قانون-احسان اقبالسعید
زندان در تاریخ ایران همواره تاثیر و تاثرات خاص و ماندگاری برجای نهاده و این ریشه عمیقی حتی در شعر فارسی نیز داشته است تا جایی که مسعود سعد شاعر دربند سرود «محبوسم و طالع است منحوسم» و حافظ شیرازی در نگاهی متفاوت سرود«من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم» و نشریه گل آقا در ابتدای دهه 80 در کارتونی مشهور دانشجویان دربند در اوین را ترسیم کرده بود که به علت هم بندی با محمد خردادیان رقصنده معروف ایرانی به هیچ روی مایل به آزادی نبودند! اما زندان و زندانی در تاریخ معاصر کشورما صفحات پر برگ و مهمی از تاریخ سیاسی و اجتماعی را تشکیل داده اند و درظاهر این کتاب جلدهای دیگری هم در راه دارد. بی مناسبت نیست به مرور برخی از مهمترین حوادث زندان و زندانی در تاریخ ایران نگاهی بیندازیم.
از بند تا نخست وزیری
با کودتای مشترک سید ضیا الدین طباطبایی و رضاخان میرپنج، فرمانده وقت آتریاد قزاق در سال 1299 گروهی از نامداران و ثروتمندان وقت ایران به بهانه مبارزه با فساد و در واقع برای ستاندن مال و سرکوب متعرضان قدرت دستگیر و زندانی شدند. در کنار شاهزاده فرمانفر ما، احمد قوام والی وقت خراسان هم از این گروه بود که به فرمان سید ضیا کت بسته از خراسان راهی تهران و به زندان افکنده شد.
سید ضیا که فارغ ازنبوغ سیاسی بود و در نقلی مشهور از جراید خواسته بود تا پیش از نام او دیکتاتور ایران را بیاورند، چون شنیده بود در ایتالیا به بنیتو موسولینی دیکتاتور ایتالیا می گویند، بسیار زود و تنها در چند ماه قدرت را از دست داد و احمد شاه در حکمی احمد قوام را به نخست وزیری منصوب کرد و قوام از زندان راهی دفتر کارش در نخست وزیری شد و فاصله حبس و نخست وزیری را کوتاه پیمود و قول معروف زندان برایش آمد داشت!
صاحب دنیا در قصر از دنیا رفت
در روزگاری كه دارندگان افکار کمونیستی به مرام اشتراکی معروف بودند یک معلم فیزیک از آلمان برگشته حلقه مطالعات کمونیستی تشکیل داد و مجله دنیا را منتشر کرد .تقی ارانی قطب این گروه کمونیستی بود که پس از دستگیری به گروه53نفر شهرت یافتند. در زندان قصر در اثر شرایط بد بهداشتی، ارانی طبق روایت شهربانی وقت به مرض تیفوئید دچار شد و در سال 1316 درگذشت اما برخی دیگر از اعضای 53 نفر که همبندان ارانی بودند روایت از مسمومیت او توسط پلیس سیاسی وقت می کنند.
غیر تسلیم رضا کو چاره ای!
رضا شاه پس از تثبیت قدرتش کمر به حذف مخالفان ومنتقدان و حتی یاران قدرتمندی که در مسیر صعود سیاسی او به قدرت یاری اش کرده بودند، بست. ابتدا به سراغ سران عشایر رفت و برای سرکوب قدرت آنها بسیاری از سران آنان را راهی زندان کرد .شاید صولت الدوله قشقایی ایلخان ایل قشقایی و جعفرخان سردار اسعد، ایلخان بختیاری که از یاران نزدیک رضا خان نیز بود سرشناس ترین سرباختگان این گروه باشند و هردو در زندان قصر به آمپول هوای بهیاری دون مایه که به پزشک احمدی شهرت یافت جان باختند.
فرخی یزدی شاعر و روزنامهنویس ایرانی که روزنامه طوفان را منتشر میکرد به علت ترس از پلیس سیاسی رضاشاه به آلمان گریخته بود و با وعدههای تیمور تاش وزیر دربار قدرتمند رضا شاه به ایران بازگشت اما به بهانه بدهی به یک کاغذ فروش ودر ادامه اتهام توهین به سلطنت به زندان افتاد و در سال 1318 به دلیل آنچه بیماری خوانده شد راهی دیار باقی شد. شاید عبدالحسین خان تیمورتاش مهم ترین زندانی دوران رضاشاهی باشد،کسی که روزگاری چنان مورد وثوق پهلوی اول بود که رضا شاه می گفت«قول تیمور قول من است» اما بدگمانی و تلاش برای برداشتن رقبای قدرتمند از سرراه جانشینی ولیعهد جوان و کم تجربه موجب زندانی شدن تیمورتاش در زندان قصر شد. ایران تیمور تاش روایت می کند پدرش به شدت از صدای جغدی که غروب گاهان در حیاط زندان می خوانده وحشت داشته و آن را نشانه مرگ خود می دانسته و سرانجام آمپول هوای پزشک احمدی پایان زندگی تیمور تاش در زندان قصر بود. شعر معرفی از فروغی در عصر رضاشاه باقیمانده که گویای همه ابهامات است:
در کف شیر نر خونخواره ای/ غیر تسلیم رضا کوچاره ای؟
فرار از زندان با دست نخست وزیر
پس از واقعه تیراندازی به شاه در حیاط دانشگاه تهران در بهمن سال 1327 عوامل حزب توده به عنوان پشت پرده و طراح ترور دستگیر و زندانی بودند تا اینکه در ایام نخست وزیری تیمسار رزم آرا که از چهره های مرموز سیاست ایرانی چه در حیات سیاسی و چه در مرگ مشکوکش بود موفق به فرار از زندان شدند.
گفته می شود رزم آرا طمع کودتا و در دست گرفتن کامل قدرت در ایران را داشت و البته از افسر لایق و جنگدیده و متصل به خاندان های اثر گذار وقت(همسر رزم آرا خواهر صادق هدایت بود) چنین خبالی بعید نبود. در فضای جنگ سرد رزم آرا برای اقدام اساسی برای قبضه قدرت در ایران گاه به ایالات متحده وگاه به شوروی متمایل می شد و بسیاری فرار کیانوری و جودت و... سران حزب توده را در یک نقشه حساب شده حاصل بدهبستان رزمآرا با شوروی می دانند. رزم آرا چنان سیاستمدار مرموزی بود که روزی که در مسجد فیض توسط فدائیان اسلام ترور شد هم فدائیان خرسند بودند هم مصدق و هم اسدا... علم از شاه مژدگانی خواست!
شورش در آتش
در دوران ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق نسلی از روزنامه نگاران جوان در حمایت از او به میدان آمدند.کریم پور شیرازی و جریده شورش از بیپرواترین این نشریات بود که در حمایت از دکتر مصدق تندترین مواضع را علیه شاه و خاندان سلطنت داشت و کینه او به شدت به دل خاندان سلطنتی افتاده بود.
کریمپور در نشریه اش سر ملکه ثریا و اشرف پهلوی را روی تنه زنان برهنه و بدکار مونتاژ می کرد و سر شاه را روی پیکر چهارپایان! پس از کودتای 28 مرداد کریم پور به زندان افتاد و مورد شکنجه فراوان قرار گرفت و سرانجام در یک پتو پیچیده و با ریختن بنزین زنده آتش زده شد.
از لات تا لوطی
حکایت شعبان بی مخ و طیب حاج رضایی بهترین معرف لات و لوطی در تاریخ سیاسی معاصر ایران است. حاج رضایی و شعبان جعفری معروف به بی مخ هر دو به دلیل سوابق در شرارت های گوناگون سابق متعدد زندان داشتند. اما دو مقطع این حبسها از همیشه مهم تر بود.
شعبان جعفری که همواره به عنوان یکی از مظاهر کودتای ننگین 28 مرداد خوانده می شود در تمام سالهای افتادن سلطنت در ایران و در مقابل انتقادات و بدنامی ناشی از نقشش در کودتا مدعی حضورش در زندان تا عصر 28 مرداد بهواسطه محکومیت در غائله حمله 9 اسفند به خانه دکتر مصدق است و نقش اساسی در روز کودتا را متوجه دارودسته طیب حاج رضایی می داند.
طیب که در سالهای پس از کودتا راهی متفاوت میرود و با حمایت از جنبش امام خمینی(س) تا لقب حر انقلاب هم بالا می رود در روزهای بعد از 28 مرداد نیز سروکارش به زندان می افتد و در یکی از بازدیدهای شاه دستور آزادیاش داده می شود و در همین دوران زندان است که عکس رضا شاه را روی شکمش خالکوبی می کند و در دادگاه دهه 40 که منجر به حکم اعدامش شد با نشان دادن این تصویر خواست عدم مخالفت با سلطنت را به دادگاه اعلام کند که البته فایدهای برای او نداشت.
بیژن و تپه های اوین
ابتدای دهه 50 خورشیدی اوج فعالیت گروههای چپگرا علیه رژیم پهلوی بود. بیژن جزنی مهندس جوان و از پایهگذاران سازمان فدائیان خلق بود که در ابتدای جوانی در موسسه تبلی فیلم با عباس کیارستمی و هارون یشایایی فیلم های کوتاه تبلیغاتی می ساخت. جزنی بهواسطه فعالیتهایش دستگیر و محکوم شد. با ترور چند مستشار آمریکایی و به ویژه سرهنگ عزیزا... فرسیو از سوی نیروهای چپ خون ساواک به جوش آمد و جزنی و گروهی از دوستانش را از زندان خارج کرد و روی تپه های اوین به مسلسل بست. روز بعد روزنامهها اعلام کردند گروهی حین فرار از زندان به قتل رسیدند وهرگز به این سوال پاسخ ندادند که چگونه فراریان نه از پشت که از روبهرو وسینه هدف گلوله قرار گرفته اند!
روحانیون شهید
در دهه 50 آیت ا... سعیدی و آیت ا... غفاری که به علت فعالیت های سیاسی ضد سلطنت در زندان بودند به شهادت رسیدند. به شهادت زندانیان، آیت ا... سعیدی با تحریک امنیتی ها در زمانی که برق رفته بود توسط اجامر و اوباش زندانی به شهادت رسید وآیت ا... غفاری در بهداری زندان جان داد.
مرگ هویدایی که مبهم ماند
در روز ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوران پهلوی به گفته برخی اعدام شد. روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی ذیل تیتر «جزییات تازه محاکمه و اعدام هویدا» نوشت: امیرعباس هویدا به دلیل ارتکاب جرایمی چون افساد فیالارض، خیانت به ملت، شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم، قیام علیه امنیت و استقلال کشور با تشکیل کابینههای دستنشانده آمریکا و انگلیس، پرداخت درآمدهای ملی حاصله از نفت به شاه سابق، فرح و ممالک وابسته به غرب و شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه ساعت ۷:۲۵ دیروز اعدام شد. در بخشی از گزارش دادگاه هویدا آمده بود که وی خطاب به رییس دادگاه بعد از پرسش و پاسخهای فراوان میگوید که حرف دیگری غیر از آنچه زدم ندارم. شما نیز که میگویید وارد جزییات نشوید. در کلیات همینهاست که گفتم. فقط از جوانانی که بهوسیله ساواک شکنجه شدهاند میخواهم مرا عفو کنند. من هم بهوسیله ساواک توقیف و زندانی شده بودم. اگر عمری کفاف دهد، کتابی خواهم نوشت که در آن ماجراهای از شهریور ۱۳۲۰ تا آخرین روز صدارتم را تشریح خواهم کرد. سپس رییس دادگاه سوال کرد حرف دیگری داری؟ هویدا گفت: نه. و به این ترتیب دادگاه وارد شور شد و پس از یک ساعت شور، هویدا را به عنوان مفسد فیالارض و خائن به ملت به اعدام محکوم کرد. با وجود آنکه روزنامههای دوران انقلاب همگی از تیرباران هویدا در برابر «جوخه اعدام» سخن گفته بودند اما بعد از گذشت چند سال روایتهای دیگری از چگونگی مرگ نخستوزیر دوران پهلوی مطرح شد. از آن جمله ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت بود که روایتی دیگر دارد. یزدی چند سال پیش در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در خلال بیان خاطراتش درباره اعدام هویدا گفت: وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه رفاه آوردند، به من گفت که فلانی من حرفهای زیادی دارم که باید بزنم. این بسیار طبیعی بود فردی که ۱۴ سال نخستوزیری یک نظام را کرده است اطلاعات بسیار گستردهای از درون نظام داشته باشد. پیشفرض من این است که میخواست راجع به نظام گذشته حرف بزند. من با توجه به اینکه اطرافیان شاه یک عداوت خاصی با هویدا پیدا کرده بودند و به همین دلیل او را به زندان انداخته بودند، نگران بودم که در آن اتاقی که همه فرماندهان نظام قبل در آن بودند او را در خفهاش کنند. بنابراین در مدرسه رفاه یک اتاق دیگری را ترتیب دادم که هویدا را آنجا تنها نگهداری کنند. من به امام خمینی(س) گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی میشود که ما میگفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و میتوانستیم هر حرفی را بزنیم اما نخستوزیری که ۱۴ سال مسئول بوده است میخواهد حرف بزند. باید بگذاریم حرفش را بزند. امام خمینی(س) پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت همان جور که فلانی میگوید عمل کنید. یزدی در جواب سوالی در مورد نحوه اعدام هویدا میگوید: هنگامی که هویدا شروع کرد بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری او به عنوان نخستوزیر شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را عنوان کند، ريیس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه میدهد. موقعی که هویدا به راهروی دادگاه میآید یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفتتیر کمری خودش او را میکشد. به این ترتیب آقای هویدا را میبرند روی صندلیاش مینشانند و عکس بر میدارند و حکم اعدامش را برایش قرائت میکنند و بعد میبرند. اصلا چنین چیزی نبود که اعدامش کنند. عباس میلانی مورخ مقیم آمریکا نیز در کتاب «معمای هویدا» روایتی مشابه روایت یزدی را مطرح کرده است.
عدم بقای بقایی
مظفر بقایی از چهره های مهم سیاسی دهه 30 ایران و از یاران و در ادامه دشمنان اصلی محمد مصدق بود. بقایی که حزب زحمتکشان را تاسیس کرده بود و شاگردان مهمی چون حسن آیت داشت در سال های پس از انقلاب به دعوت منصور رفیعزاده نماینده ساواک در آمریکا راهی این کشور و در بازگشت به دلیل اقدان علیه امنیت ملی بازداشت شد و در ادامه به دلیل سفلیس و بیماری سرطان پیشرفته در سال 1366 درگذشت.
حکایت دهههای اخیر
اگر نگاهی به موارد حاشیه ساز دو دهه اخیر بیندازیم شاید باید با سعید امامی معاون پرقدرت وزارت اطلاعات در دهه 70 شروع کنیم که پس از متهم و بازداشت شدنش در سال 78 در زندان دست به خودکشی زد و با مصرف داروی نظافت درگذشت.
زهرا کاظمی عکاس ایرانی –کانادایی مورد معروف دیگر است که درسال 82 به علت عکسبرداری در محل ممنوعه بازداشت شد و در زندان درگذشت و کشمکش ها بر سر علت فوت میان نمایندگان مجلس وقت و قاضی مرتضوی معروف بسیار جنجال ساز شد. سه جوان درگذشته در بازداشتگاه کهریزک که در پی ناآرامی های سال 88 با دستور سعید مرتضوی به آنجا فرستاده شده بودند از مهمترین موارد فوت زندانیان در سال های اخیر بود که با پیگیری پدر محسن روح الامینی که در کنار امیر جوادی فر ومحمد کامرانی جانباختگان این فاجعه بودند سرانجام به صدور حکم ومجازات آمر منجر شد. موارد بازداشتی های پس از ناآرامی های دی که به طور مشخص با خودکشی سینا قنبری برجسته شد بار دیگر موضوع صیانت از جان زندانیان را به میان آورد و خبر خودکشی کاووس سید امامی کمله نهایی بر این مثنوی قطور بود.
درمورد مشخص مرحوم سید امامی اتهامات سنگین امنیتی متوجه ایشان شده که از حیطه اطلاعات و اشراف عموم خارج است اما به نظر میرسد حیات چنین شخصی برای مجموعه امنیتی- قضایی کشور مفیدتر بوده چراکه اگر ابهامات و اتهامت صحیح بوده باشد که بیشک منبع خوبی برای تخلیه اطلاعاتی و در گوشه رینگ قرار دادن طرف مقابل بوده و با درگذشت این گونه فارغ از کیفیت فوت مجموعه قضایی امنیتی دست بالا را از کف داد و تازه باید در موضع پاسخگویی و اقناع نیز قرار بگیرد!
به نظر می آید در این گونه موارد مشابه بسیاری دیگر از این پدیده ها در کشورمان، اهمال کاری و سوءمدیریت و سهل انگاری عامل ایجاد بحران است. وقتی با بارش برف و وقوع سیل و تلاطم دلار حجم مدیریت بحران را مشاهده میکنیم شاید در سایر حوزه ها نیز این سوءرفتار و بی مسئولیتی قابل مشاهده است.
یک مامور یا کارمند جزیی در موارد چک های امنیتی یا بهداشت و سلامت زندانی کوتاهی می کند یا امکان انتحار آن هم برای افرادی که دربندند و به لحاظ روحی تحت فشار را به دقت از کار نمی اندازد و فاجعه درگذشت زندانی رخ می دهد ودر فضایی که شایعه و عدم اعتماد عنصر پررنگ جامعه است، بحران بیهوده ایجاد و اعتماد عمومی خدشه دار می شود.
کلام پایانی
نکته آخر اینکه در مواقع این چنینی کسانی که صاحب مسئولیت هستند باید بدانند متهم یا محکوم فارغ از جرمش اکنون در پناه امن حکومت اسلامی در حال تحمل دوران محکومیت یا منتظر رسیدگی به اتهام است، پس مواظبت از جان او بر عهده اولیاي امر است و اینکه چه عناوین مجرمانه ای داشته مسئولیت را ساقط نمیکند.
نظر شما