مهدی عربصادق
به روایت آمار مستند، دولت سیزدهم با ۰.۵ تراوات ساعت خاموشی صنایع صنعت برق را تحویل گرفت و با هفت برابر افزایش یعنی بیش از ۳.۵ تراوات ساعت خاموشی به دولت دکتر پزشکیان تحویل داد. ناترازی برق را حدود شش هزار مگاوات از دولت روحانی تحویل گرفت و با ۲۱ هزار مگاوات ناترازی آن را به دولت پزشکیان تحویل داد.
بد نیست برای تنویر افکار، واقعیت ماجرا را مرور کنیم. دولت قبل درحالی صنعت برق را به دولت پزشکیان تحویل داد که از ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر، حدود یک درصد را عملی کرد.
در بخش حرارتی، از ۳۵ هزار مگاوات، کمتر از چهار هزار مگاوات یعنی حدود ۱۰ درصد عملی شد که بیش از شش درصد آن در وزارت صمت و توسط صنایع کار شد، نه توسط وزارت نیرو.
متأسفانه در موضوع مازوت سه مشکل داریم: اول بحث آثار پسماند آن است که مجبور به سوزاندن آن هستیم. دوم اینکه آلایندگی بسیار بالایی دارد و سوم اینکه بهشدت از عمر مفید نیروگاهها میکاهد.
دولت قبل در شرایطی صنعت برق را به دولت فعلی تحویل داد که اولا تراز آب پشت سدها را کاسته بودند و دوم اینکه با مصرف مازوت و گازوئیل در روزهای آخر، حجم مخازن سوخت مایع را به حدود ۳۵ درصد رساندند و این بسیار کمسابقه بود. بهتر است بگویم «آلودگی را هم خرج کردند».
پروژه فشارافزایی پارس جنوبی متوقف شده بود و از ۱.۱ میلیارد مترمکعب به ۸۵۰ میلیون مترمکعب تولید روزانه رسیدیم و با توجه به نیاز مصرف پیک گاز در روزهای سرد، حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب یعنی ۳۰ درصد ناترازی گاز مطرح است. درصورتیکه میتوانستیم صادرکننده گاز باشیم، اما با هیاهوهای ضدتوسعه و ضدبرجام، شرکت توتال را از پارس جنوبی خارج کردیم و پروژه ۲۰ میلیارد دلاری خود را به قطر برد.
با ادامه شرایط فعلی، شبکه برق دچار فروپاشی میشود و این مخاطرهای جدی است. در ۱۴۲۰، بیش از یک میلیارد مترمکعب گاز ناترازی خواهیم داشت و تولید گاز ما به میزان ۵۵۰ میلیارد مترمکعب خواهد بود. جنگ امروز جنگ انرژی است، نه جنگ موشکها. اینها آثار زیانبار تحریمهایی است که کاغذپاره تصورشان میکردیم.
تحریم و تعارض منافع دو دلیل اصلی امروز است؛ تندروها آینده را تاریک کردند و اکنون به خاموشی معترض هستند.
اکنون ادعا داریم که پوتین شریک تجاری و سیاسی ماست؛ اگر هست چرا زیرساختهای دیپلماتیک و فنی واردات مازاد گاز را مهیا نکردیم؟
راهکار اصلی وانهادن دولت از تصدیگری است و اینکه مالکیت انرژی را به تولیدکنندگان بسپارد تا سرمایهگذاری جذاب شود.
اکنون پنلهای خورشید به ۲۰۰ هزار دلار برای مگاوات کاهش یافته و درصورتیکه نیروگاههای حرارتی حدود چهار برابر این است، باید در عمل به آن سمت حرکت کنیم و البته حواسمان به توسعه توأم شبکه نیز باشد.
ضرورت دوم این است که نیروگاهها را در حاشیه خلیج فارس متمرکز کنیم؛ نه فقط نیروگاههای آبی، بلکه حرارتیها نیز مصرف آب درخور توجهی دارند و با تمرکز تولید در جنوب و کریدور تبادلی، میتوانیم هزینه تولید برق را برای سرمایهگذار کاهش دهیم.
صنایع باید به سمت بهینهسازی بروند و رؤیای انرژی ارزان رانتی را پایان دهیم. نمیشود تولیدکننده فولاد سود انتهای خط تولید خود را به انرژی ارزان گره بزند و انرژی دو درصد هزینه تولید او باشد، محصولش را به نرخ ارز آزاد با روشهای متعددی که میداند بفروشد و این سمت برق تقریبا رایگان استفاده کند و مطالبات همین هم وصول نشود.
برخی صنایع وجود دارند که بیکیفیتترین و حتی گاهی خطوط تولید اسقاط را به قیمت آهنقراضه وارد کشور میکنند. راندمان ۱۰ درصد درد است؛ درد.
با همیت شرایط هم ۶۵ هزار میلیارد تومان مطالبات صنعت برق از صنایع است که قانون اجازه وصول آن را بهسادگی نمیدهد.