به گزارش خبرگزاری آنا؛ در روزهای اخیر، ایران در اقدامی دیپلماتیک، پیام رسمی خود را از طریق علیرضا رشیدیان، رئیس سازمان حج و زیارت، به محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، ارسال کرد. عنوان رسمی این پیام مرتبط با همکاریهای حج بود، اما رسانهها و تحلیلگران منطقهای آن را فراتر از موضوع زیارتی ارزیابی و آن را سیگنالی برای ایجاد کانال اعتماد با ریاض تلقی کردند. این گمانه زنیها با سفر اخیر بنسلمان به واشنگتن قوت گرفت به ویژه که بن سلمان در دیدار با ترامپ در کاخ سفید به مساله توافق ایران و آمریکا نیز پرداخت و ترامپ نیز با همان ژستهای خودشیفته و رسانهای خود مدعی شد «ایرانیها میخواهند به توافق برسند، حتی اگر این را نگویند!»
در همین حال برخی از تحلیل گران داخلی و محافل سیاسی، بن سلمان را به عنوان میانجی تازه نفس ایران تلقی کرده و حضور وی در واشنگتن را به عنوان یک «پنجره راهبردی» نادر برای پیشبرد مصالح ملی ایران و ثبات منطقهای معرفی میکنند؛ آنها معتقدند که اکنون ترکیب ارسال پیام دوستانه، اعلام آمادگی میانجیگری از سوی سعودی و نشانههای مذاکرات آمریکا–ایران، فرصتی تاریخی را برای کاهش تنشها و ایجاد ثبات اقتصادی و امنیتی فراهم کرده است و این فرصت استراتژیک (!) را نباید با سهل انگاریهای سیاسی مسدود کرد.
از همین رو در این یادداشت تحلیلی بر آنیم با توجه به نقش احتمالی ریاض، به تشریح منافع و انگیزههای عربستان سعودی در موضوع میانجیگری و بررسی ظرفیتها و محدودیتهای موجود پرداخته و با نگاهی به تجربههای تاریخی موجود و سوابق وعدههای پیشین دولتهای آمریکایی به تبیین ریسکهای مرتبط با اعتماد صرف به طرف غربی بپردازیم.
منافع و انگیزههای عربستان برای میانجیگری
ـ بهبود وجهه دیپلماتیک و تثبیت نقش منطقهای: عربستان با ایفای نقش میانجی، میتواند خود را به عنوان بازیگر کلیدی صلح و ثبات در غرب آسیا معرفی کرده و از این رهگذر، اعتبار بینالمللی خود را افزایش دهد.
ـ کاهش تهدیدات امنیتی و نظامی: توافق احتمالی ایران و آمریکا، ریسک حمله به زیرساختها و خطوط حیاتی صادرات انرژی عربستان را کاهش میدهد و هزینههای امنیتی و نظامی ریاض را پایین میآورد و این مساله به تنهایی متضمن منافع اقتصادی و سرمایه گذاریهای انجام شده است.
ـ کنترل رقابتهای نیابتی و ثبات منطقهای: نفوذ ایران در یمن، عراق و لبنان، فشار قابل توجهی بر ریاض وارد کرده است و میکند و این میانجیگری تعادل مد نظر ریاض برای مدیریت گروههای منطقهای را فراهم کند.
ـ ارتقای ثبات اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی: اهداف توسعهای، بزرگترین هدف بن سلمان برای آینده عربستان است و این مساله با ثبات منطقهای قابل تحقق است، زیرا ریسک سیاسی و امنیتی را کاهش داده و مشوق حضور سرمایهگذاران است و با اهداف «ویژن ۲۰۳۰» عربستان همخوانی دارد.
ـ دریافت امتیازات اقتصادی و تسلیحاتی از آمریکا: میانجیگری عربستان علاوه بر کاهش درگیریها میتواند به عنوان اهرم فشار برای گرفتن امتیازات از واشنگتن مورد استفاده قرار گرفته و طرف عربستان اهداف خود نظیر عقد قراردادهای تسلیحاتی، همکاریهای دفاعی و تضمینهای امنیتی را عملیاتی کند.
ـ نظم نوین منطقهای: کاهش تنش میان تهران و ریاض میتواند سنگ بنای نظم منطقهای جدید و عاملی اثرگذار برای انزوای بیش از پیش رژیم جعلی در منطقه باشد.
فریب دیپلماتیک در پسِ پنجره راهبردی
برخی محافل سیاسی داخلی با ذوق زدگی زاید الوصف خود، اظهارات ترامپ در خصوص توافق با ایران را نشانهای آشکار مبنی بر آمادگی آمریکا برای مذاکرات تلقی کرده و از آن به عنوان «پنجره راهبردی» نادر برای کاهش تنشها و پیشبرد مصالح ملی تعبیر میکنند و از همین رو خواستار انعطاف دولت در دیپلماسی و استفاده هوشمندانه از این فرصت هستند؛ گویی زودتر از موعد به خواب زمستانی فرو رفته و فراموش کردهاند که ترامپ همین چند ماه پیش در خلال مذاکرات غیرمستقیم با ایران که مکررا مدعی پیشرفت در مذاکرات و رسیدن به توافق بود، گزینه نظامی علیه ایران را در دستور کار قرار داد و در این مدت در هر محفلی به مساله حمله به ایران و بمباران تاسیسات هستهای کشورمان اذعان و افتخار کرده است. از همین رو تجربه تاریخی ما گواه پوشالی بودن این حرفها و ادعاهاست و در صورت تائید مقامات رسمی کشور به نقش میانجیگرانه عربستان سعودی باید علاوه بر فرصتهای موجود، تهدیدها را نیز جدی گرفته و دستیابی به موفقیت در مسیر توافق ایران ـ آمریکا را در گرو اخذ تضمینهای واقعی، سازوکارهای شفاف و هوشمندی بدانیم، زیرا با رجوع به گذشته میتوان اثبات کرد که وعدههای آمریکا تنها زمانی قابل اتکاست که با اقدامات عملی و ضمانتهای روشن همراه باشد و با این دست خوشبینیهای صرف محکوم به تکرار تاریخ و تبدیل فرصت به تهدید میشویم.
انتهای پیام/