تبسم کشاورز- به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم شهر، روز نوزدهم آبانماه در پردیس ملت آغاز شد. روزی آرام، خلوت و بیصدا که آغازش نه با فلاش دوربینها همراه بود و نه با ازدحام چهرههای شناختهشده. جشنوارهای که از نامش برمیآید باید «به شهر» و «برای مردم شهر» باشد اما در نخستین روزش بیش از هر چیز، خلا حضور مردم و رسانهها احساس میشد.
در میان چهرههای حاضر، تنها چند نام آشنا به چشم میخوردند: مستانه مهاجر، مدیر بخش بینالملل؛ علی اوجی، مدیر خانه جشنواره و مریم پیرکاری، دبیر این دوره. آنها در سالنهای تقریبا خلوت پردیس ملت، آرام و بیهیاهو، آغازگر جشنوارهای بودند که قرار است نگاهی تازه به مفهوم «شهر» در سینما داشته باشد.

اما این آرامش نه از جنس نظم که از جنس غیبت بود؛ غیبت مردم، غیبت رسانهها، غیبت آن شوری که باید در اولین روز یک جشنواره شهری جاری باشد. شهری که این جشنواره به نام آن است، در بیرون از پردیس، بیتفاوت میگذشت. در خیابانها، در میدانها، در ایستگاههای مترو، نشانی از جشن نبود. بیلبوردی، پوستر رنگی یا حتی یادآوری کوتاه از برگزاری یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی شهرداری تهران دیده نمیشد.
شهری که نمیداند جشنوارهای دارد
جشنواره فیلم شهر رویدادی است که شهرداری تهران در آن نقش اصلی را دارد. نهادی که خود بانی بسیاری از تغییرات و دغدغههای شهری است. همین جایگاه میتوانست فرصتی باشد برای گفتوگو با مردم، برای شنیدن روایتهای شهر از زبان ساکنانش، برای دعوت به دیدن و اندیشیدن اما گویی این ظرفیت همچنان ناشناخته مانده است. جشنوارهای که میتوانست با ایدههایی خلاقانه در میدانها و پارکها، در سینماهای محلی و خانههای فرهنگ، حضوری زنده داشته باشد، هنوز در چهارچوب رسمی خود در پردیس ملت باقی مانده است.
میشد بخشهایی از جشنواره را به دل شهر برد؛ با نمایشهای خیابانی، برنامههای گفتوگویی یا حتی نمایشهای رایگان در محلات مختلف. میشد «سینمای شهر» را از قاب سالنها بیرون آورد و با مردم همراه کرد. شهر بدون مردم معنایی ندارد و جشنوارهای که نامش را از شهر گرفته، بدون مشارکت شهروندان کامل نمیشود.
صداهایی در سالنهای نیمهخالی
در نخستین روز جشنواره، چند نشست تخصصی برگزار شد که بیشتر حال و هوای علمی و دانشگاهی داشتند. نشست نقد و بررسی فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی و «علفزار» اثر کاظم دانشی با حضور مسعود سفلایی و رامتین شهبازی به بازسازی ذهنی خانواده و شهر در سینما پرداخت. در همان حوالی، مسعود سخاوتدوست، آهنگساز از «موسیقی شهر» گفت؛ از صدای خیابانها، ترافیک، زندگی و آنچه موسیقی میتواند از ریتم زندگی شهری بیاموزد.


از سوی دیگر نشست آروند دشتآرای اعلام شده بود اما لغو آن بار دیگر نشان داد که حتی در برنامهریزیهای روز اول سستی وجود دارد.
پس از آن نشستی با عنوان «شهر، سینما و جنگ» نیز برگزار شد اما آن هم بیرمقتر از آن بود که بتواند گفتوگویی جدی شکل دهد. صندلیهای خالی، نشان میدادند که مخاطب هنوز به این جشنواره اعتماد نکرده یا شاید اصلا از برگزاری آن بیخبر است.
گالری شهر؛ تصویر در کنار تصویر
در طبقه پایین پردیس ملت، گالری جشنواره افتتاح شد. در آنجا، عکسها، پوسترها و چیدمانهایی با موضوع شهر به نمایش درآمده بود. تلاشی برای پیوند زدن سینما با دیگر هنرهای تصویری. هرچند گالری در همان روز نخست نیز خلوت بود اما در میان آثار، نگاههای خلاقانهای دیده میشد که شهر را نه فقط بهعنوان پسزمینه بلکه به مثابه «کاراکتری زنده» در هنر بازمینمایاندند.

فیلمهایی که از پیش دیدهایم
در بخش نمایش فیلمها، فهرست آثار راهیافته اعلام شد؛ فهرستی که برای مخاطبان حرفهای چندان تازه نبود. در میان فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران، تقریبا هیچ اثری برای نخستینبار به نمایش درنمیآید. اغلب آنها پیشتر روی پرده سینماها رفتهاند. فیلمهایی چون «بیبدن»، «تمساح خونی»، «پول و پارتی»، «کت چرمی» و «نگهبان شب» از جمله همین آثارند. این مسئله باعث شد که شور کشف و غافلگیری از برنامههای جشنواره حذف شود.
هیئت انتخاب این دوره، فیلمهای اکرانشده از تیر ۱۴۰۱ تا مهر ۱۴۰۴ را با محوریت موضوعات شهری برگزیده است. در میان سیزده فیلم حاضر در بخش رقابتی، نامهایی چون «تصور» (علی بهراد)، «جنگل پرتقال» (آرمان خوانساریان)، «رها» (حسام فرهمند)، «ضد» (امیرعباس ربیعی) و «فسیل» (کریم امینی) به چشم میخورند. شاید همین گزینش محافظهکارانه و تکرار نامهای آشنا، بخشی از دلیل کمتوجهی رسانهها و منتقدان به این دوره باشد.
بزرگداشتی آرام برای صدایی ماندگار
در میان برنامههای روز نخست، آیین بزرگداشت ناصر ممدوح، دوبلور و صدای ماندگار سینمای ایران لحظهای متفاوت و صمیمی بود. این بزرگداشت گرمایی به فضای سرد و آرام جشنواره بخشید؛ احترام به نسلی از هنرمندان که صدایشان در حافظه جمعی مردم ثبت شده است. یادآوری چنین چهرههایی شاید خود بهترین یادآور معنای واقعی شهر باشد. پیوند نسلها، صداها و خاطراتی که در خیابانها و سالنهای سینما باقی میمانند.

شهر، جشنواره، مردم
نخستین روز نهمین جشنواره فیلم شهر با همه آرامش و خلوتیاش، تصویری روشن از فاصله میان «شهر» و «جشنواره» ارائه داد. جشنوارهای که باید زبان مردم را بفهمد، هنوز در ترجمه این زبان مانده است. شاید وقت آن رسیده باشد که برگزارکنندگان از خود بپرسند جشنواره فیلم شهر برای که برگزار میشود؟ اگر برای مردم است، چرا مردم در آن نیستند؟ اگر برای هنرمندان است، چرا هنرمندانش غایباند؟
شاید پاسخ در همان بیلبوردهای خالی شهر نهفته باشد؛ در نبود گفتوگویی زنده میان شهر و سینما. تا وقتی این دیوار شیشهای میان خیابان و پردیس ملت باقی بماند، جشنواره فیلم شهر تنها نامی زیبا خواهد بود بر پوستهای آرام. اما اگر روزی این جشنواره از دیوارها بیرون بیاید، در میان مردم قدم بزند و صدای خیابان را بشنود، آنگاه میتوان گفت شهر دوباره صاحب جشنوارهای واقعی شده است جشنوارهای از دل مردم برای مردم.
انتهای پیام/