به گزارش خبرگزاری آنا، حذف تیم ملی نوجوانان از مرحله انتخابی جام ملتهای آسیا یک شکست فوتبالیِ معمولی نیست؛ نشانهای است از یک اختلال ساختاری عمیق در مدیریت فوتبال پایه ایران. اتفاقی که اگر امروز نقد و واکاوی نشود، فردا در تیم جوانان، امید و حتی بزرگسالان با همان چرخه مخرب تکرار خواهد شد.
انتصاب ارمغان احمدی به عنوان سرمربی، اولین حلقه از زنجیره ابهامهاست.هیچکس توانمندی او در فوتبال پایه اصفهان را انکار نمیکند، اما پرسش اصلی این است؛ ملاک انتخاب سرمربی تیم ملی چیست؟ آیا هر مربی که در یک استان با یک تیم باشگاهی قهرمانی بیاورد، به صورت خودکار گزینه تیم ملی است؟ چرا «شیوه انتخاب» به صورت شفاف اعلام نمیشود؟ اگر رابطه، لابی یا سفارش در کار نبوده، چرا فدراسیون ضوابط انتخاب را منتشر نمیکند تا افکار عمومی قانع شود؟
عدم توضیح، دقیقاً همان چیزی است که ذهن روسای فدراسیون میخواهد نباشد،شائبهها وقتی منتشر نمیشوند که شفافیت وجود داشته باشد؛ وقتی معیارها پنهان شود، حتی انتخابهای سالم هم زیر سؤال میروند.
الآن مهمترین سؤال این است؛ فدراسیون و هیات رییسه در حال تهیه «گزارش بررسی» هستند یا «سناریوی قربانیسازی»؟سالهاست که در فوتبال ایران، وقتی تیمی نابود میشود، مدیران تصمیمگیر ناپدید میشوند، کمیتههای ناکارآمد پنهان میشوند و در نهایت یک مربی یا یک بازیکن قربانی میشود تا صندلیها تکان نخورد.
اگر قرار باشد حذف تیم نوجوانان هم با «پاک کردن صورتمسئله» و انداختن تقصیر گردن سرمربی تمام شود، یعنی هیچ چیزی قرار نیست تغییر کند و این شکست، مقدمه شکستهای بعدی خواهد بود.
این حذف، تنها یک شکست فنی نیست؛ نابودی یک نسل است.بازیکنان این رده، سال بعد باید جای خود را به نسل بعدی بدهند،به خاطر محدودیت سنی امکان همراهی تیم جوانان را هم ندارند و عملاً کل چرخه رشدشان قطع میشود.این یعنی هدر رفت سرمایه انسانی وسقوط یک سال کامل از مسیر توسعه فوتبال کشور.پرسش بزرگ اینجاست چه کسی پاسخگوی این اتلاف است؟چطور قرار است این خلأ جبران شود؟ چطور باید به خانوادهها و باشگاهها توضیح داده شود که تمام تلاشهایشان به خاطر برنامهریزی غلط دود شد؟
فدراسیون چرا از گذشته درس نمیگیرد؟واقعیت این است که این اولین نسل سوخته نیست.این اولین حذف عجیب نیست؛ و اولین بار نیست که فدراسیون بدون کوچکترین اصلاحی، همان مسیر اشتباه را تکرار میکند.
ساختارهای فنی، استعدادیابی، آموزش مربیان و سیستم انتخاب در ایران سالهاست بهروز نمیشود.حتی وقتی انتقاد میشود، پاسخ فدراسیون همیشه یک چیز است:«بهترین امکانات را گذاشتیم.».اما امکانات بدونه مدیریت یعنی هیچ.
امکانات داشتند؛ اما آیا مدل انتخاب، استعدادیابی و برنامهریزی درست بود؟امکانات تمرینی فقط یک ضلع ماجراست.اینجا مشکل در خود مدل است. مدل استعدادیابی؟ مشخص نیست. معیار انتخاب بازیکنان؟ نامشخص.فلسفه فوتبال پایه؟ وجود خارجی ندارد. نظارت بر تصمیمات فنی؟ صفر.مربیان متخصص بدنسازی پایه، روانشناسی ورزشی، آنالیز؟ تقریباً غایب.
فوتبال پایه ایران سالهاست درجا میزند، چون فلسفه ندارد. سیستم ندارد. برنامه ندارد.هر چه هست، سلایق مدیران، روابط، سلیقههای کوتاهمدت و آزمون و خطاست.
حذف نوجوانان ایران یک «اتفاق» نیست.نتیجه طبیعی مجموعهای از تصمیمات غیر شفاف، انتخابهای ضعیف، مدیریت مقطعی و بیبرنامه بودن مزمن است.
اگر فدراسیون این بار هم بخواهد صورتمسئله را پاک کند و یک مربی را قربانی کند، نسلهای بعدی همین مسیر را خواهند رفت.
انتهای پیام/