به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از وب سایت الخنادق، در شرایطی که کمتر از یک هفته از برقراری آتشبس میان لبنان و رژیم صهیونیستی میگذرد، فتنه جدیدی با ابزار تکراری تروریسم در سوریه آغاز شد و محور آمریکایی- صهیونیستی نبردها را از لبنان به سمت سوریه به ویژه در حومه حلب و ادلب کشاند.
به نظر میرسد که احیای فتنه تروریسم در شمال سوریه، آزمون جدیدی است که از طریق آن میتوان میزان توانایی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تکرار بحران سوریه را سنجید. در این میان، سوال مهمی که مطرح میشود این است که چرا حمله تروریستها به سوریه یک روز بعد از آتش بس در لبنان آغاز شد و آیا این اتفاق عمدی بود یا تصادفی و چرا دوباره جنگ به سمت سوریه کشیده شده است؟
فتنه آمریکا در سوریه با کارت تکراری تروریسم
در شرایطی که رژیم صهیونیستی بعد از گذشت بیش از یک سال و علی رغم برخورداری از حمایتهای نامحدود غرب و آمریکا به هیچ گونه پیروزی نظامی و قابل توجه مقابل مقاومت، چه در غزه و چه لبنان نرسید، محور آمریکایی- صهیونیستی به این نتیجه رسید که لازم است با باز کردن دست تروریسم در حومه حلب، سوریه را به عنوان کشوری که از بیش از یک دهه گذشته در برابر انواع فتنهها و تحریمها قرار داشت، وارد بحران جدیدی کند تا این کشور و مردم آن دست از حمایت مقاومت بکشند و تسلیم پروژههای محور آمریکا شوند.
اتفاقی که اکنون در سوریه رخ میدهد، گسترش جنون آمیز جنگی است که رژیم صهیونیستی با هدف سوق دادن منطقه به ناامنی و بیثباتی به راه انداخت و هدف آن ایجاد «خاورمیانه جدید» طبق ملاحظات پروژه صهیونیستی است. اما صهیونیسم جهانی که غرب و آمریکا بازوی آن محسوب میشوند، سرنیزه این پروژه مخرب در منطقه است.
کسانی که با روند تحولات سوریه آشنایی داشته باشند متوجه میشوند فتنهای که اکنون تروریستها از شمال سوریه آغاز کردهاند تا به سراسر این کشور برسند، تکرار سناریویی است که آمریکا در کنار همپیمانان غربی خود و همچنین متحدان منطقهای در سال ۲۰۱۱ طراحی کرده بود و با ابزار تروریسم و در رأس آن داعش، قصد داشت با براندازی نظام سوریه، نظام منطقهای مورد نظر خود را ایجاد کند.
بازیگری در پازل فتنه آمریکایی صهیونیستی
در این میان میدانیم که بحث حملات تروریستها به شمال سوریه ابعاد مختلفی دارد که هنوز حل نشده و بر کسی هم پوشیده نیست که گروههای تروریستی در حومه حلب و ادلب توسط ترکیه مدیریت میشوند و قطر به دستور آمریکا، مسئول تأمین بودجه مالی آنهاست. این بدان معناست که ترکیه به عقب نشینی از شمال سوریه فکر نمیکند و به دنبال ایجاد یک منطقه حائل به عمق ۳۰ کیلومتری در طول مرزهای سوریه و فرستادن کردها به داخل سوریه است.
بنابراین کاملاً روشن است که شمال عراق هم از طمعورزیهای ترکیه در امان نخواهد ماند. حملات مکرری که ترکیه به بهانه بمباران نیروهای حزب کارگر کردستان در شمال عراق انجام میدهد، گواهی بر این مدعاست که ترکیه به دنبال سیطره بر شمال عراق و شمال سوریه است. اما سوال اصلی این است که ترکیه و آمریکا تا چه اندازه در این زمینه با هم توافق کردهاند؟
همچنین در اینجا لازم است که اشاره کنیم حمایت ترکیه از رژیم صهیونیستی طی یک سال گذشته که این رژیم جنگ وحشیانهای علیه غزه و سپس لبنان به راه انداخته بود، متوقف نشد. در حالی که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه ظاهراً مواضع بسیار تند و قاطعانهای علیه صهیونیستها و در حمایت از غزه اتخاذ کرده بود، اما همکاریهای آنکارا با تل آویو در ابعاد مختلف نه تنها ادامه یافت؛ بلکه گسترش هم پیدا کرد، به ویژه در حوزه تجاری. اردوغان تصور میکرد که با همکاری آمریکاییها و صهیونیستها میتواند در چند زمین بازی و یک نقش مهم منطقهای ایفا کند.
بنابراین هر کسی که کمی هوش سیاسی و نظامی داشته باشد متوجه میشود حمله تروریستی اخیر به شمال سوریه و تلاش برای اشغال این منطقه، امری تصادفی نیست؛ بلکه یک اتفاق کاملاً برنامهریزی شده بود که سازماندهی کنندگان آن با سو استفاده از مشغول شدن جهان به جنگ غزه و سپس آتش بس در لبنان، تلاش کردند شانس خود را برای تکرار توطئه تروریسم در سوریه امتحان کنند.
محاسبات غلط آمریکا در احیای بحران تروریسم
همچنین محور آمریکایی- صهیونیستی که برای تکرار این فتنه در سوریه برنامهریزی کردهاند، با تصور اینکه مشغول شدن روسیه به جنگ در اوکراین، مسکو را از توجه به تحولات سوریه باز میدارد، تصمیم گرفتند بار دیگر از کارت تروریسم برای پیشبرد اهداف خود در سوریه و کل منطقه استفاده کنند.
در واقع واشنگتن و تلآویو تصور میکردند که در سایه جنگ اوکراین نیروی هوایی روسیه از سوریه غافل خواهد شد و بنابراین ارتش ترکیه و رژیم صهیونیستی، میتوانند مانند قبل از سال ۲۰۱۵ حملات هوایی شدیدی به سوریه انجام دهند؛ به ویژه اینکه محور مقاومت هم اکنون درگیر جنگ غزه است.
اما صهیونیستها و آمریکاییها در این محاسبات غلط خود شاید فراموش کردهاند که شرایط منطقه با سال ۲۰۱۱، یعنی زمانی که آمریکا خیلی راحت توانست بحران تروریسم را در سوریه به اوج برساند، تفاوت زیادی دارد و نبرد طوفان الاقصی نه تنها هرگز موجب تضعیف قدرت محور مقاومت نشده؛ بلکه در طول این سالها، مقاومت، چه در سطح نظامی و چه حمایت مردمی بسیار قدرتمندتر از دهه قبل است؛ به ویژه اینکه افکار عمومی ملتهای منطقه و در رأس آن سوریه به خوبی از ابعاد توطئهای که محور آمریکایی- غربی- صهیونیستی طراحی کردهاند، آگاهند و مانند سال ۲۰۱۱ فریب بازی دشمن را نمیخورند.
ما نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که دولت و ارتش سوریه برای مقابله با حمله تروریستها به شمال این کشور آماده بودند و آن را پیش بینی میکردند یا نه. اما اینکه بشار اسد، رئیس جمهور سوریه بارها درخواست اردوغان را برای ملاقات رد و تاکید کرد «دیدار او با اردوغان تنها مشروط به عقب نشینی کامل ترکیه از شمال سوریه است»، بدان معناست که دمشق از تحولات شمال سوریه ناآگاه نبود.
بنابراین بسیاری از ناظران معتقدند که شاید حمله کنونی تروریستها به شمال سوریه با حمایت ترکیه، آمریکا و رژیم صهیونیستی، فرصتی باشد برای نابودی یکباره عناصر تحت حمایت ترکیه و پایان دادن به حضور ترکها در شمال سوریه.
اردوغان که بارها تلاش برای دیدار با بشار اسد را داشت و از صلح و ثبات در سوریه صحبت میکرد، همچنان نیروهای ارتش ترکیه و تروریستها را به عنوان نماینده عالی خود در ادلب حفظ کرده و صلحی که اردوغان درباره آن صحبت میکند، صلح صهیونیستهاست.
هر کسی که در تلاش برای جدا کردن مسیرهای جبهه مقاومت، به ویژه میان لبنان، سوریه و فلسطین باشد، در واقع در جبهه رژیم اشغالگر صهیونیستی قرار دارد و متهم به تلاش برای تجزیه منطقه و مسلط کردن آمریکا و صهیونیستها بر آن است. هر اقدامی برای تضعیف سوریه در سطح نظامی یا اقتصادی و منزوی کردن آن، به نفع هیچکس جز رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه نیست و همه باید بدانند که امنیت اعراب، غرب آسیا و کل شرق از سوریه میگذرد.