شناسهٔ خبر: 68202797 - سرویس سیاسی
منبع: جهان نیوز | لینک خبر

آتش سطل‌آشغال‌ها و غضب الهی

محسن مهدیان

دشمن در اغتشاشات۱۴۰۱ سطل‌آشغال آتش می‌زد تا به میدان ذهن‌ها راه یابد. ترس و خشونت ذهنی باید جای غیبت میدانی مردم را پر می‌کرد. حالا این اراذل و اوباش وقتی ابعاد جهانی می‌گیرند، می‌شوند رژیم‌صهیونیستی.

صاحب‌خبر - جهان نيوز - محسن مهدیان: یکم. خاطرتان هست روزهای اولیه اغتشاشات ۱۴۰۱ برخی چه حسی داشتند؟ هرکس در خانه نشسته و غرق اینستاگرام بود، از آتش سطل‌آشغال‌ها احساس می‌کرد نظام سقوط کرده و اگر برای خرید نان و ماست بیرون نمی‌آمد، باور نمی‌کرد خبری نیست و هرچه هست دود است.

اما هدف از به آتش کشیدن سطل‌آشغال چه بود؟ آتش، چشم‌ها را می‌گیرد. در میدان مردم را نداشتند و لازم بود با آتش و دود چشم‌ها را پر کنند.

دوم. خاطرتان هست روزهای آخر اغتشاشات۱۴۰۱چه اتفاقی افتاد؟ وقتی همه‌چیز رو به پایان و آرامش بود؛ سلاخی شهید عجمیان برای این روزهاست؛ با آن جزئیات دردناک.

اما هدف از آن جنایت چه بود؟ القای ادامه جنگ‌افروزی... به همین دلیل به یک خبر جنایتکارانه نیاز داشتند تا پرسروصدا باشد. خون، چشم‌ها را پر می‌کند.

سوم. چرا اسماعیل هنیه را باید بزنند؛ یک شخصیت دیپلماتیک آن هم در میدان غیرجنگی؟ اساسا چرا باید این‌همه کودک و زن و مردم بی‌گناه را در غزه زیر آتش بکشند؟ مگر کشتار بچه‌ها نشانه قدرت نظامی است؟

هدف یک چیز است: جنگ میدان در خدمت جنگ اذهان. هدف پرکردن چشم‌هاست؛ چشم‌هایی که باید آتش و خشونت را ببینند تا ذهن منکوب و میخکوب و تخته‌بند شود. می‌خواستند یک انگاره را در ذهن‌ها جا بیندازند؛ اینکه ما قدرت داریم و همه‌جا هستیم. هرچند عده‌ای در داخل نیز جاهلانه و از سر خودتحقیری همین پروژه را تکمیل کردند، اما واقعیت این بود که عملیات تروریستی و جنایتکارانه در همه‌جای دنیا مذبوحانه و حقیرانه است و البته خیلی به پیچیدگی‌های عملیات نظامی نیاز ندارد؛ اما کارکردی فراتر از میدان دارد که اثرش بر اذهان است.

چه تغییری در میدان نبرد ایجاد شده است؟
ماجرا نسبت به گذشته متفاوت است. پیش‌تر ذهن‌ها در خدمت میدان بود، امروزه میدان در خدمت ذهن‌ها. دشمن به این سطح از هوشیاری رسیده است که قبض میدان در گروی بسط و تسلط بر اذهان است. پس آتش میدان برای خاکسترنشاندن بر اذهان است. آتش سطل‌آشغال‌ها را اینجا تحلیل کنید. همین دودها برای عده‌ای زوال عقلی می‌آورد.

اصل حرف چیست؟
امروز برخلاف گذشته در این جنگ تمام‌عیار هیبریدی و ترکیبی، میدان در خدمت اذهان قرار گرفته‌است. جنگ در میدان ساخته می‌شود تا نبرد در ذهن‌ها را شکل دهد. ذهن چیست؟ فقط مغز نیست، ذهن روح و روان و هویت و جان انسان‌هاست؛ یعنی قوه اراده انسانی، یعنی نظام شناختی و تصمیم‌گیری و درنهایت رفتار آدم‌ها. امروز دشمن، میدان را به خدمت گرفته‌است تا پروژه جنگ روانی و جنگ شناختی‌اش کامل شود. مهم‌ترین ابزار جنگی در میدان نیز ایجاد ترس است. ترس ساختار ذهن را عوض می‌کند و سلول‌های مغزی را از بین می‌برد و موجب استیصال و زوال عقل می‌شود.

دشمن در اغتشاشات۱۴۰۱ همه ابزارها را به کار بست تا این تلقی را جا بیندازد که آشوب، قدرت مسلط در خیابان‌هاست. اما کدام خیابان؟ کدام میدان؟ مردم که بی‌اعتنا بودند و تماشاگر؛ پس سطل‌آشغال آتش می‌زد تا به میدان ذهن‌ها راه یابد. سطل‌آشغال را نماد گرفتیم، وگرنه خون‌ریختن از شهدای مظلوم امنیت نیز کارکردش همین بود. ترس و خشونت ذهنی باید جای غیبت میدانی مردم را پر می‌کرد. حالا این اراذل و اوباش وقتی ابعاد جهانی می‌گیرند، می‌شوند رژیم‌صهیونیستی. زدن زن و بچه در غزه حکمش همین است. شکست حماس میسر نشده و از سویی هر روز رژیم در عالم بیشتر تحقیر شده بود و از سرناچاری باید چشم‌ها را پر می‌کرد تا در سایه جنایت و خون، وحشت ایجاد کند. برخی هم باور می‌کنند.

اما راه‌حل چیست؟
راه اول چشم باز و رصدکردن دشمن است. دقیق ببینیم. عمیق ببینیم. شکست‌های دشمن را ببینیم. اما این کافی نیست. راه تکمیلی دیدن قله‌هاست. تماشای قله‌های مقاومت، کمک می‌کند دل‌ها قرص و محکم شود. جلوه راستین این قله‌های شجاعت و صلابت نیز شهدا هستند. تماشای چهره شهدا و خواندن وصیتنامه‌ها و سبک زندگی مجاهدانه آنها و تکریم و سردست گرفتن آنها، میانبر شناختی است؛ هم آرامش می‌دهد و هم انسان را آماده قیام می‌کند.

و آنچه رهبرانقلاب گفت...
رهبرانقلاب در دیدار با مسئولان کنگره شهدا به این تذکر مهم توجه دادند؛ هم مردم را و هم مسئولان را؛ هم حوزه نظامی را و هم حوزه فرهنگی و سیاسی را. خلاصه کلام‌شان این بود: نکند در جنگ روانی دشمن بترسیم و از سر ترس دچار عقب‌نشینی غیرتاکتیکی شویم که آن‌روز، روز غضب الهی است... و حالا باید از این تذکر بترسیم. ترس حقیقی و از سر عقل این است: ترس از غضب الهی.