها و تولد حضرت امام حسین (ع) و عید مبعث که در مسجد هدایت برگزار میشد، اکثر کسانی که آنجا شرکت میکردند، از قشر جوان، دانشجو و بهطور کلی روشنفکرانی بودند که علقه مذهبی و اعتقادات دینی داشتند. در ایام عید فطر، در گلشهر کرج و نقاط دیگری جمع میشدند و آیتالله طالقانی برای آنها سخنرانی میکرد و هدایتگر قشر جوان و تحصیلکرده بود و تأثیرات زیادی بر جامعه اسلامی ما داشت.
وجاهت سیاسی آیتالله طالقانی درکنار جایگاه اندیشگی و نظری ایشان، یکی از فصول درخور بررسی در کارنامه اوست. به نظر شما، این جایگاه چگونه برای ایشان پدید آمد؟
وجاهت سیاسی آیتالله طالقانی درکنار جایگاه اندیشگی و نظری ایشان، یکی از فصول درخور بررسی در کارنامه اوست. به نظر شما، این جایگاه چگونه برای ایشان پدید آمد؟
به نظر من بزرگتر از رویکرد به جریان دانشگاهی و روشنفکری جامعه، شجاعت ایشان در زندان رفتنهای مکرر است. خود زندان رفتنها، خود مبارزه علیه شاه و در مقابل او با صلابت و قدرت تمام ایستادن، شجاعت بینظیری است، ولی من این شجاعت را که یک روحانی جلیلالقدر مفسّر قرآن برمیخیزد و به میان دانشجویان و روشنفکران میرود و بچههای مسلمان و دانشجوها را جمع میکند و به آنها قدرت میبخشد و در مقابل کمونیسم و مارکسیسم آن روز میایستد و مکتب فلسفی اسلام را تبیین میکند، بسیار بالاتر و برتر میدانم. آیتالله طالقانی همان موقع هم دین را از سیاست جدا نمیدانست. من دقیقاً به خاطر میآورم که در دوران ملی شدن صنعت نفت، اگر بزرگان دین میآمدند و در این مسائل شرکت میکردند، دیگران به تمسخر میگفتند: اینها بوی نفت میدهند، بوی سیاست میدهند و دیگر از آنها، دنبالهروی مذهبی نمیکردند و آنها را کنار میگذاشتند. آیتالله طالقانی از همان ابتدا دین و سیاست را با هم یکی میدانست. مفسّر قرآن و بزرگترین مبارزی بود که علیه رژیم سلطنتی شاه میجنگید. او از همان ابتدا فلسفهبافی برای جدایی دین از سیاست را طرد کرد و فلسفه مدرس و بهتر بگویم فلسفه امام حسین (ع)، سرور شهیدان را و فلسفه امام علی (ع) و پیامبر بزرگوار (ص) را تکرار کرد. او از اردوگاه سنتی مذهبی بیرون آمد و پا در اردوگاه روشنفکران گذاشت و دین و مذهب را در بین آنها رسوخ داد، تبلیغ و تبیین کرد و جلو رفت و این نفوذ، بسیار با اهمیت بود.
در دانشگاه دم از مسلمانی زدن کار سادهای نبود و او در چنان روزگاری، چنین کرد. به بزرگانی مثل آیتالله نائینی علاقه فراوانی داشت، چون ایشان بحث حکومت اسلامی را پیش کشیده بود. آیتالله طالقانی کتاب ایشان را هم تدوین کرده بود که حتماً ملاحظه فرمودهاید. بنابراین این رویکرد را که یک عالم و متفکر دینی باید در مسیر سیاست و گرفتن حقوق سیاسی مردم گام بردارد، بهشدت دنبال میکرد و از مخالفتهایی که از درون و بیرون جامعه ما با او میشد، هراسی به خود راه نمیداد. صلابت، شجاعت، قدرت، آزاداندیشی و مقاومت او در مقابل رژیم طاغوتی شاه کمنظیر بود.
شما و شهید دکتر مصطفی چمران از ابواب جمعی دائمی مسجد هدایت، در یک دوره نسبتاً طولانی بودید. فضای حاکم بر این مسجد و برنامههای آن را چگونه دیدید؟
در دانشگاه دم از مسلمانی زدن کار سادهای نبود و او در چنان روزگاری، چنین کرد. به بزرگانی مثل آیتالله نائینی علاقه فراوانی داشت، چون ایشان بحث حکومت اسلامی را پیش کشیده بود. آیتالله طالقانی کتاب ایشان را هم تدوین کرده بود که حتماً ملاحظه فرمودهاید. بنابراین این رویکرد را که یک عالم و متفکر دینی باید در مسیر سیاست و گرفتن حقوق سیاسی مردم گام بردارد، بهشدت دنبال میکرد و از مخالفتهایی که از درون و بیرون جامعه ما با او میشد، هراسی به خود راه نمیداد. صلابت، شجاعت، قدرت، آزاداندیشی و مقاومت او در مقابل رژیم طاغوتی شاه کمنظیر بود.
شما و شهید دکتر مصطفی چمران از ابواب جمعی دائمی مسجد هدایت، در یک دوره نسبتاً طولانی بودید. فضای حاکم بر این مسجد و برنامههای آن را چگونه دیدید؟
مسجد هدایت نه فقط در شبهای جمعه و جلسات درس تفسیر ایشان، بلکه در دیگر ایام نیز پایگاه مبارزین و انقلابیون بود و آیتالله طالقانی در آنجا با قدرت و صراحت تمام با رژیم به مخالفت برمیخاست. سالهای سال، قبل از شروع تفسیر، شهید رجایی قرآن را تلاوت میکرد. او هم یکی از یارانی بود که در مسجد هدایت و درس تفسیر آیتالله طالقانی حضور مییافت و از فیوضات آن مرحوم استفاده میکرد.. خاطرم هست موقعی بود که میخواستم آزمون کنکور بدهم. درست شب کنکور، شب سالگرد رویداد تاریخی سیام تیر بود. برای بزرگداشت سیام تیر عدهای از مبارزین جمع میشدند و در آن دوران تاریک خفقان به ابنبابویه میرفتند تا در بزرگداشت شهدای سیام تیر شرکت کنند. فردای آن شب هم کنکور دانشگاه بود. ما عدهای بودیم و جمع شدیم. من هنوز دانشجو نشده بودم، ولی به علت اینکه برادرم با دانشجوها ارتباط داشت، من هم قبل از اینکه به دانشگاه راه پیدا کنم، با مبارزات سیاسی دانشجویی ارتباط داشتم. جمع شدیم و رفتیم به ابنبابویه و صفی را تشکیل دادیم. مرحوم آیتالله طالقانی جلوی همه بود. صلوات میفرستادیم و شعار میدادیم و به شهدای سیام تیر درود میفرستادیم.
در صفوف چهار نفری به طرف مرقد شهدای ۳۰ تیر میرفتیم. نزدیکیهای در ورودی ابنبابویه که رسیدیم، یک کامیون پلیس آمد و جلوی ما ایستاد. چند کامیون ارتشی هم منتظر بودند که ما برویم جلو و همه را سوار کامیونها کنند. البته ما تعدادمان خیلی زیاد بود. دقیقاً کلام آیتالله طالقانی را به خاطر دارم که گفت: همه میرویم بالا و خودش اولین نفری بود که پایش را گذاشت روی رکاب کامیون. زیر بغلشان را گرفتند و ایشان رفتند داخل کامیون و به دنبال ایشان، دیگران هم بالا رفتند. البته کامیونها جا نداشتند و دوستان دیگر ما که در صفهای عقب بودند، بهسرعت متفرق شدند تا دستگیر نشوند. آیتالله طالقانی و عدهای از یارانشان رفتند و ما که آخر صف بودیم، ماندیم!
ظاهراً خبر را شما به مسجد هدایت و مأمومین نماز ایشان رساندید. اینطور نیست؟
در صفوف چهار نفری به طرف مرقد شهدای ۳۰ تیر میرفتیم. نزدیکیهای در ورودی ابنبابویه که رسیدیم، یک کامیون پلیس آمد و جلوی ما ایستاد. چند کامیون ارتشی هم منتظر بودند که ما برویم جلو و همه را سوار کامیونها کنند. البته ما تعدادمان خیلی زیاد بود. دقیقاً کلام آیتالله طالقانی را به خاطر دارم که گفت: همه میرویم بالا و خودش اولین نفری بود که پایش را گذاشت روی رکاب کامیون. زیر بغلشان را گرفتند و ایشان رفتند داخل کامیون و به دنبال ایشان، دیگران هم بالا رفتند. البته کامیونها جا نداشتند و دوستان دیگر ما که در صفهای عقب بودند، بهسرعت متفرق شدند تا دستگیر نشوند. آیتالله طالقانی و عدهای از یارانشان رفتند و ما که آخر صف بودیم، ماندیم!
ظاهراً خبر را شما به مسجد هدایت و مأمومین نماز ایشان رساندید. اینطور نیست؟
بله، خاطرم هست که شب جمعه بود. من برگشتم مسجد و دیدم مردم منتظر نشستهاند که ایشان بیایند و نماز بخوانند. من زودتر از همه به مسجد رسیده بودم، گفتم: «منتظر نباشید حضرت آیتالله طالقانی را دستگیر کردند و به زندان بردند. خودتان نمازتان را بخوانید.» برای مردم و یاران ایشان که آنجا بودند، بسیار دردناک و سخت بود. این حادثه را هیچگاه از یاد نمیبرم.
همچنین آخرین سخنرانیهای ایشان را قبل از رفتن به زندان کاملاً به یاد دارم. در تهران جلساتی تشکیل میشد به نام «گفتار ماه». کتابش هم با عنوان «گفتار ماه» چاپ میشد. یکی از سخنرانان این مجالس، آیتالله طالقانی بود. مرحوم شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر هم که یک بار از لبنان به ایران آمده بودند، در آنجا سخنرانی و مباحث تحقیقی اسلامی را مطرح میکردند. آخرین باری که آیتالله طالقانی صحبت کرد، در منزل بسیار بزرگی در کوچه قائم، بالاتر از میدان بهارستان و مجلس کنونی بود که حیاط وسیعی داشت و در آن سخنرانی، هجمه شدیدی به دولت اشغالگر اسرائیل کرد و گفت که از نظر فقه اسلامی، یک یهودی در جامعه اسلامی حق ندارد ساختمانی بلندتر از ساختمان مسلمین بسازد. جهود باید در جامعه اسلامی جزیه بدهد. بسیاری از مسائل فقهی را مطرح کرد و به رژیم شاهنشاهی تاخت.
ظاهراً آیتالله طالقانی، مخبرانی که از سوی ساواک به مسجد گسیل میشدند را میشناخت و گاه طعنههایی هم به آنها داشت. شما شاهد مواردی از این دست هم بودید؟
همچنین آخرین سخنرانیهای ایشان را قبل از رفتن به زندان کاملاً به یاد دارم. در تهران جلساتی تشکیل میشد به نام «گفتار ماه». کتابش هم با عنوان «گفتار ماه» چاپ میشد. یکی از سخنرانان این مجالس، آیتالله طالقانی بود. مرحوم شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر هم که یک بار از لبنان به ایران آمده بودند، در آنجا سخنرانی و مباحث تحقیقی اسلامی را مطرح میکردند. آخرین باری که آیتالله طالقانی صحبت کرد، در منزل بسیار بزرگی در کوچه قائم، بالاتر از میدان بهارستان و مجلس کنونی بود که حیاط وسیعی داشت و در آن سخنرانی، هجمه شدیدی به دولت اشغالگر اسرائیل کرد و گفت که از نظر فقه اسلامی، یک یهودی در جامعه اسلامی حق ندارد ساختمانی بلندتر از ساختمان مسلمین بسازد. جهود باید در جامعه اسلامی جزیه بدهد. بسیاری از مسائل فقهی را مطرح کرد و به رژیم شاهنشاهی تاخت.
ظاهراً آیتالله طالقانی، مخبرانی که از سوی ساواک به مسجد گسیل میشدند را میشناخت و گاه طعنههایی هم به آنها داشت. شما شاهد مواردی از این دست هم بودید؟
بله، یادم هست که میگفت: «میدانم که شما ساواکیها روی پشت بام و داخل اینجا هستید و دارید با بیسیم مطالب را منتقل میکنید، ولی مردانگی به خرج بدهید و عین سخنان مرا منتقل کنید و آنها را تحریف نکنید.» بعد از اینکه سخنرانی ایشان تمام شد، دستگیرشان کردند و به زندان بردند. ایشان با این صلابت و قدرت، در مقابل رژیم شاه میایستاد و میجنگید و واقعاً پشتوانهای مستحکم برای مبارزین بود.
رویکردهای فرامرزی آیتالله و توجه خاص ایشان به مشکلات و مسائل جهان اسلام نیز، جنبهای شاخص در سیره اوست. شما به عنوان یکی از حاضران دائمی مجالس ایشان، دراین باره چه به خاطر دارید؟
رویکردهای فرامرزی آیتالله و توجه خاص ایشان به مشکلات و مسائل جهان اسلام نیز، جنبهای شاخص در سیره اوست. شما به عنوان یکی از حاضران دائمی مجالس ایشان، دراین باره چه به خاطر دارید؟
طالقانی علاقه شدیدی به اتحاد اسلامی داشت و بر مسئله وحدت مسلمین و اتحاد اسلامی بسیار تأکید میکرد. همواره روی این مسئله تأکید داشت که نباید موضوعات اختلافبرانگیز شیعه و سنی را در مجامع عمومی و غیرعلمی مطرح کرد. میگفت: «چیزهایی را که ما به آنها یقین نداریم، نباید به عنوان اعتقاد مطرح کنیم و باید بیشتر روی نکات مثبت پای بفشاریم». کتاب امام علی (ع)، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود و یکی از زیباترین کتابها در موضوع خود است. یادم هست وقتی ایشان اولین جلدش را ترجمه و منتشر کرد و آن را به مسجد هدایت آورد، بسیار مورد استقبال جوانان قرار گرفت. نویسنده این کتاب یک فرد سنی و اهل مصر بود که بعداً هم او را دعوت کردند و به ایران آمد و من از نزدیک هم دیداری با او داشتم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دو بار به ایران آمد. کتاب امام علی (ع) او کتاب بسیار جالبی است. من برای اولین بار این نوشته زیبای آیتالله طالقانی را در مقدمه همین کتاب دیدم و چند سطر آن را که به یاد چهاردهمین قرن ولادت حضرت علی (ع) نوشته شده است، برایتان از رو میخوانم تا از بیان و قلم زیبای آیتالله طالقانی نیز خاطرهای برایمان به وجود بیاید. فکر میکنم این کتاب در شش جلد یا هفت جلد چاپ شد، جلد اولش را مرحوم آیتالله طالقانی ترجمه کردهاند و جلدهای دیگرش را هم جناب آقای محمدمهدی جعفری زیر نظر آقای طالقانی. به هر حال کتاب بسیار ارزشمندی است که در مورد امام علی (ع) توسط فردی که شیعه نیست، یعنی عبدالفتاح عبدالمقصود، اهل مصر نگاشته شده است. ایشان مینویسند: «به یاد چهاردهمین قرن ولادتت – خطاب به حضرت امیرالمؤمنین (ع) است-ای طائر قدسی که از میان خانه خدا و جامه کعبه به روی فجر صادق و افق تیره چشم گشودی و با نسیم صبح حیات، نغمه سر دادی. آنگاه میان زمین و آسمان بال و پر گشودی و جهان را پرصدا کردی. ۶۳ بار با اوج و حضیض آفتاب، منظومه عالم را درنوردیدی و سپس با پر و بال خونین و روی گلگون از دریچه محراب، در افق سرخ روی نهان ساختی و در میان دو افق تیره و سرخ طلوع و غروبت، عالمی را میان شوق و حسرت متحیر گذاشتی.»
شنیدهایم که آیتالله طالقانی شهید دکتر چمران را به جمال عبدالناصر معرفی کرد. آیا این نقل درست است؟
شنیدهایم که آیتالله طالقانی شهید دکتر چمران را به جمال عبدالناصر معرفی کرد. آیا این نقل درست است؟
بله، آیتالله طالقانی به دنبال ایجاد وحدت اسلامی چند بار در مؤتمر اسلامی شرکت کرد. «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» مؤتمری داشت که هر چند سال یک بار، یا دو سال یک بار، در یکی از کشورهای اسلامی و تا سالها بعد از انقلاب اسلامی تشکیل میشد. الان هم در بعضی از کشورها و گاهی هم در ایران تشکیل میشود. مرحوم آیتالله طالقانی یک سال در مؤتمر مصر شرکت کرد و هنگام بازگشت، از اینکه در آنجا در باره وحدت امت اسلامی سخنرانی کرده بود، بسیار پرنشاط و شادمان بود. دکتر چمران از امریکا به اروپا آمد و از آنجا به مصر رفت و شاید بعد از حدود ۱۵ سال، معلم و مراد خود را دید و با او ملاقات کرد و توسط مرحوم طالقانی به جمال عبدالناصر معرفی شد. او دو سال و تا آخر حیات عبدالناصر در مصر بود و بعد از فوت او که سادات آمد، مصر را ترک کرد. بنابراین میبینیم که آیتالله طالقانی، هم برای اتحاد اسلامی فعالیت میکرد و هم مبارزین ایرانی خارج از کشور را که در اروپا و امریکا فعالیت میکردند. یادم هست بعد از اینکه دوره مبارزات مصر تمام شد، دکتر چمران و گروه دیگری تصمیم گرفتند به عنوان جنگهای چریکی بیایند و در کنار مرزهای ما بجنگند. آیتالله طالقانی به من پیغام داد که به او بگو الان فرصت مناسبی برای این کار نیست. ما با شرایط بسیار سختی این پیغام را رساندیم که الان موقع این عملیات پارتیزانی در کنار مرزهای ما نیست و فعلاً از این مسئله بگذرید. به هر حال هم رهبری مبارزین را در داخل ایران و هم در خارج به عهده داشت.
اشاره کردید به تنوع مخاطبان و مستمعان مسجد هدایت. ظاهراً شما یک بار شاهد دیدار آیتالله طالقانی با جهان پهلوان تختی در مسجد بودهاید. ماجرا از چه قرار بود؟
اشاره کردید به تنوع مخاطبان و مستمعان مسجد هدایت. ظاهراً شما یک بار شاهد دیدار آیتالله طالقانی با جهان پهلوان تختی در مسجد بودهاید. ماجرا از چه قرار بود؟
یک روز بعد از ظهر، قبل از نماز مغرب و عشا، من زودتر به مسجد هدایت رفتم. راستش را بخواهید من در طول هفته روزشماری میکردم به عشق آنکه شب جمعه فرابرسد و به مسجد هدایت بروم و در درس تفسیر آن بزرگوار شرکت کنم. یک دفعه دیدم چند نفر وارد مسجد شدند. اتفاقاً ایشان هم زودتر آمده و کنار محراب نشسته بود و از هر دری سخن میگفت و ما هم فیض میبردیم. بعد در باز شد و قهرمان ملی ما، مرحوم تختی را دیدم که وارد شد و آمد و دست ایشان را بوسید و کنارشان نشست. فرزند متولی مسجد فوراً دوید و عکاسی را از خیابان صدا کرد و آورد و عکس یادگاری گرفتند. من هرچه گشتم، نتوانستم آن عکس را پیدا کنم. بعد از همین نشست و انتشار همین عکس بود که مخالفتها علیه تختی شروع شد و معلوم نشد سرنوشت او به کجا انجامید و چگونه او را از میان برداشتند. به هرحال مرحوم آیتالله طالقانی دوران قبل از انقلاب را اغلب در زندانهای موقت یا زندانهای طویلالمدت گذراند و تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را در زندان به سر برد. موقعی هم که از زندان بیرون آمد با آن استقبال عجیب و عظیم مردمی روبهرو شد. خب، فرصت اینکه آن موقعها خدمتشان باشیم و از بیان و کلام و راهنماییهایشان استفاده کنیم، زیاد بود و علاقه و احترام ایشان نسبت به امام برای ما بسیار ارزشمند بود.
آیتالله طالقانی تا چه میزان در بازگشت شهید دکتر چمران به ایران، پس از پیروزی انقلاب نقش داشت؟ یک بار از شما نقل شد که پیجوی آمدن ایشان بودهاند؟
آیتالله طالقانی تا چه میزان در بازگشت شهید دکتر چمران به ایران، پس از پیروزی انقلاب نقش داشت؟ یک بار از شما نقل شد که پیجوی آمدن ایشان بودهاند؟
خاطرم هست دو سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خدمت ایشان رسیدم و ایشان پرسید: «دکتر چمران کجاست؟» گفتم: «خب معلوم است، لبنان!» گفت: «چرا نمیآید؟» گفتم: «نمیدانم.» گفت: «هر جور هست با او تماس بگیرید و دعوتش کنید. الان کشور به او نیاز دارد.» هشت روز بعد روزی که دکتر چمران تصمیم گرفته بود به ایران بیاید، من در ساختمان نخست وزیری بودم. با تلکس تماس گرفته و خبر عزیمت خود به ایران را داده بود و من هم پیام آیتالله طالقانی را برایش فرستادم. دکتر همان شب همراه با جمعی وارد ایران شد و همراه او چند بار در منزل آیتالله طالقانی خدمتشان رسیدیم. دکتر بارها با ایشان صحبتهای طولانی و مفصلی، بهخصوص در زمینه مسائل لبنان داشت که آن خود، داستانی طولانی دارد. به هر حال انقلاب اسلامی ما خوشبختانه به پیروزی رسید و مرحوم آیتالله طالقانی نقش بسیار ارزندهای را در ایجاد و تکوین آن ایفا کرد. ایشان جوانان، دانشجویان و دیگرانی را که بهشدت به وی علاقه داشتند، به سوی امام، هدایت میکرد و این نقش ایشان بسیار سازنده و ارزشمند بود. کسانی که میخواستند از نام و فکر آیتالله طالقانی بهرهبرداری و سوءاستفاده کنند، با تدبیر ایشان موفق نشدند و نام نیک و بلند این مرد بزرگ در تاریخ و انقلاب اسلامی ما و جهان اسلام همچنان باقی و پابرجا ماند.
وکلام آخر؟
وکلام آخر؟
این مفسّر بزرگ قرآن، یکی از استوانههای انقلاب اسلامی بود و دیدیم که با درگذشت او، چگونه ایران اسلامی به سوگ نشست و تهران و اطراف و شهرهای دیگر چگونه به هم ریخت و تعطیل شد. هیچگاه خاطره آن روز را نمیتوانم از خاطرم بزدایم. امیدوارم قدر و عظمت و ارزش این مردان بزرگ را که در انقلاب ما و تاریخ کشور ما نمونه بودند و شاید نظیر آنها را تا سالهای سال نداشته باشیم، بدانیم. این بزرگانی که در این طریق به لقاءالله شتافتند، نیازی به این تجلیلهای ما نداشتهاند و ندارند؛ ولی انقلاب و مردم ما به آنها نیاز دارند. این ما هستیم که باید انقلابمان را با یاد و نام این مردان بزرگ انقلاب زنده بداریم. این ما هستیم و انقلاب ماست که باید همیشه نام این مردان را زنده بدارد تا خود بتواند زنده بماند.
مرحوم آیتالله طالقانی سالهای سال در کمال خضوع و تواضع ـ. اینکه میگویم، چون از نزدیک شاهد بودهام ـ. در کنار دانشجویان مینشست و در مجالس جشن آنها شرکت و برای آنها صحبت میکرد تا نسلی را بسازد که خوشبختانه توانست در مقابل رژیم شاهنشاهی بایستد و مقاومت کند و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند. یاد و نام این مرد بزرگ تاریخ را گرامی میداریم. انشاءالله که راه و روش و مسیر او درسی باشد برای رهروان راه حق و عدالت و حقیقت. یادش گرامی باد.
باتشکر از جنابعالی که وقت خود را به انجام این گفت: وگو اختصاص دادید.
مرحوم آیتالله طالقانی سالهای سال در کمال خضوع و تواضع ـ. اینکه میگویم، چون از نزدیک شاهد بودهام ـ. در کنار دانشجویان مینشست و در مجالس جشن آنها شرکت و برای آنها صحبت میکرد تا نسلی را بسازد که خوشبختانه توانست در مقابل رژیم شاهنشاهی بایستد و مقاومت کند و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند. یاد و نام این مرد بزرگ تاریخ را گرامی میداریم. انشاءالله که راه و روش و مسیر او درسی باشد برای رهروان راه حق و عدالت و حقیقت. یادش گرامی باد.
باتشکر از جنابعالی که وقت خود را به انجام این گفت: وگو اختصاص دادید.
نظر شما