به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، روح الله رشیدی، فعال فرهنگی و دبیر واحد استانی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در نوشتهای، میزان و ترازوی شناخت مدیران توانمند در استان آذربایجان شرقی را مورد نقد قرار داده و طی آن نوشته است: معیار قضاوت بسیاری از چهرههای شاخص و صاحبان نفوذ و اعتبار نسبت به عملکرد برخی مدیران، جالب است. آنها بهجای نگاه حقمدار به عملکردها، معیار خاصی ساختهاند و معتقدند هر مدیری درخواستهای آنها را اجابت کند، مدیر خوبیست و بالعکس.
اینها تعابیرِ آشناییست: «به ما که خوب میرسه ... با ما که خوبه ... حرف ما رو که زمین نینداخته تا حالا ... ما که هر چی خواستیم داده»!
راز سکوت بسیاری از شخصیتها، در قبال کجرویها همین منطق! است: «با ما که خوبه، به ما که خوب میرسه»!
کجروها و آنها که پروژههای بزرگِ پنهان و فسادانگیز دارند، رگِ خوابِ شخصیتها را خوب پیدا کردهاند. شخصیتها، برای خودشان رؤیاهایی میبافند. رؤیاهایشان از نظر خودشان خیلی مهم و راهبردی! هستند، اما خودشان پول برای تحقق رویاهایشان ندارند. «هرکس» بهشان پول بدهد، آدم خوبیست، حتی اگر افکار عمومی یا آگاهان، او را آدم فاسدی بدانند!
به این ترتیب، فسادهای بزرگ را میشود با یک ذره سخاوت، پوشاند و بسیاری از زبانها را که مکلف بودند علیه فساد و تباهیِ آشکار، آرام نگیرند، با یک مشت پول، بست.
این منطق فسادپرور، خیلی وقتها در بستر فعالیتها و نیتهای فرهنگی! لانه کرده و پروار شده است. از روزیکه مردمانگیِ فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، به محاق رفت و پول، جای همهچیز و همهکس را گرفت، دستهای از فاسدها سربرآوردند و شدند حامی و خادمِ دین و فرهنگ! و شدند آدم خوبه.
خیلی تلخ و سخت است که در پاسخ به هشدار و انذار و طلب استمداد از آدمهای بزرگ و محترم برای جلوگیری از فسادِ بعضیها، بشنویم «با ما که خوبه... به ما که خوب میرسه... اگه ما واکنش نشون بدیم به فلان درخواست ما پاسخ نمیده»!
به گزارش تسنیم؛ اگر ریشه این وضعیت را دقیقتر بررسی کنیم، به یک چرخه خطرناک میرسیم؛ چرخهای که در آن قدرت، پول و سکوت بهجای پاسخگویی، شفافیت و عدالت نشسته است. وقتی معیار ارزیابی مدیران از «کارآمدی» به «خدمت به خواص» تنزل پیدا میکند، طبیعی است که فساد نهتنها پنهان نمیماند، بلکه «عادی» و «موجه» جلوه داده میشود. در چنین ساختاری، هر مدیری که پاسخگو نباشد اما دستِ برخی را پُر نگه دارد، تبدیل به «مدیر نمونه» میشود و هر مدیری که حاضر به باج دادن نباشد، برچسب «ناموفق» میگیرد.
نشانههای این وضعیت را امروز در تبریز نیز میبینیم؛ جایی که برخی مسئولان نهتنها به انتقادات پاسخگو نیستند، بلکه واحدهای روابطعمومی آنان مأموریت دارند بهجای اطلاعرسانی، تخریب و تخطئه رسانههای منتقد و مطالبهگر را دنبال کنند. بهجای اینکه تریبون مردم و افکار عمومی باشند، سپر دفاعی مدیران شدهاند. رسانهای که مطالبه و نقد منصفانه کند «مخل امور» معرفی میشود و منتقدی که فساد و ناکارآمدی را افشا کند، «سیاسیکار» خوانده میشود.
اما باید پرسید: اگر مدیری راستکار و پاکدست است، از نقد چه هراسی دارد؟ اگر عملکردی شفاف دارد، چرا از گفتوگو با افکار عمومی فرار میکند؟
نهاد قدرت زمانی اصلاح میشود که نقد آزاد باشد، رسانهها مصون از فشار و تهدید باشند، روابطعمومیها پل ارتباطی باشند، نه ابزار پنهانکاری و شخصیتهای اجتماعی بهجای مصلحتطلبی شخصی، وظیفه اخلاقی خود در برابر جامعه را فراموش نکنند.
تا زمانی که سکوت و سکوتخریدن بهجای پاسخگویی و اصلاح بنشیند، نتیجه چیزی جز تداوم فساد، بیاعتمادی عمومی و سقوط سرمایه اجتماعی نخواهد بود. جامعهای که نقد در آن خاموش شود، دیر یا زود فریاد خواهد زد؛ فریادی بلندتر و تلختر از هر نقد منصفانهای که امروز میتوان شنید.
انتهای پیام/