به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) سعید فرمانی، شاعر و پژوهشگر ادبي در یادداشتی به علل وفور چاپ و نشر کتاب در حوزه شعر، پرداخته که در ادامه این یادداشت را میخوانید:
امروزه در مواجهه با نشر كتابهاي شعر، نخستين پرسشي كه ممكن است به ذهن خطور كند اين است كه هدف شاعر -در اطلاق عام- از انتشار سرودهها يا نوشتههاي خود چه بوده است؟
بدون تعارف و تكلف از مهمترين اهداف احتمالي بسياري از اين جماعت، شوق آوازه و نام است كه إنشاءالله اين نام به ننگ نينجامد! دوديگر ميتواند صرفا جهت سابقهاي باشد براي شاعر و پُركارياش كه بر كثرت و كميت اشعار منتشره خود همت گمارد كه إنشاءالله توأم با كيفيت هم باشد! انگيزه ديگر را ميتوان درآمدزايي(!) براي شاعر دانست كه معمولا براي تازهكاران سراب است و براي آوازهكاران اكتساب!
از خيل و خير علل ديگر كه بگذريم، ميتوان به درخواست مخاطبان شعر رسيد كه خواهان انتشار اشعار شاعري شدهاند كه اين مورد معمولا براي شاعراني است كه در پايههاي بلند شاعري مايههاي درخور دارند و اينكه تعدادشان به عدد انگشتهاي چند دست باشد را ندانيم؛ كه هر كجا هستند خداشان به سلامت دارد.
اين مختصر براي اين آمد كه نكتهاي را گوشزد كند كه اين همه تعجيل براي انتشار چيست؟! بزرگي ميگفت اينها كه خيلي در نشر كتابشان عجله ميكنند كه روانه بازارش كنند، پس از انتشار همان عجله –بلكه بيشتر- را هم بايد خرج فرمايند تا كتابشان را از بازار جمع كنند! به راستي كمي وسواس و تأمل بيشتر ضرر نخواهد داشت؛ تأمل در انتخاب هر يك كلمه، يك مصرع و بيت (يا سطر)، يك شعر كامل، يك مجموعه شعر، يك طرح جلد، يك نام درخور، يك صفحهبندي و... .
اگر فرضا گفته شود كه به ازاي هر يك روز تأمل بيشتر در نشر كتاب، يك سال به ماندگاري آن اثر افزوده خواهد شد، ترديدي نيست كه كميت نشر كتاب شعر به نفع كيفيت اين آثار تغيير خواهد كرد.
به قول «جامي»:
«مكن تعجيل در تحصيل مقصود
بسا ديرا كه خوشتر باشد از زود!»
بيش از 800 سال پيش «نظاميعروضي» در «مجمعالنوادر» خود در باب شعر و شاعري چنين آورد كه:
«...و باید که شعر او[شاعر] بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه روزگار مسطور باشد و بر السنه احرار مقروء. بر سفائن بنویسند و در مدائن بخوانند؛ که حظ اوفر و قسم افضل از شعر بقاء اسم است و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی به حاصل نیاید.
و چون شعر بدین درجه نباشد تأثیر او را اثر نبود و پیش از خداوند خود بمیرد، و چون او را در بقاء خویش اثری نیست در بقاء اسم دیگری چه اثر باشد؟!»
در انجام سخن خالي از لطف نيست كه پيش از انتشار هر كتابي و در اينجا كتاب شعر -به صورت خاص- اين سوال را از خود بپرسيم كه در مجموع آيا خاصيت درختان پيش از قطعشدن و تبديل به كاغذ بيشتر خواهد بود يا بعضي از كتابهاي منتشرشده؟!
ياد دارم كه دوستي قلندر در پايان كتابهايش اينگونه مينوشت: «و در آخر هم از تمام نهالها، درختها و جنگلهاي عزيز معذرت ميخواهم!»
گرچه بديهي است اما ذكرش لازم به نظر ميرسد كه غرض از اين نوشته، رسيدن به اعتدالي در اوضاع نشر شعر است نه خدايناكرده گرايش به لبه ديگر پشتبام!
امروزه در مواجهه با نشر كتابهاي شعر، نخستين پرسشي كه ممكن است به ذهن خطور كند اين است كه هدف شاعر -در اطلاق عام- از انتشار سرودهها يا نوشتههاي خود چه بوده است؟
بدون تعارف و تكلف از مهمترين اهداف احتمالي بسياري از اين جماعت، شوق آوازه و نام است كه إنشاءالله اين نام به ننگ نينجامد! دوديگر ميتواند صرفا جهت سابقهاي باشد براي شاعر و پُركارياش كه بر كثرت و كميت اشعار منتشره خود همت گمارد كه إنشاءالله توأم با كيفيت هم باشد! انگيزه ديگر را ميتوان درآمدزايي(!) براي شاعر دانست كه معمولا براي تازهكاران سراب است و براي آوازهكاران اكتساب!
از خيل و خير علل ديگر كه بگذريم، ميتوان به درخواست مخاطبان شعر رسيد كه خواهان انتشار اشعار شاعري شدهاند كه اين مورد معمولا براي شاعراني است كه در پايههاي بلند شاعري مايههاي درخور دارند و اينكه تعدادشان به عدد انگشتهاي چند دست باشد را ندانيم؛ كه هر كجا هستند خداشان به سلامت دارد.
اين مختصر براي اين آمد كه نكتهاي را گوشزد كند كه اين همه تعجيل براي انتشار چيست؟! بزرگي ميگفت اينها كه خيلي در نشر كتابشان عجله ميكنند كه روانه بازارش كنند، پس از انتشار همان عجله –بلكه بيشتر- را هم بايد خرج فرمايند تا كتابشان را از بازار جمع كنند! به راستي كمي وسواس و تأمل بيشتر ضرر نخواهد داشت؛ تأمل در انتخاب هر يك كلمه، يك مصرع و بيت (يا سطر)، يك شعر كامل، يك مجموعه شعر، يك طرح جلد، يك نام درخور، يك صفحهبندي و... .
اگر فرضا گفته شود كه به ازاي هر يك روز تأمل بيشتر در نشر كتاب، يك سال به ماندگاري آن اثر افزوده خواهد شد، ترديدي نيست كه كميت نشر كتاب شعر به نفع كيفيت اين آثار تغيير خواهد كرد.
به قول «جامي»:
«مكن تعجيل در تحصيل مقصود
بسا ديرا كه خوشتر باشد از زود!»
بيش از 800 سال پيش «نظاميعروضي» در «مجمعالنوادر» خود در باب شعر و شاعري چنين آورد كه:
«...و باید که شعر او[شاعر] بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه روزگار مسطور باشد و بر السنه احرار مقروء. بر سفائن بنویسند و در مدائن بخوانند؛ که حظ اوفر و قسم افضل از شعر بقاء اسم است و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی به حاصل نیاید.
و چون شعر بدین درجه نباشد تأثیر او را اثر نبود و پیش از خداوند خود بمیرد، و چون او را در بقاء خویش اثری نیست در بقاء اسم دیگری چه اثر باشد؟!»
در انجام سخن خالي از لطف نيست كه پيش از انتشار هر كتابي و در اينجا كتاب شعر -به صورت خاص- اين سوال را از خود بپرسيم كه در مجموع آيا خاصيت درختان پيش از قطعشدن و تبديل به كاغذ بيشتر خواهد بود يا بعضي از كتابهاي منتشرشده؟!
ياد دارم كه دوستي قلندر در پايان كتابهايش اينگونه مينوشت: «و در آخر هم از تمام نهالها، درختها و جنگلهاي عزيز معذرت ميخواهم!»
گرچه بديهي است اما ذكرش لازم به نظر ميرسد كه غرض از اين نوشته، رسيدن به اعتدالي در اوضاع نشر شعر است نه خدايناكرده گرايش به لبه ديگر پشتبام!
نظر شما