شاید خیلیها گمان کنند موضوع «نفوذ» و هشدار نسبت به آن، مسألهای است که در دوران کنونی شکل گرفته، اما مروری بر سیر اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی نشان میدهد، اینگونه نیست و ریشه عمیقی چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن دارد.
گواه اینمدعا این است که حضرت امامخمینی رحمتا...علیه برای جلوگیری از وقوع امر «فاجعهبارِ» ورود نفوذیها به قدرت در روز ۲۰ آذر ۱۳۶۲ با یادآوری تجربه مشروطه، بر جایگاه رفیع شورای نگهبان تأکید کرده و ضمن هشدار نسبت به «انحراف تدریجی» میفرمایند: «نکند مثل مشروطه شود... من قبلا در مورد انتخابات گفتم که همهچیز ما باید روی موازین اسلامی باشد. افرادی که تعیین میشوند باید کسانی باشند که بهدرد اسلام و جمهوری اسلامی بخورند و عقیدهشان هم این باشد که اسلام خوب است.»
امام خمینی(ره)درمتن وصیتنامه خود نیز همگان را به مراقبت در برابر «نفوذیها» فراخوانده و فرمودهاند: «هرکس بهمقدار توانش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از «نفوذ» وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند.»
نفوذ و جلوگیری از جریانسازی آنها آنقدر اهمیت دارد که یکی از کلیدواژههای پربسامد در کلام حضرت آیتا... خامنهای است. دقت در بیانات معظمله نشانگر این موضوع است که رهبر انقلاب اسلامی خطر «نفوذ دشمن» را بهمثابه «بیهوشی و بیارادهشدن یک جامعه» میدانند.ایشان در هفته دفاعمقدس در دیدار با پیشکسوتان و فعالان مقاومت در چهار مهرماه ۱۴۰۳ آخرین کلام خود را به بحث نفود اختصاص داد و فرمود: «آخرین عرض من، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیلهی افراد نفوذی، بهوسیله انسانهای فریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانه دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظفند. در وزارت آموزشوپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ــ که محل تربیت جوانهاست ــ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیله رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکستخورده، در داخل کشور، با انحاء حیلهها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد.» برهمین اساس، در گزارش پیشرو، برای واکاوی و بازشناسی«جریان خزنده نفوذ» با تحلیلی کوتاه از انواع نفوذ، گزیدهای از گفتوگوهایی که درقالب میز فرهنگی جامپلاس در ششماهه اول سال ۱۴۰۳ در گروه فرهنگوادب روزنامه جامجم صورت گرفته است، پیش روی شماست. گفتوگوهایی که علیاکبر عبدالعلیزاده نویسنده، منتقد و پژوهشگر با مهمانان جامجم در قالب واکاوی و بازشناسی جریان نفوذ و بهخصوص نفوذ فرهنگی صورت داده است.
نفوذ از انحلال امور تربیتی تا سند ۲۰۳۰
رهبری معظم انقلاب اسلامی هرجا صحبت از بحث نفوذ فرهنگی بوده، ازجمله در دیدار اخیرشان با پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت، حتما اشارهای به نقش آموزشوپرورش و جایگاه آن در مقابله با این تهاجم خطرساز داشتهاند. بطورمثال وقتی بخش امور تربیتی در این وزارتخانه منحل میشود بهمعنای آن است که جا برای نفوذ ۲۰۳۰ باز شود. طرح سندی مبتنی بر نفوذ و اقدامهای حسابشده در آموزشوپرورش تحت عنوان سند ۲۰۳۰ نشان و حکایت از این دارد که نگاه عمیق و حکیمانه رهبری دراینمورد اساس و پایهای کارشناسی و درست دارد که درحقیقت انذار و هشدار به مدیران ارشد آموزشوپرورش از چنین نگاهی سرچشمه میگیرد. دکتر محمدرضا سنگری، نویسنده، پژوهشگر و پیشکسوت فرهنگی در گفتوگویی که با جامجم دارد درپاسخ به این سؤال که چرا در آموزشوپرورش با اینکه افراد فرهیخته زیادی با دغدغه فرهنگ و مدیریتهای موفق در این وزارتخانه حضور دارند، شاهد صداوندایی از این جمعیت نیستیم تا مثلا به طرح ضدفرهنگیای مانند ۲۰۳۰ اعتراض کنند، میگوید: «... مشکل این است که برخی جرات چنین اقدامهایی را ندارند. یعنی ما برای حل چنین مشکلات بزرگ و ریشهداری، نیازمند ارادهای بزرگ هستیم که ظاهرا غایب است و در غیاب آن در بر همان پاشنهای میچرخد که بنایش را جریان نفوذ از قبل گذاشتهاند. فرقی هم نمیکند دهههای ۲۰ و ۳۰ باشد یا ۶۰، ۸۰ و ۹۰. پس اگر ارادهای باشد و ما بتوانیم جریانسازی کنیم، خودبهخود جریان نفود آن را مضمحل و محو خواهد کرد. بهعنوان نمونه اگر رهبری در قضیه سند ۲۰۳۰ آنگونه روشنگری نمیکردند، حالاحالاها کسی متوجه نمیشد چهاتفاقی درحال وقوع است و بهقول معروف جریان نفوذی با دست خودیها کارشان را پیش میبردند. شکی نیست که این کار جریانات نفوذ است و بسیار هم با برنامهریزی کار میکنند و گاهی اگر بصیر و بابصیرت نباشیم، پنجسال بعد میبینیم اتفاقی رخ داد که آن را در خواب هم پیشبینی نمیکردیم.
نفوذ خزنده عالیجنابان با طرح «بمنار»
جالب است بدانیم جدای از ضرباتی که جریان نفوذ به ساختار «امور تربیتی» برخاسته از اندیشههای شهید رجایی وارد کرد، گاه ارائه طرحهای جایگزین بیثمر و غیرکارشناسانه باعث تعطیلی برخی از فعالیتهای موثر و جذاب حوزه دانشآموزی شده است. این درحالی بوده که اینگونه طرحها بهدلیل ارائه از سوی شخصیتهایی مانند ریاست جمهوری و... توسط افراد و جریاناتی خاص که بهدنبال منافع و مصالح گروهی و شخصی خود بودهاند، حمایت و باعث انحرافاتی در سیر طبیعی برخی امور شده که متاسفانه تا همین امروز هم ادامه دارد.مثل طرح «بمنار» که فعالیت امور تربیتی را در آموزش و پرورش تعطیل کرد.جواد محقق، نویسنده و معلم پیشکسوت که در این خصوص خاطراتی به یادماندنی دارد به جامجم میگوید: اردوهای دانشآموزی که از سوی وزارت آموزش و پرورش صورت میگرفت آثار ماندگاری بین دانشآموزان و نسل آینده داشت. ما آن سالها به اتفاق آقای دکتر سنگری در این اردوها حضور پیدا میکردیم و به کشف استعداد دانشآموزان میپرداختیم. بسیاری از افرادی که استعدادهای آنها در زمینههای مختلف شناسایی و تقویت میشد، اکنون در جاهای بسیاری حضور دارند و منشأ اثر هستند. به عنوان نمونه یکی از آنها آقای آرش شفاعی است که از شاعران توانا هستند و امروز در رسانهها هم قلم میزنند.اما متاسفانه برگزاری این اردوها از سوی امورتربیتی از دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی دچار سرنوشت غمانگیزی شد و مسیر دیگری را برای این فعالیتها رقم زد. ماجرا این بود که رئیسجمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی ۱۳۷۶ در دبستان «استقلال» روستای زلزلهزده بنمار در 35 کیلومتری جنوبغرب اردبیل از دانشآموزان کل کشور خواست با پاسخ به دو سؤال «عوامل و موانع استقرار قانون در جامعه» و «علت حضور نیروهای بیگانه و راههای بیرون راندن آنان از منطقه» به مسئولان کشور راه حل و پیشنهاد ارائه دهند. اتفاقی که به طرح بنمار معروف و باعث شد همه فعالیتهای ارزشمند اردوهای دانشآموزی مانند شعر، قصه، داستان، قرآن و نهجالبلاغه، سرود، فعالیتهای ورزشی و ...تحت تاثیر آن قرار گیرد و به حاشیه رانده شود. یعنی با ندانمکاری برخی مسئولان امور تربیتی آن همه فعالیتهای هدفمند و موثر و تاثیرگذار از بین رفت و این طرح جایگزین آن شد.»
نفوذ آموزشی و کوبیدن میخ آخر
همانطور که میدانیم جریان نفوذ برنامه گستردهای برای استحاله فرهنگی نسل آینده کشور دارد و از همین رو آموزش و پرورش هم در دوران قبل از انقلاب و هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره مورد طمع دشمنان این آب و خاک بوده است. به گونهای که جریانهایی مانند بهائیت و دیگر جریانات انحرافی همواره آن را پایگاه و محل اجرای برنامههای نفوذی خود قرار دادهاند. جالب است که در گفتوگوهایی که با صاحبنظران حوزههای اجتماعی و فرهنگی و هنری انجام دادیم؛ آنها نیز عقیده دارند که نوک پیکان حمله جریان نفوذ به آموزش و پرورش است. دکتر محمد ابراهیم محمدی، نویسنده و از فرهنگیان با سابقه یکی از همین صاحبنظران است که درباره چرایی تعطیلی امور تربیتی در آموزش و پرورش که تجربه موفقی در دهه ۶۰ داشت و توانست در همان دوران بیامکانات و بیسامان اثرات خوبی بر عملکرد تربیتی دانشآموزان بگذارد، به جامجم گفت: تعطیلی امور تربیتی نقطه رجعتی در آموزش و پرورش است زیرا بعد از انحلال چنین طرح موفقی به فاصله دو دهه، بدون هیچگونه مقاومت جدی در بدنه آموزش و پرورش سند ۲۰۳۰ به اجرا درآمد.او در خصوص دغدغههای موجود در آموزش و پرورش برای ارزیابی اثرات چنین اقداماتی که میتواند موجب عقبگردهای فرهنگی و ارزشی شود، افزود: نمیتوان تاثیر چنین عملکردی را بر اتفاقات بعدی مانند نفوذ از طریق طرح ۲۰۳۰، بیاهمیت یا کمرنگ دانست. البته تلاشهایی صورت گرفته اما چون بلد نبودند و قالب کار کارشناسی نبود، در برخی جاها این تلاشها نتیجه معکوس در پی داشت. به همین دلیل اگر فرزندان ما از شهید سلیمانی و دیگر شهدا تاثیر پذیرفتهاند، این تاثیر در فضاهای غیررسمی بوده است. دلیل این عدم تاثیرگذاری در مدارس را هم میتوان در دو واکنش یعنی رفتارهای افراطی یا همراه با تفریط ارزیابی کرد. دو رفتاری که متاسفانه هر دو وجه آن یعنی هم افراط و هم تفریط اثرات منفی و تخریبی خود را به دنبال داشته است. او با اشاره به طرح ایده دانشگاه تربیت معلم غیرانتفاعی و تصمیمسازی عوامل نفوذی برای مدیران بدون نگاه به ثمرات گذشته گفت: عیب ما این است که از گذشتهها عبرت نمیگیریم. بهتر است یک مدیر راهبردی نیمنگاهی هم به گذشته داشته باشد. این واقعیت هرچند تلخ را باید بگویم که ما در توسعه مدارس طبقاتی اشتباه کردیم. ما درمدیریت مدارس معمول و طبیعی خودمان ناتوان بودیم. یعنی ناخواسته تربیت را به مسلخ پول و سرمایه بردیم؛ یعنی همانطورکه موسسات مالی و اعتباری خصوصی بلای جان اقتصاد کشور و شبکه بانکی شد. موسسات آموزشی و اعتباری هم بلای تربیت و آموزش شد و فاتحه مدیریت در مدارس دولتی را خواند و بزرگترین خیانت را به صاحبان اصلی انقلاب که مردم کمبرخوردار بودند، کرد. پس انحلال دانشسراها و مراکز تربیت معلم و تاسیس دانشگاه فرهنگیان بدترین تجربه آموزشوپرورش در زمینه تربیتمعلم بود. شک نکنیم که بانیان مدارس طبقاتی دیروز، پیشنهاددهندگان دانشگاه تربیت معلم غیرانتفاعی هستندکه چنین اقدامی کوبیدن میخ آخربر تابوت آموزشوپرورش خواهد بود.
نفوذ سازمانی و مختصات جنگ فرهنگی
تعداد زیادی از سربازان فرهنگی انقلاب اسلامی، کارشان را با نوشتن و سخنرانی و یاری به انقلاب اسلامی، سالها پیش از وقوع آن شروع کردهاند. بزرگانی که بعدها منشا خدمات زیادی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدهاند و هنوز هم به پیمانی که برای دفاع از انقلاب بستهاند، وفادار وپای کار هستند. آنها چه در سپاه خدمت کنند و چه سفیر جمهوری اسلامی ایران در چین باشند، فراموش نمیکنند مسئولیت سنگینی که برای دفاع ازاسلام و انقلاب بر عهده دارند، بر هر امر دیگری مقدم است. دکتر جواد منصوری، دیپلمات و نویسنده حوزه فرهنگ هم از این دست سربازان فرهنگی بوده که معتقد است هنوز مختصات جنگ فرهنگی را در کشور درک نکردهایم! او به جامجم گفت: پای ما درامور فرهنگی میلنگد و باید تاکید کنم که نظام آموزشی را به عنوان اولین مقصر این قضیه میدانم. ازنگاه من نظام آموزشی ما خیلی غلط است و خیلی ضعف و انحراف دارد. به گونهای که اگر فرهنگ تشیع، فرهنگ ایران و امام (ره) و رهبری را نداشتیم، به یقین این کشور نمیتوانست روی پای خودش بماند. یکی از دلایل ضعف و انحراف در این وزارتخانه لختی و بیعملی در مقابل رخدادهای نفوذی دشمن در حوزه فرهنگ و بخصوص آموزش و پرورش است و شاهد بودیم که چگونه در مقطعی امور تربیتی را به کلی تعطیل و منحل کردند.دکتر منصوری در واکنش به طرح این موضوع که میدانیم شکلگیری و بنیانگذاری آموزشوپرورش توسط بهائیت بوده است، کتابهای درسی را خانمی نوشت که پلاکدار بهائیت است و این حرف را با افتخار در مجمع بهائیت گفته و میدانیم که «بابا آب داد» و «بابا نان داد» متعلق به آن جریان فکری است و هنوز بعد از چهار دهه تغییر بنیادی در این زمینه نداشتهایم اظهار داشت: من هنوز جوابی برای این موضوع پیدا نکردهام. برای من هنوز بسیاری از رویکردهای آموزشی و پرورشی مبهم است و از مسئولان هم که سؤال میپرسیم جواب نمیدهند!
نفوذ فرهنگی زیر پوست نادیدهگیری و سکوت مطلق!
رهبر معظم انقلاب در جریانشناسی نفوذ پس از موضوع آموزشوپرورش به مسأله جنگ فرهنگی اشاره دارند. از همین رو این موضوع را با برخی چهرههای فرهنگی کشور در جهت جریانشناسی عوامل نفوذی در لایههای زیرین فعالیتهای فرهنگی و هنری بررسی کردیم.هوشنگ توکلی نویسنده، کارگردان و بازیگر پیشکسوت که از او بهعنوان کتابخانهای عظیم در حوزه سینما، تئاتر و مباحث کلان فرهنگی یاد میشود، سهم و تاثیر جریانات نفوذ، در انحراف مسیر فرهنگی انقلاب را بسیار پررنگ میداند. او درباره رد پای عوامل نفوذی در حوزه تئاتر و سینما به جامجم میگوید: «8 ــ 7 سال بعد از انقلاب، قطار در حال حرکت رویکردهای انقلابی را برخی عوامل نفوذی در جادهخاکی انداختند. قطاری که متاسفانه همچنان در این جادهخاکی راه خودش را میرود، به گونهای که در این زمینه چیزی روی چیزی بند نیست. من الان به حوزههای دیگر کار ندارم. در حوزه فرهنگوهنر، چاپ، کتاب، قصه، رمان و ادبیات کودک، هیچ خبری نیست. شما فکر کنید که ما در این ۴۰ سال با چه مشقتی هنرمند تربیت کردهایم، این کارهای سخت در شرایط عادی و رفاه نبوده است. بهترین شاگردهای سینما، بهترین بازیگران، بهترین کارگردانان شاگرد من هستند که با بدبختی و خون دل این افراد را ساختیم که اگر اجازه میدادند و با ما همکاری میکردند در این حوزه بهشت داشتیم. البته معتقدم باید حالا هم برای عبور از این بحران کاری کرد!
او با اشاره به اینکه چرا تولیدات سینمایی و تلویزیونی موثر در دهههای اول انقلاب تداوم پیدا نکردند، گفت: وقتی سریال «مدرس» را ساختم و روی آنتن رفت یادم هست که بین ساعت ۸ تا ۹ زمان پخش برنامه، کل ایران تعطیل میشد. طبق گزارشهایی که دادند حتی اورژانس بیمارستانها در شهرستانها مریض نمیپذیرفتند و پذیرش را موکول به بعد از سریال مدرس میکردند. با چنین موفقیتی و اینکه ۹۲ تا ۹۳درصد بیننده داشته است، اگر مطبوعات آن دوره را مرور کنید، میبینید که در عرض ۱۹سال یک مورد نقد درباره آن نیست و سکوت مطلق است. چون جریانهای سیاسی و نفوذ در آن دوره به این نتیجه رسیده بودند که باید درباره ساخت چنین آثاری سکوت کنند و انگار نه انگار که مدرسی ساخته و پخش شده و مورد استقبال قرار گرفته است. کاریهای بعدی و آثار تاثیرگذار هم به همین سرنوشت مبتلا شدند. این سکوت زمینه را برای جریانهای نفوذی باز میگذاشت تا خود را در هیاهوی رسانهای به مردم بقبولانند.
هجمهسازی علیه هنرمندان واقعی
نباید فراموش کرد که عوامل نفوذ بهعنوان حامیان رفتاری برخاسته از اهداف و ماموریتهای تمامیتخواهانه دشمنان، هرگاه با مقاومت و ایستادگی مردان و زنان شجاع و نیکاندیش یک جامعه مواجه نشدهاند، افسارگسیختهتر از گذشته به راه خود ادامه دادهاند. بههمیندلیل آنها حتی سکوت هنرمندان، صاحبنظران پیشکسوت و کسانی را که در جامعه جایگاه و تریبونی دارند، برای خودشان امتیازی بزرگ دانسته و تلاش کردهاند به هر رفتار و عملی که در این زمینه مانع راهشان باشد، به شدیدترین وجه پاسخ دهند. امری که خط قرمز آنان بود در صورت ابراز هر واکنشی از سوی این اندیشمندان خیرخواه، برآشفته و خشمگین شده و به شدیدترین وجه کسانی را که در مقابل آنان ایستادهاند، مورد توهین و هجمه و آزار روحی و روانی قرار دادهاند. احمد نجفی، بازیگر، کارگردان و مجری توانا یکی از آن چهرههایی است که بارها مورد هجمه رسانههای بدخواه و معارض جمهوری اسلامی قرار گرفته است. او با اشاره به اینکه سالهاست شاهد نوشتهشدن فیلمنامههای سفارتی و تبدیل آن به آثار سینمایی هستیم که بهدنبال تحریف تاریخ هستند، به جامجم میگوید: من نجفی با همه مشکلاتی که دارم، فیلمی با عنوان «من یک ایرانیام» میسازم، اما عدهای ایرانی دیگر جلوی پخش آن را بهدلیل اسمی که روی فیلم گذاشتهام، میگیرند، در جشنواره راهش نمیدهند و مجبورم میکنند تا بروم و در اعتراض به این موضوع در خانه سینما و پخش را گل بگیرم. متاسفانه کسانی مانع پخش این فیلم شدهاند که در فیلمهای خودشان اوج ناامیدی نسبت به تاریخ این مملکت موج میزند.
این بازیگر توانا در فرازی دیگر از صحبتهایش درباره عشق به ایران و راههای برونرفت از تله جریان نفوذی میگوید: ...کار را با بخشنامه نه، بلکه با فرهنگ باید پیش ببریم، زیرا این انقلاب، انقلاب فرهنگ است. بوی خوش خاک این وطن را حس کنیم. گوشهگوشه و جایجای این وطن برای ما خاطره است، باید آن را حفظ کنیم و توسعه دهیم. باورش کنیم... باید برای خانهات بجنگی! جنگ جز نکبت، بدبختی و فلاکت چیز دیگری ندارد، اما دفاع و مبارزه جنس دیگری دارد که جنگ را گاه اجتنابناپذیر میکند و دفاعمقدس ما از این جنس بود. باید از مردم خودمان بپرسیم آیا تاریخ نکبتبار قاجار را فراموش کردهایم؟ آیا بذل و بخشش بحرینها و اروند و سیستانوبلوچستان (که خیلیها از آن بیخبرند) را از یاد بردهایم؟ کسی که سرتاپا انتقاد است، چگونه به خود اجازه میدهد تا از دیگران و مملکت خودش انتقاد کند؟
جریان نفوذ پشت بیانیههای سیاسی
هنر زبانی است که هر کاری را میتوان با آن به نحو موثرتری بهانجامرساند. هنر هم میتواند انسانها را تبدیل به مرتضی آوینی کند و هم میتواند از آنها افرادی بسازد که خود را سلبریتی بدانند و حاضر شوند جایگاه و شأن هنری خود را با ارزانترین قیمت پیشنهادی به حراج بگذارند. تجربهای تلخ که در چند سال اخیر محبوبیت و شهرت را از فعالان سینما، تئاتر و دیگر حوزهها و شاخههای هنر گرفت و با بهایی اندک همه تلاشها و زحماتشان را بر باد داد.سردمداران جریان نفوذ که بهخوبی میدانستند هنر و هنرمندی چه جایگاه مهمی در جان و فرهنگ مردم ایران دارد، چنان زیرکانه در این حوزه وارد شدند که به نام و اسم هنر، فرهنگ و تمدن ایران بزرگ را هدف برنامههای شوم خود قرار دادند. اما در این میان هنرمندانی عاشق ایران با درک ماموریتهای اصیل فرهنگی خود راه را بهدرستی تشخیص داده و حساب خودشان را از آنانی که به ارزانترین قیمت، سرباز جریان نفوذ شدهاند، جدا کردند. پژمان بازغی، بازیگر سینما و تلویزیون و رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران، یکی از این افراد است. او در واکنش به ماجراها و تحرکاتی که پس از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ از سوی برخی سلبریتیها و گاه برخی اعضای خانه سینما صورت گرفت که تلاش میکردند با صدور بیانیههایی این نهاد صنفی را وارد حاشیههای مورد نظر خود کنند، اظهار کرد: ما در انجمن بازیگران بیانیه سیاسی صادر نمیکنیم و تلاش میکنیم طبق اساسنامه خانه سینما پیش برویم، زیرا من اگر احساساتی بشوم و بخواهم بیانیهای سیاسی علیه ماجرایی که رخ داده (بهدرست یا غلط) بنویسم، به مسئولیتی که به من سپردهاند، جفا کردهام.
نفوذ شریرانه و ردپای صهیونیسم
بعد از آن که انقلاب نوپای اسلامی ایران در شهریور سال ۱۳۵۹ مورد هجوم رژیم صدام قرار گرفت، نوجوانان و جوانان و حتی افراد میانسال و با سن بالا برای دفاع از خاک و شرف کشور خود به جبهههای دفاعمقدس شتافتند. هشت سالی گذشت، جنگ و تهاجم نظامی تمام شد و برای خیلی از افراد اوضاع آنقدر عادی شده بود که سرگرم کار و زندگی خود شوند. اما کسانی بودند که با درک جنگ تمامنشدنی دشمن بهخصوص در جبهه فرهنگی، دوربین و قلم خود را مجهزتر کردند تا همچنان در جبهه فرهنگی انقلاب بمانند و از کیان انقلاب و کشور دفاع کنند. رضا برجی، عکاس و مستندساز، یکی از جوانان آن خیل بزرگ سربازان انقلاب اسلامی بود که از پای ننشست و تا همین حالا هم دوربینش را برای دفاع از انقلاب اسلامی بر زمین ننهاده است. برجی اعتقاد دارد برخی جریانان نفوذی شر خالص هستند و میتوان ردپای صهیونیسم را در این موضوع رصد و پیدا کرد. او که بهعنوان عکاس و مستندساز، تجربه حضورسفر به بیش از ۱۰۰کشور جهان و۱۶جنگ را دارد ومعمولا یک طرف آن مسلمانان بودهاند، درتوضیح ادعای خودش به جامجم میگوید: جریان نفوذ به یکباره وارد کارزار نمیشود و با بسترسازی زمینه بسیاری از تفکرات غلط را در میان مردم نهادینه میکند. مثلا یکی از روشهای وحشیانه و غیرانسانی که جریان نفوذی صهیونیسم در منطقه ایجاد کرد «شرطبندی جنین» است که ما در افغانستان، چچن، کشمیر، عراق، سوریه و... شاهد این فاجعه هستیم. معنای چنین اقدام وحشیانهای این است که ما میخواهیم حتی جنینی را که هنوز شکل کامل انسان به خود نگرفته و نوزادی را که متولد نشده از بین ببریم تا فردا شاهد بالیدن و مقاومت او در برابر غارتگری و اشغال و درندهخویی صهیونیسم نباشیم و کارها و اهدافمان را بهتر پیش ببریم.
راهکار ضذ نفوذ با سینمای متعهد
شکستن قاب هنر و ترک انداختن بر جان فرهنگ یک کشور، آن هم کشوری که پرچم اسلام و ارزشهای دینی را برافراشته است، همیشه با تهاجم و شلیک گلوله امکانپذیر نیست. کمرنگکردن و به مرور کنار زدن ارزشهای دینی، راه و شیوه دیگر بدخواهانی است که میدانند یک جوان باشرف و باایمان، به کشور واعتقادات خودخیانت نمیکند و راه نفوذ در قلب و جان چنین فردی بسته است. واقعیت این است که وقتی پای هنر و بهخصوص هنرهای نمایشی، خصوصا تئاتر و سینما به میان میآید، باید باشند سربازانی که از تیرهای غیب و تهمت و حتی بدنامی برساخته نترسند و حاضر باشند در قاب هنری خودشان از هنرهای دینی و ارزشهای انقلابی بگویند. جایی که میتوانند بهعنوان «ضدنفوذ» از نفوذ اجتماعی و تاثیر اثرهای شبهدینی استفاده کرده و با بهرهگیری از هنر، راه را بر نفوذ دشمن ببندند. هادی مقدمدوست ازجمله کارگردانهای موفق سینما و فیلمنامهنویس باسواد و خلاقی است که تلاش کرده بازتاب مشیتالهی را در قاب هنر و سینمای متعهد بازتاب دهد. سینمای متعهد در مقابل سینمای غیرمتعهد و ولنگاری که هدفی جز پوچی، سرگردانی و حیرانی مخاطب را دنبال نمیکند و امروزه تبدیل به ابزاری برای نفوذ دشمن شده است؛ سینمایی که برخی سلبریتیهای نشاندار آن تلاش کردند طی سالهای اخیر چهرهای غیردینی و غیرمتعهد به ارزشهای اسلامی و انقلابی را از سینمای متعهد ایران به نمایش بگذارند. مقدمدوست با اشاره به اهمیت و ارزش نیت و اعتقادی که باید در پس آثار سینمایی وجود داشته باشد به جامجم میگوید: کار سختی پیشرو داریم، اما نیت انجام کار مهم است. وقتی کاری نتیجه میدهد، خودت نیز متوجه میشوی که کارت تکثیر واقعی شده و هیجانانگیزترین چیز آن اثری است که دیگران از کار ما میگیرند و لذتبخش است. در مجموع اینکه اثری دینی و ارزشی نشر پیدا کند، میتواند بهترین و هیجانانگیزترین بخش کار باشد و همان است که میماند. اینکه با جایزه از فرد سپاسگزاری میشود و برای معاش او و دیگر مسائل مؤثر است، از نظر حرفهای خوب است، اما نباید هدف شهرت و چهره شده باشد، زیرا این حرفه بالا و پایین زیاد دارد و نمیشود زیاد روی آن حساب کرد. چون فرد اگر روی این چیزها حساب کند، با خودش فکر میکند کلک خورده و همین است که آثاری تولید میشود که ما آن خلوص و شفافیت و اثر ارزشهای دینی و الهی را در آن نمیبینیم. اما ساخت اثر در قالب سینمای متعهد و ارزشمند دینی و استقبال جامعه از آن بهترین نویدی است که نشان میدهد با ابزارهای معنوی، دینی و ارزشی میتوان آثار تاثیرگذار در مقابل تاثیرات خزنده سینمای غیرمتعهد و ولنگار ساخت و موفق بود.
آگاهی نسلی برای جلوگیری از نفوذ تاریخی
رهبر انقلاب در بحث نفوذ برای صداوسیما نیز نقشه راه ترسیم میکنند که باید در این زمینه مراقبت کند. از همینرو ساخت سریالها و فیلمهایی که میتوانند از نفوذ تاریخی جلوگیری کنند تا بیگانگان تاریخی غیرواقعی را در برابر نسل آینده قرار ندهند از اولویتهاست.نباید فراموش کرد قاب فراگیر سینما و صحنههای اثرگذار تئاتر، همواره محلی مهم برای ارائه آثاری بوده که با استفاده از ابزار هنر، توانستهاند راهی را باز کنند که شاید بازکردن آن با هزاران سخنرانی و کارهای تبلیغی امکانپذیر نبوده است. ابزاری که به نظر میرسد جریانهای خزنده نفوذ هم قبل از انقلاب و هم پس از آن بهخوبی از آن استفاده کردهاند. در این میان تلویزیون سهم و جایگاهی بزرگ در بازنمایی تمدن و سابقه پرافتخار ایران دارد که با داشتن ظرفیتها و امکانات موجود، بهترین جا برای چنین کاری است اما به نظر میرسد در این حوزه کار و اقدامات مؤثری که لازمه یک انقلاب فرهنگی است، صورت نگرفته؛ بهگونهای که پخش تکستارههایی مانند سریال «سرزمین مادری» و استقبال از آن، نشان میدهد ساخت و نمایش چنین آثاری تا چه حد میتواند تأثیرگذار و مهم باشد.سرزمین مادری از جمله سریالهای درخشانی بود که در آن نوعی جریانشناسی سیاسی اتفاق افتاد و موضوع ویژه آن همان آگاهیبخشی بود که برای جریان نفوذ جدی است و بهشدت به آگاهی نسلی از تاریخ حساس هستند. جریانی که هر کجا فرصتی پیدا کند، زهر خودش را میریزد. به نظر بسیاری از کارشناسان آگاه به جریانهای نفوذ و کسانی که بهخصوص در حوزه سینما شناخت و آگاهی دارند، گناه بزرگ سریال این بود که خیلی از این تحریفها را گام به گام عیان، اصلاح و تلاش کرد تصویر روشنی از حقایق را ارائه دهد. مثلا برای اولینبار و در اتفاقی خیلی عجیب در این سریال درباره نقش بهائیت در حوزه اجتماعی صحبت شد. این در حالی است که امروزه حتی آنهایی که در دهه اول انقلاب درباره این جریان کتاب نوشتند، جرأت نمیکنند بیایند مقابل دوربین بنشینند و یک پاراگراف از آن را تکرار کنند.محمد مسعود، تهیهکننده این سریال درخصوص چگونگی پرداختن دقیق به این حقایق تاریخی به جامجم گفت: چنین اتفاقی در واقع هنر آقای علیرضا طالبزاده نویسنده کار بود. من مجری کار بودم و شناخت او را از این مسائل نداشتم. بهنظرم همه اینها مدیون زحمات آقای طالبزاده است. کار ما نوعی کار جمعی است اما آنچه من و آقای تبریزی انجام دادیم، براساس زحمات آقای طالبزاده بوده است.
سکوت رسانهای و شراکت با جریان نفوذ
رویشهای انقلاب اسلامی آنقدر هست که بعد از چهار دهه از وقوع آن بتواند برنامههای مؤثر و مردمپسندی بسازد. برنامههایی که سازندگان آن اگر هم به هردلیلی جای کار برایشان تنگ شده، خودشان راهی پیدا کردهاند که در قبال هنری در همین سرزمین آموختهاند برای کشور خودشان کاری بکنند؛ برنامهای بسازند و بکوشند یک جای خالی را که اگر پر نشود، ممکن است دستاویزی برای بدخواهان باشد، پر کنند. آنها همیشه و همواره خود را فرزند این رسانه و خادم مردم میدانند. محمد دلاوری؛ نویسنده، مجری و مستندساز در اینباره به جامجم میگوید: هر کس هر کاری از دستش بر میآید باید انجام دهد زیرا امروز سکوت، شراکت با جریان نفوذ است. امروز رنج بزرگ من، رنج ایران و مردم ایران است. شرایط فعلی و اقتصادی خیلی آزارم میدهد. فکر میکنم دچار غفلت عمیقی شدهایم که در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران همینطوری شاخه میدهد. چه من و چه دیگری، امیدوارم کسانی که رسانه را مدیریت میکنند، اگر چراغها خاموش شدهاند و منتقدان دیگر نیستند و صدایشان نمیرسد، نگران شوند؛ بدانند که اینها برای کشور مثل آژیر هستند. اگر این آژیرها را خاموش کنیم، مسأله از بین نمیرود، بلکه مثل خوره ساختار را دچار اختلال میکند. در حال حاضر گروهی آدم بیخرد معضلات پیشپاافتادهای را برای ایران ایجاد میکنند که در راستای اهداف جریان نفوذ است.
بیانات رهبری درخصوص نفوذ ونفوذ فرهنگی از سال ۱۳۶5 تا ۱۴۰۳
1- دولت اسلامی موظف است که جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیقتر و آگاهیهای همگانی مجهز کند و به این وسیله جلوی نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد. (خطبههای نمازجمعه تهران 1365.9.14)
2- افراد مسن خودشان دیدند و افراد جوان خبرش را شنیدند که در 150 سال اخیر، استعمار روی فرهنگ کشور و جوانان و آموزشوپرورش ما اعمال نفوذ کرد و مردم را به بیکارگی و فساد و تباهی و اختلاف سوق داد....( دیدار اقشار مختلف مردم 1368.7.5)
3- هر چیزی که دیدید دشمن روی آن حساسیت نشان میدهد، شما هم روی آن حساس بشوید و بفهمید که دشمن از اینجا میخواهد رخنه کند. (دیدار جمعی از بسیجیان و پرستاران و پرسنل نیروی دریایی ارتش 1369.9.7)
4- عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزای ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است. (دیداراستادان ودانشجویان دردانشگاه علم وصنعت 1378.6.24)
5- قدرتمندان و قلدران دنیا همه تلاششان برای توسعه نفوذ و منافع خودشان است. (بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران 1379.1.26)
6- اگر استکبار و دستگاه سلطه توانست بر کشوری تسلط یابد و در آن نفوذ پیدا کند، منافع آن ملت، دیگر نادیده گرفته خواهد شد. (اجتماع بزرگ مردم اراک 1379.8.24)
7- حفظ استقلال کشور در همه زمینهها و جلوگیری از نفوذ و رخنه دشمنان، جزو اصول تغییرناپذیر انقلاب است. اصول و خطوط اصلی انقلاب قابل تغییر نیست... (مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)1381.3.14)
8- حمله دشمن هم همیشه نظامی نیست. دشمن ممکن است حمله فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و حمله امنیتی کند یا در دستگاههای حساس نفوذ کند.(دیدار مردم قم 1381.10.19)
9- جنگ نرم؛ یعنی جنگ بهوسیله ابزارهای فرهنگی، بهوسیله نفوذ، بهوسیله دروغ، بهوسیله شایعهپراکن. (دیدار بسیجیان کشور 1388.9.4)
10- یکی از راههایی که دشمنان در پیش میگیرند، نفوذ در جوانان و نوجوانان ما است؛ متوجه این نفوذ باشید. سعی کنید به خودتان مصونیت ببخشید؛ نه فقط به خودتان، [بلکه] به پیرامونیان خودتان در مقابل دشمنان مصونیت ببخشید. (مراسم جشن تکلیف دانشآموزان 1395.9.23)
گواه اینمدعا این است که حضرت امامخمینی رحمتا...علیه برای جلوگیری از وقوع امر «فاجعهبارِ» ورود نفوذیها به قدرت در روز ۲۰ آذر ۱۳۶۲ با یادآوری تجربه مشروطه، بر جایگاه رفیع شورای نگهبان تأکید کرده و ضمن هشدار نسبت به «انحراف تدریجی» میفرمایند: «نکند مثل مشروطه شود... من قبلا در مورد انتخابات گفتم که همهچیز ما باید روی موازین اسلامی باشد. افرادی که تعیین میشوند باید کسانی باشند که بهدرد اسلام و جمهوری اسلامی بخورند و عقیدهشان هم این باشد که اسلام خوب است.»
امام خمینی(ره)درمتن وصیتنامه خود نیز همگان را به مراقبت در برابر «نفوذیها» فراخوانده و فرمودهاند: «هرکس بهمقدار توانش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از «نفوذ» وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند.»
نفوذ و جلوگیری از جریانسازی آنها آنقدر اهمیت دارد که یکی از کلیدواژههای پربسامد در کلام حضرت آیتا... خامنهای است. دقت در بیانات معظمله نشانگر این موضوع است که رهبر انقلاب اسلامی خطر «نفوذ دشمن» را بهمثابه «بیهوشی و بیارادهشدن یک جامعه» میدانند.ایشان در هفته دفاعمقدس در دیدار با پیشکسوتان و فعالان مقاومت در چهار مهرماه ۱۴۰۳ آخرین کلام خود را به بحث نفود اختصاص داد و فرمود: «آخرین عرض من، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیلهی افراد نفوذی، بهوسیله انسانهای فریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانه دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظفند. در وزارت آموزشوپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ــ که محل تربیت جوانهاست ــ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیله رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکستخورده، در داخل کشور، با انحاء حیلهها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد.» برهمین اساس، در گزارش پیشرو، برای واکاوی و بازشناسی«جریان خزنده نفوذ» با تحلیلی کوتاه از انواع نفوذ، گزیدهای از گفتوگوهایی که درقالب میز فرهنگی جامپلاس در ششماهه اول سال ۱۴۰۳ در گروه فرهنگوادب روزنامه جامجم صورت گرفته است، پیش روی شماست. گفتوگوهایی که علیاکبر عبدالعلیزاده نویسنده، منتقد و پژوهشگر با مهمانان جامجم در قالب واکاوی و بازشناسی جریان نفوذ و بهخصوص نفوذ فرهنگی صورت داده است.
نفوذ از انحلال امور تربیتی تا سند ۲۰۳۰
رهبری معظم انقلاب اسلامی هرجا صحبت از بحث نفوذ فرهنگی بوده، ازجمله در دیدار اخیرشان با پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت، حتما اشارهای به نقش آموزشوپرورش و جایگاه آن در مقابله با این تهاجم خطرساز داشتهاند. بطورمثال وقتی بخش امور تربیتی در این وزارتخانه منحل میشود بهمعنای آن است که جا برای نفوذ ۲۰۳۰ باز شود. طرح سندی مبتنی بر نفوذ و اقدامهای حسابشده در آموزشوپرورش تحت عنوان سند ۲۰۳۰ نشان و حکایت از این دارد که نگاه عمیق و حکیمانه رهبری دراینمورد اساس و پایهای کارشناسی و درست دارد که درحقیقت انذار و هشدار به مدیران ارشد آموزشوپرورش از چنین نگاهی سرچشمه میگیرد. دکتر محمدرضا سنگری، نویسنده، پژوهشگر و پیشکسوت فرهنگی در گفتوگویی که با جامجم دارد درپاسخ به این سؤال که چرا در آموزشوپرورش با اینکه افراد فرهیخته زیادی با دغدغه فرهنگ و مدیریتهای موفق در این وزارتخانه حضور دارند، شاهد صداوندایی از این جمعیت نیستیم تا مثلا به طرح ضدفرهنگیای مانند ۲۰۳۰ اعتراض کنند، میگوید: «... مشکل این است که برخی جرات چنین اقدامهایی را ندارند. یعنی ما برای حل چنین مشکلات بزرگ و ریشهداری، نیازمند ارادهای بزرگ هستیم که ظاهرا غایب است و در غیاب آن در بر همان پاشنهای میچرخد که بنایش را جریان نفوذ از قبل گذاشتهاند. فرقی هم نمیکند دهههای ۲۰ و ۳۰ باشد یا ۶۰، ۸۰ و ۹۰. پس اگر ارادهای باشد و ما بتوانیم جریانسازی کنیم، خودبهخود جریان نفود آن را مضمحل و محو خواهد کرد. بهعنوان نمونه اگر رهبری در قضیه سند ۲۰۳۰ آنگونه روشنگری نمیکردند، حالاحالاها کسی متوجه نمیشد چهاتفاقی درحال وقوع است و بهقول معروف جریان نفوذی با دست خودیها کارشان را پیش میبردند. شکی نیست که این کار جریانات نفوذ است و بسیار هم با برنامهریزی کار میکنند و گاهی اگر بصیر و بابصیرت نباشیم، پنجسال بعد میبینیم اتفاقی رخ داد که آن را در خواب هم پیشبینی نمیکردیم.
نفوذ خزنده عالیجنابان با طرح «بمنار»
جالب است بدانیم جدای از ضرباتی که جریان نفوذ به ساختار «امور تربیتی» برخاسته از اندیشههای شهید رجایی وارد کرد، گاه ارائه طرحهای جایگزین بیثمر و غیرکارشناسانه باعث تعطیلی برخی از فعالیتهای موثر و جذاب حوزه دانشآموزی شده است. این درحالی بوده که اینگونه طرحها بهدلیل ارائه از سوی شخصیتهایی مانند ریاست جمهوری و... توسط افراد و جریاناتی خاص که بهدنبال منافع و مصالح گروهی و شخصی خود بودهاند، حمایت و باعث انحرافاتی در سیر طبیعی برخی امور شده که متاسفانه تا همین امروز هم ادامه دارد.مثل طرح «بمنار» که فعالیت امور تربیتی را در آموزش و پرورش تعطیل کرد.جواد محقق، نویسنده و معلم پیشکسوت که در این خصوص خاطراتی به یادماندنی دارد به جامجم میگوید: اردوهای دانشآموزی که از سوی وزارت آموزش و پرورش صورت میگرفت آثار ماندگاری بین دانشآموزان و نسل آینده داشت. ما آن سالها به اتفاق آقای دکتر سنگری در این اردوها حضور پیدا میکردیم و به کشف استعداد دانشآموزان میپرداختیم. بسیاری از افرادی که استعدادهای آنها در زمینههای مختلف شناسایی و تقویت میشد، اکنون در جاهای بسیاری حضور دارند و منشأ اثر هستند. به عنوان نمونه یکی از آنها آقای آرش شفاعی است که از شاعران توانا هستند و امروز در رسانهها هم قلم میزنند.اما متاسفانه برگزاری این اردوها از سوی امورتربیتی از دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی دچار سرنوشت غمانگیزی شد و مسیر دیگری را برای این فعالیتها رقم زد. ماجرا این بود که رئیسجمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی ۱۳۷۶ در دبستان «استقلال» روستای زلزلهزده بنمار در 35 کیلومتری جنوبغرب اردبیل از دانشآموزان کل کشور خواست با پاسخ به دو سؤال «عوامل و موانع استقرار قانون در جامعه» و «علت حضور نیروهای بیگانه و راههای بیرون راندن آنان از منطقه» به مسئولان کشور راه حل و پیشنهاد ارائه دهند. اتفاقی که به طرح بنمار معروف و باعث شد همه فعالیتهای ارزشمند اردوهای دانشآموزی مانند شعر، قصه، داستان، قرآن و نهجالبلاغه، سرود، فعالیتهای ورزشی و ...تحت تاثیر آن قرار گیرد و به حاشیه رانده شود. یعنی با ندانمکاری برخی مسئولان امور تربیتی آن همه فعالیتهای هدفمند و موثر و تاثیرگذار از بین رفت و این طرح جایگزین آن شد.»
نفوذ آموزشی و کوبیدن میخ آخر
همانطور که میدانیم جریان نفوذ برنامه گستردهای برای استحاله فرهنگی نسل آینده کشور دارد و از همین رو آموزش و پرورش هم در دوران قبل از انقلاب و هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره مورد طمع دشمنان این آب و خاک بوده است. به گونهای که جریانهایی مانند بهائیت و دیگر جریانات انحرافی همواره آن را پایگاه و محل اجرای برنامههای نفوذی خود قرار دادهاند. جالب است که در گفتوگوهایی که با صاحبنظران حوزههای اجتماعی و فرهنگی و هنری انجام دادیم؛ آنها نیز عقیده دارند که نوک پیکان حمله جریان نفوذ به آموزش و پرورش است. دکتر محمد ابراهیم محمدی، نویسنده و از فرهنگیان با سابقه یکی از همین صاحبنظران است که درباره چرایی تعطیلی امور تربیتی در آموزش و پرورش که تجربه موفقی در دهه ۶۰ داشت و توانست در همان دوران بیامکانات و بیسامان اثرات خوبی بر عملکرد تربیتی دانشآموزان بگذارد، به جامجم گفت: تعطیلی امور تربیتی نقطه رجعتی در آموزش و پرورش است زیرا بعد از انحلال چنین طرح موفقی به فاصله دو دهه، بدون هیچگونه مقاومت جدی در بدنه آموزش و پرورش سند ۲۰۳۰ به اجرا درآمد.او در خصوص دغدغههای موجود در آموزش و پرورش برای ارزیابی اثرات چنین اقداماتی که میتواند موجب عقبگردهای فرهنگی و ارزشی شود، افزود: نمیتوان تاثیر چنین عملکردی را بر اتفاقات بعدی مانند نفوذ از طریق طرح ۲۰۳۰، بیاهمیت یا کمرنگ دانست. البته تلاشهایی صورت گرفته اما چون بلد نبودند و قالب کار کارشناسی نبود، در برخی جاها این تلاشها نتیجه معکوس در پی داشت. به همین دلیل اگر فرزندان ما از شهید سلیمانی و دیگر شهدا تاثیر پذیرفتهاند، این تاثیر در فضاهای غیررسمی بوده است. دلیل این عدم تاثیرگذاری در مدارس را هم میتوان در دو واکنش یعنی رفتارهای افراطی یا همراه با تفریط ارزیابی کرد. دو رفتاری که متاسفانه هر دو وجه آن یعنی هم افراط و هم تفریط اثرات منفی و تخریبی خود را به دنبال داشته است. او با اشاره به طرح ایده دانشگاه تربیت معلم غیرانتفاعی و تصمیمسازی عوامل نفوذی برای مدیران بدون نگاه به ثمرات گذشته گفت: عیب ما این است که از گذشتهها عبرت نمیگیریم. بهتر است یک مدیر راهبردی نیمنگاهی هم به گذشته داشته باشد. این واقعیت هرچند تلخ را باید بگویم که ما در توسعه مدارس طبقاتی اشتباه کردیم. ما درمدیریت مدارس معمول و طبیعی خودمان ناتوان بودیم. یعنی ناخواسته تربیت را به مسلخ پول و سرمایه بردیم؛ یعنی همانطورکه موسسات مالی و اعتباری خصوصی بلای جان اقتصاد کشور و شبکه بانکی شد. موسسات آموزشی و اعتباری هم بلای تربیت و آموزش شد و فاتحه مدیریت در مدارس دولتی را خواند و بزرگترین خیانت را به صاحبان اصلی انقلاب که مردم کمبرخوردار بودند، کرد. پس انحلال دانشسراها و مراکز تربیت معلم و تاسیس دانشگاه فرهنگیان بدترین تجربه آموزشوپرورش در زمینه تربیتمعلم بود. شک نکنیم که بانیان مدارس طبقاتی دیروز، پیشنهاددهندگان دانشگاه تربیت معلم غیرانتفاعی هستندکه چنین اقدامی کوبیدن میخ آخربر تابوت آموزشوپرورش خواهد بود.
نفوذ سازمانی و مختصات جنگ فرهنگی
تعداد زیادی از سربازان فرهنگی انقلاب اسلامی، کارشان را با نوشتن و سخنرانی و یاری به انقلاب اسلامی، سالها پیش از وقوع آن شروع کردهاند. بزرگانی که بعدها منشا خدمات زیادی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدهاند و هنوز هم به پیمانی که برای دفاع از انقلاب بستهاند، وفادار وپای کار هستند. آنها چه در سپاه خدمت کنند و چه سفیر جمهوری اسلامی ایران در چین باشند، فراموش نمیکنند مسئولیت سنگینی که برای دفاع ازاسلام و انقلاب بر عهده دارند، بر هر امر دیگری مقدم است. دکتر جواد منصوری، دیپلمات و نویسنده حوزه فرهنگ هم از این دست سربازان فرهنگی بوده که معتقد است هنوز مختصات جنگ فرهنگی را در کشور درک نکردهایم! او به جامجم گفت: پای ما درامور فرهنگی میلنگد و باید تاکید کنم که نظام آموزشی را به عنوان اولین مقصر این قضیه میدانم. ازنگاه من نظام آموزشی ما خیلی غلط است و خیلی ضعف و انحراف دارد. به گونهای که اگر فرهنگ تشیع، فرهنگ ایران و امام (ره) و رهبری را نداشتیم، به یقین این کشور نمیتوانست روی پای خودش بماند. یکی از دلایل ضعف و انحراف در این وزارتخانه لختی و بیعملی در مقابل رخدادهای نفوذی دشمن در حوزه فرهنگ و بخصوص آموزش و پرورش است و شاهد بودیم که چگونه در مقطعی امور تربیتی را به کلی تعطیل و منحل کردند.دکتر منصوری در واکنش به طرح این موضوع که میدانیم شکلگیری و بنیانگذاری آموزشوپرورش توسط بهائیت بوده است، کتابهای درسی را خانمی نوشت که پلاکدار بهائیت است و این حرف را با افتخار در مجمع بهائیت گفته و میدانیم که «بابا آب داد» و «بابا نان داد» متعلق به آن جریان فکری است و هنوز بعد از چهار دهه تغییر بنیادی در این زمینه نداشتهایم اظهار داشت: من هنوز جوابی برای این موضوع پیدا نکردهام. برای من هنوز بسیاری از رویکردهای آموزشی و پرورشی مبهم است و از مسئولان هم که سؤال میپرسیم جواب نمیدهند!
نفوذ فرهنگی زیر پوست نادیدهگیری و سکوت مطلق!
رهبر معظم انقلاب در جریانشناسی نفوذ پس از موضوع آموزشوپرورش به مسأله جنگ فرهنگی اشاره دارند. از همین رو این موضوع را با برخی چهرههای فرهنگی کشور در جهت جریانشناسی عوامل نفوذی در لایههای زیرین فعالیتهای فرهنگی و هنری بررسی کردیم.هوشنگ توکلی نویسنده، کارگردان و بازیگر پیشکسوت که از او بهعنوان کتابخانهای عظیم در حوزه سینما، تئاتر و مباحث کلان فرهنگی یاد میشود، سهم و تاثیر جریانات نفوذ، در انحراف مسیر فرهنگی انقلاب را بسیار پررنگ میداند. او درباره رد پای عوامل نفوذی در حوزه تئاتر و سینما به جامجم میگوید: «8 ــ 7 سال بعد از انقلاب، قطار در حال حرکت رویکردهای انقلابی را برخی عوامل نفوذی در جادهخاکی انداختند. قطاری که متاسفانه همچنان در این جادهخاکی راه خودش را میرود، به گونهای که در این زمینه چیزی روی چیزی بند نیست. من الان به حوزههای دیگر کار ندارم. در حوزه فرهنگوهنر، چاپ، کتاب، قصه، رمان و ادبیات کودک، هیچ خبری نیست. شما فکر کنید که ما در این ۴۰ سال با چه مشقتی هنرمند تربیت کردهایم، این کارهای سخت در شرایط عادی و رفاه نبوده است. بهترین شاگردهای سینما، بهترین بازیگران، بهترین کارگردانان شاگرد من هستند که با بدبختی و خون دل این افراد را ساختیم که اگر اجازه میدادند و با ما همکاری میکردند در این حوزه بهشت داشتیم. البته معتقدم باید حالا هم برای عبور از این بحران کاری کرد!
او با اشاره به اینکه چرا تولیدات سینمایی و تلویزیونی موثر در دهههای اول انقلاب تداوم پیدا نکردند، گفت: وقتی سریال «مدرس» را ساختم و روی آنتن رفت یادم هست که بین ساعت ۸ تا ۹ زمان پخش برنامه، کل ایران تعطیل میشد. طبق گزارشهایی که دادند حتی اورژانس بیمارستانها در شهرستانها مریض نمیپذیرفتند و پذیرش را موکول به بعد از سریال مدرس میکردند. با چنین موفقیتی و اینکه ۹۲ تا ۹۳درصد بیننده داشته است، اگر مطبوعات آن دوره را مرور کنید، میبینید که در عرض ۱۹سال یک مورد نقد درباره آن نیست و سکوت مطلق است. چون جریانهای سیاسی و نفوذ در آن دوره به این نتیجه رسیده بودند که باید درباره ساخت چنین آثاری سکوت کنند و انگار نه انگار که مدرسی ساخته و پخش شده و مورد استقبال قرار گرفته است. کاریهای بعدی و آثار تاثیرگذار هم به همین سرنوشت مبتلا شدند. این سکوت زمینه را برای جریانهای نفوذی باز میگذاشت تا خود را در هیاهوی رسانهای به مردم بقبولانند.
هجمهسازی علیه هنرمندان واقعی
نباید فراموش کرد که عوامل نفوذ بهعنوان حامیان رفتاری برخاسته از اهداف و ماموریتهای تمامیتخواهانه دشمنان، هرگاه با مقاومت و ایستادگی مردان و زنان شجاع و نیکاندیش یک جامعه مواجه نشدهاند، افسارگسیختهتر از گذشته به راه خود ادامه دادهاند. بههمیندلیل آنها حتی سکوت هنرمندان، صاحبنظران پیشکسوت و کسانی را که در جامعه جایگاه و تریبونی دارند، برای خودشان امتیازی بزرگ دانسته و تلاش کردهاند به هر رفتار و عملی که در این زمینه مانع راهشان باشد، به شدیدترین وجه پاسخ دهند. امری که خط قرمز آنان بود در صورت ابراز هر واکنشی از سوی این اندیشمندان خیرخواه، برآشفته و خشمگین شده و به شدیدترین وجه کسانی را که در مقابل آنان ایستادهاند، مورد توهین و هجمه و آزار روحی و روانی قرار دادهاند. احمد نجفی، بازیگر، کارگردان و مجری توانا یکی از آن چهرههایی است که بارها مورد هجمه رسانههای بدخواه و معارض جمهوری اسلامی قرار گرفته است. او با اشاره به اینکه سالهاست شاهد نوشتهشدن فیلمنامههای سفارتی و تبدیل آن به آثار سینمایی هستیم که بهدنبال تحریف تاریخ هستند، به جامجم میگوید: من نجفی با همه مشکلاتی که دارم، فیلمی با عنوان «من یک ایرانیام» میسازم، اما عدهای ایرانی دیگر جلوی پخش آن را بهدلیل اسمی که روی فیلم گذاشتهام، میگیرند، در جشنواره راهش نمیدهند و مجبورم میکنند تا بروم و در اعتراض به این موضوع در خانه سینما و پخش را گل بگیرم. متاسفانه کسانی مانع پخش این فیلم شدهاند که در فیلمهای خودشان اوج ناامیدی نسبت به تاریخ این مملکت موج میزند.
این بازیگر توانا در فرازی دیگر از صحبتهایش درباره عشق به ایران و راههای برونرفت از تله جریان نفوذی میگوید: ...کار را با بخشنامه نه، بلکه با فرهنگ باید پیش ببریم، زیرا این انقلاب، انقلاب فرهنگ است. بوی خوش خاک این وطن را حس کنیم. گوشهگوشه و جایجای این وطن برای ما خاطره است، باید آن را حفظ کنیم و توسعه دهیم. باورش کنیم... باید برای خانهات بجنگی! جنگ جز نکبت، بدبختی و فلاکت چیز دیگری ندارد، اما دفاع و مبارزه جنس دیگری دارد که جنگ را گاه اجتنابناپذیر میکند و دفاعمقدس ما از این جنس بود. باید از مردم خودمان بپرسیم آیا تاریخ نکبتبار قاجار را فراموش کردهایم؟ آیا بذل و بخشش بحرینها و اروند و سیستانوبلوچستان (که خیلیها از آن بیخبرند) را از یاد بردهایم؟ کسی که سرتاپا انتقاد است، چگونه به خود اجازه میدهد تا از دیگران و مملکت خودش انتقاد کند؟
جریان نفوذ پشت بیانیههای سیاسی
هنر زبانی است که هر کاری را میتوان با آن به نحو موثرتری بهانجامرساند. هنر هم میتواند انسانها را تبدیل به مرتضی آوینی کند و هم میتواند از آنها افرادی بسازد که خود را سلبریتی بدانند و حاضر شوند جایگاه و شأن هنری خود را با ارزانترین قیمت پیشنهادی به حراج بگذارند. تجربهای تلخ که در چند سال اخیر محبوبیت و شهرت را از فعالان سینما، تئاتر و دیگر حوزهها و شاخههای هنر گرفت و با بهایی اندک همه تلاشها و زحماتشان را بر باد داد.سردمداران جریان نفوذ که بهخوبی میدانستند هنر و هنرمندی چه جایگاه مهمی در جان و فرهنگ مردم ایران دارد، چنان زیرکانه در این حوزه وارد شدند که به نام و اسم هنر، فرهنگ و تمدن ایران بزرگ را هدف برنامههای شوم خود قرار دادند. اما در این میان هنرمندانی عاشق ایران با درک ماموریتهای اصیل فرهنگی خود راه را بهدرستی تشخیص داده و حساب خودشان را از آنانی که به ارزانترین قیمت، سرباز جریان نفوذ شدهاند، جدا کردند. پژمان بازغی، بازیگر سینما و تلویزیون و رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران، یکی از این افراد است. او در واکنش به ماجراها و تحرکاتی که پس از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ از سوی برخی سلبریتیها و گاه برخی اعضای خانه سینما صورت گرفت که تلاش میکردند با صدور بیانیههایی این نهاد صنفی را وارد حاشیههای مورد نظر خود کنند، اظهار کرد: ما در انجمن بازیگران بیانیه سیاسی صادر نمیکنیم و تلاش میکنیم طبق اساسنامه خانه سینما پیش برویم، زیرا من اگر احساساتی بشوم و بخواهم بیانیهای سیاسی علیه ماجرایی که رخ داده (بهدرست یا غلط) بنویسم، به مسئولیتی که به من سپردهاند، جفا کردهام.
نفوذ شریرانه و ردپای صهیونیسم
بعد از آن که انقلاب نوپای اسلامی ایران در شهریور سال ۱۳۵۹ مورد هجوم رژیم صدام قرار گرفت، نوجوانان و جوانان و حتی افراد میانسال و با سن بالا برای دفاع از خاک و شرف کشور خود به جبهههای دفاعمقدس شتافتند. هشت سالی گذشت، جنگ و تهاجم نظامی تمام شد و برای خیلی از افراد اوضاع آنقدر عادی شده بود که سرگرم کار و زندگی خود شوند. اما کسانی بودند که با درک جنگ تمامنشدنی دشمن بهخصوص در جبهه فرهنگی، دوربین و قلم خود را مجهزتر کردند تا همچنان در جبهه فرهنگی انقلاب بمانند و از کیان انقلاب و کشور دفاع کنند. رضا برجی، عکاس و مستندساز، یکی از جوانان آن خیل بزرگ سربازان انقلاب اسلامی بود که از پای ننشست و تا همین حالا هم دوربینش را برای دفاع از انقلاب اسلامی بر زمین ننهاده است. برجی اعتقاد دارد برخی جریانان نفوذی شر خالص هستند و میتوان ردپای صهیونیسم را در این موضوع رصد و پیدا کرد. او که بهعنوان عکاس و مستندساز، تجربه حضورسفر به بیش از ۱۰۰کشور جهان و۱۶جنگ را دارد ومعمولا یک طرف آن مسلمانان بودهاند، درتوضیح ادعای خودش به جامجم میگوید: جریان نفوذ به یکباره وارد کارزار نمیشود و با بسترسازی زمینه بسیاری از تفکرات غلط را در میان مردم نهادینه میکند. مثلا یکی از روشهای وحشیانه و غیرانسانی که جریان نفوذی صهیونیسم در منطقه ایجاد کرد «شرطبندی جنین» است که ما در افغانستان، چچن، کشمیر، عراق، سوریه و... شاهد این فاجعه هستیم. معنای چنین اقدام وحشیانهای این است که ما میخواهیم حتی جنینی را که هنوز شکل کامل انسان به خود نگرفته و نوزادی را که متولد نشده از بین ببریم تا فردا شاهد بالیدن و مقاومت او در برابر غارتگری و اشغال و درندهخویی صهیونیسم نباشیم و کارها و اهدافمان را بهتر پیش ببریم.
راهکار ضذ نفوذ با سینمای متعهد
شکستن قاب هنر و ترک انداختن بر جان فرهنگ یک کشور، آن هم کشوری که پرچم اسلام و ارزشهای دینی را برافراشته است، همیشه با تهاجم و شلیک گلوله امکانپذیر نیست. کمرنگکردن و به مرور کنار زدن ارزشهای دینی، راه و شیوه دیگر بدخواهانی است که میدانند یک جوان باشرف و باایمان، به کشور واعتقادات خودخیانت نمیکند و راه نفوذ در قلب و جان چنین فردی بسته است. واقعیت این است که وقتی پای هنر و بهخصوص هنرهای نمایشی، خصوصا تئاتر و سینما به میان میآید، باید باشند سربازانی که از تیرهای غیب و تهمت و حتی بدنامی برساخته نترسند و حاضر باشند در قاب هنری خودشان از هنرهای دینی و ارزشهای انقلابی بگویند. جایی که میتوانند بهعنوان «ضدنفوذ» از نفوذ اجتماعی و تاثیر اثرهای شبهدینی استفاده کرده و با بهرهگیری از هنر، راه را بر نفوذ دشمن ببندند. هادی مقدمدوست ازجمله کارگردانهای موفق سینما و فیلمنامهنویس باسواد و خلاقی است که تلاش کرده بازتاب مشیتالهی را در قاب هنر و سینمای متعهد بازتاب دهد. سینمای متعهد در مقابل سینمای غیرمتعهد و ولنگاری که هدفی جز پوچی، سرگردانی و حیرانی مخاطب را دنبال نمیکند و امروزه تبدیل به ابزاری برای نفوذ دشمن شده است؛ سینمایی که برخی سلبریتیهای نشاندار آن تلاش کردند طی سالهای اخیر چهرهای غیردینی و غیرمتعهد به ارزشهای اسلامی و انقلابی را از سینمای متعهد ایران به نمایش بگذارند. مقدمدوست با اشاره به اهمیت و ارزش نیت و اعتقادی که باید در پس آثار سینمایی وجود داشته باشد به جامجم میگوید: کار سختی پیشرو داریم، اما نیت انجام کار مهم است. وقتی کاری نتیجه میدهد، خودت نیز متوجه میشوی که کارت تکثیر واقعی شده و هیجانانگیزترین چیز آن اثری است که دیگران از کار ما میگیرند و لذتبخش است. در مجموع اینکه اثری دینی و ارزشی نشر پیدا کند، میتواند بهترین و هیجانانگیزترین بخش کار باشد و همان است که میماند. اینکه با جایزه از فرد سپاسگزاری میشود و برای معاش او و دیگر مسائل مؤثر است، از نظر حرفهای خوب است، اما نباید هدف شهرت و چهره شده باشد، زیرا این حرفه بالا و پایین زیاد دارد و نمیشود زیاد روی آن حساب کرد. چون فرد اگر روی این چیزها حساب کند، با خودش فکر میکند کلک خورده و همین است که آثاری تولید میشود که ما آن خلوص و شفافیت و اثر ارزشهای دینی و الهی را در آن نمیبینیم. اما ساخت اثر در قالب سینمای متعهد و ارزشمند دینی و استقبال جامعه از آن بهترین نویدی است که نشان میدهد با ابزارهای معنوی، دینی و ارزشی میتوان آثار تاثیرگذار در مقابل تاثیرات خزنده سینمای غیرمتعهد و ولنگار ساخت و موفق بود.
آگاهی نسلی برای جلوگیری از نفوذ تاریخی
رهبر انقلاب در بحث نفوذ برای صداوسیما نیز نقشه راه ترسیم میکنند که باید در این زمینه مراقبت کند. از همینرو ساخت سریالها و فیلمهایی که میتوانند از نفوذ تاریخی جلوگیری کنند تا بیگانگان تاریخی غیرواقعی را در برابر نسل آینده قرار ندهند از اولویتهاست.نباید فراموش کرد قاب فراگیر سینما و صحنههای اثرگذار تئاتر، همواره محلی مهم برای ارائه آثاری بوده که با استفاده از ابزار هنر، توانستهاند راهی را باز کنند که شاید بازکردن آن با هزاران سخنرانی و کارهای تبلیغی امکانپذیر نبوده است. ابزاری که به نظر میرسد جریانهای خزنده نفوذ هم قبل از انقلاب و هم پس از آن بهخوبی از آن استفاده کردهاند. در این میان تلویزیون سهم و جایگاهی بزرگ در بازنمایی تمدن و سابقه پرافتخار ایران دارد که با داشتن ظرفیتها و امکانات موجود، بهترین جا برای چنین کاری است اما به نظر میرسد در این حوزه کار و اقدامات مؤثری که لازمه یک انقلاب فرهنگی است، صورت نگرفته؛ بهگونهای که پخش تکستارههایی مانند سریال «سرزمین مادری» و استقبال از آن، نشان میدهد ساخت و نمایش چنین آثاری تا چه حد میتواند تأثیرگذار و مهم باشد.سرزمین مادری از جمله سریالهای درخشانی بود که در آن نوعی جریانشناسی سیاسی اتفاق افتاد و موضوع ویژه آن همان آگاهیبخشی بود که برای جریان نفوذ جدی است و بهشدت به آگاهی نسلی از تاریخ حساس هستند. جریانی که هر کجا فرصتی پیدا کند، زهر خودش را میریزد. به نظر بسیاری از کارشناسان آگاه به جریانهای نفوذ و کسانی که بهخصوص در حوزه سینما شناخت و آگاهی دارند، گناه بزرگ سریال این بود که خیلی از این تحریفها را گام به گام عیان، اصلاح و تلاش کرد تصویر روشنی از حقایق را ارائه دهد. مثلا برای اولینبار و در اتفاقی خیلی عجیب در این سریال درباره نقش بهائیت در حوزه اجتماعی صحبت شد. این در حالی است که امروزه حتی آنهایی که در دهه اول انقلاب درباره این جریان کتاب نوشتند، جرأت نمیکنند بیایند مقابل دوربین بنشینند و یک پاراگراف از آن را تکرار کنند.محمد مسعود، تهیهکننده این سریال درخصوص چگونگی پرداختن دقیق به این حقایق تاریخی به جامجم گفت: چنین اتفاقی در واقع هنر آقای علیرضا طالبزاده نویسنده کار بود. من مجری کار بودم و شناخت او را از این مسائل نداشتم. بهنظرم همه اینها مدیون زحمات آقای طالبزاده است. کار ما نوعی کار جمعی است اما آنچه من و آقای تبریزی انجام دادیم، براساس زحمات آقای طالبزاده بوده است.
سکوت رسانهای و شراکت با جریان نفوذ
رویشهای انقلاب اسلامی آنقدر هست که بعد از چهار دهه از وقوع آن بتواند برنامههای مؤثر و مردمپسندی بسازد. برنامههایی که سازندگان آن اگر هم به هردلیلی جای کار برایشان تنگ شده، خودشان راهی پیدا کردهاند که در قبال هنری در همین سرزمین آموختهاند برای کشور خودشان کاری بکنند؛ برنامهای بسازند و بکوشند یک جای خالی را که اگر پر نشود، ممکن است دستاویزی برای بدخواهان باشد، پر کنند. آنها همیشه و همواره خود را فرزند این رسانه و خادم مردم میدانند. محمد دلاوری؛ نویسنده، مجری و مستندساز در اینباره به جامجم میگوید: هر کس هر کاری از دستش بر میآید باید انجام دهد زیرا امروز سکوت، شراکت با جریان نفوذ است. امروز رنج بزرگ من، رنج ایران و مردم ایران است. شرایط فعلی و اقتصادی خیلی آزارم میدهد. فکر میکنم دچار غفلت عمیقی شدهایم که در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران همینطوری شاخه میدهد. چه من و چه دیگری، امیدوارم کسانی که رسانه را مدیریت میکنند، اگر چراغها خاموش شدهاند و منتقدان دیگر نیستند و صدایشان نمیرسد، نگران شوند؛ بدانند که اینها برای کشور مثل آژیر هستند. اگر این آژیرها را خاموش کنیم، مسأله از بین نمیرود، بلکه مثل خوره ساختار را دچار اختلال میکند. در حال حاضر گروهی آدم بیخرد معضلات پیشپاافتادهای را برای ایران ایجاد میکنند که در راستای اهداف جریان نفوذ است.
بیانات رهبری درخصوص نفوذ ونفوذ فرهنگی از سال ۱۳۶5 تا ۱۴۰۳
1- دولت اسلامی موظف است که جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیقتر و آگاهیهای همگانی مجهز کند و به این وسیله جلوی نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد. (خطبههای نمازجمعه تهران 1365.9.14)
2- افراد مسن خودشان دیدند و افراد جوان خبرش را شنیدند که در 150 سال اخیر، استعمار روی فرهنگ کشور و جوانان و آموزشوپرورش ما اعمال نفوذ کرد و مردم را به بیکارگی و فساد و تباهی و اختلاف سوق داد....( دیدار اقشار مختلف مردم 1368.7.5)
3- هر چیزی که دیدید دشمن روی آن حساسیت نشان میدهد، شما هم روی آن حساس بشوید و بفهمید که دشمن از اینجا میخواهد رخنه کند. (دیدار جمعی از بسیجیان و پرستاران و پرسنل نیروی دریایی ارتش 1369.9.7)
4- عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزای ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است. (دیداراستادان ودانشجویان دردانشگاه علم وصنعت 1378.6.24)
5- قدرتمندان و قلدران دنیا همه تلاششان برای توسعه نفوذ و منافع خودشان است. (بیانات در خطبههای نمازجمعه تهران 1379.1.26)
6- اگر استکبار و دستگاه سلطه توانست بر کشوری تسلط یابد و در آن نفوذ پیدا کند، منافع آن ملت، دیگر نادیده گرفته خواهد شد. (اجتماع بزرگ مردم اراک 1379.8.24)
7- حفظ استقلال کشور در همه زمینهها و جلوگیری از نفوذ و رخنه دشمنان، جزو اصول تغییرناپذیر انقلاب است. اصول و خطوط اصلی انقلاب قابل تغییر نیست... (مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)1381.3.14)
8- حمله دشمن هم همیشه نظامی نیست. دشمن ممکن است حمله فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و حمله امنیتی کند یا در دستگاههای حساس نفوذ کند.(دیدار مردم قم 1381.10.19)
9- جنگ نرم؛ یعنی جنگ بهوسیله ابزارهای فرهنگی، بهوسیله نفوذ، بهوسیله دروغ، بهوسیله شایعهپراکن. (دیدار بسیجیان کشور 1388.9.4)
10- یکی از راههایی که دشمنان در پیش میگیرند، نفوذ در جوانان و نوجوانان ما است؛ متوجه این نفوذ باشید. سعی کنید به خودتان مصونیت ببخشید؛ نه فقط به خودتان، [بلکه] به پیرامونیان خودتان در مقابل دشمنان مصونیت ببخشید. (مراسم جشن تکلیف دانشآموزان 1395.9.23)
11- معنای نفوذ دشمن، نفوذ بیگانه و بدخواه این است که شما از خودتان اختیاری ندارید؛ او میآید و در جامعه شما، مثل انسان بیهوشی که هرچه میخواهند به او تزریق میکنند، تصرف میکند.(دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 1401.11.29)
12- در جنگ ترکیبی، دشمن از رسانه استفاده میکند، از عامل فرهنگی استفاده میکند، از عامل امنیتی استفاده میکند، از نفوذ استفاده میکند، از عامل اقتصادی استفاده میکند؛ از همه این عوامل استفاده میکند برای اینکه ملت را در محاصره قرار بدهد... ( اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی1402.1.1)
13- با وجود این فداکاریها، ملت ایران نمیپذیرد که پرچمهای نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانه آن بهوسیله افراد نفوذی و فریبخورده در کشور و دستگاههای مختلف بر افراشته شود. (دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت 1403.7.4)