اگرچه هنوز خبری از شور و اشتیاق برای انتخابات اسفند در جامعه احساس نمیشود و به قول ابطحی مردم از اصولگرا و اصلاحطلب عبور کردهاند اما برخلاف سکون اصلاحطلبان، در جریان اصولگرایی غوغایی برپاست. تبعات شکست پروژه یکدستسازی قدرت اجرائی از یکسو معادلات را پیچیده کرده و از سویی دیگر این گزاره سیاسی که انتخابات این دوره میتواند تعیینکننده پاستورنشین بعدی باشد هم به پیچیدگی گمانهزنیها افزوده است، زیرا بسیاری معتقدند احتمال دودورهایشدن رئیسی با عملکرد ضعیف اصولگرایان و حضور همه چهرههای شاخص این جریان در دولت، شانسی برای ادامه حاکمیت یکدستشدهشان، باقی نگذاشته است؛ البته اگر رقابتی رخ دهد. کافی است به عملکرد شورای نگهبان نگاهی بیندازیم و به ردصلاحیت گسترده نامزدهای مجلس یازدهم اشاره داشته باشیم که با حذف تماموکمال جریان رقیب مواجه بودیم که در این فرصت بکر اصولگرایان حتی نتوانستند در یک رقابت یکسو چهرههایی توانا و شاخص را راهی بهارستان کنند. درنهایت هم کارنامهشان پر شده از تسویهحساب سیاسی با دولتمردان کابینه دوازدهم و اینکه از هر نوع همکاری با دولت دوازدهم سر باز زدند و سنگی نبود که در مسیر دولت نیندازند، یا تلاش در تصویب قوانینی مانند انواع صیانتها که جز ناراحتی افکار عمومی و افزایش نارضایی، حاصلی دربر نداشت و درنهایت هم ماجرای شاسیبلندها که آخرین ضربه را به اعتماد عمومی زد. حال اینکه به دنبال انتخابات پرشور باشیم اما ابزار آن را نادیده بگیریم، مسیر رسیدن به مراد را صعبالعبور خواهد بود. به قول باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، «اگر مشارکت قرار است زیاد شود، فضای سیاسی باید باز شود نه اینکه بگوییم رقبای ما را رد کنید چون ما میخواهیم انتخاب شویم. یک قهرمان دو هم وقتی میخواهد مدال بیاورد، باید بتواند با دیگران رقابت کند، اگر همه رقبا را کنار بگذارند که دیگر چه رقابتی و چه قهرمانی؟ شورای نگهبان باید مشخصا بیاید و بگوید برنامهاش برای پرشورشدن انتخابات چیست؟ باید وزیر کشور بگوید برنامهاش برای انتخابات مشارکتی چیست؟ حتی شورای عالی امنیت ملی هم باید در این زمینه برنامه داشته باشد، آقایان نگویند رهبری فرمودند مشارکت باید بالا برود بله پس حتما باید بالا برود. اینکه جواب نیست!
او در ادامه گفتوگوی اخیر خود به دلیل ردصلاحیتشدن لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری آنهم برای همکاری با دولت که یک امر بدیهی و اولیه برای تسهیل روند حل معضلات و مشکلات کشور است، پرده برداشته و گفته است: «نمیخواهم وارد بحثهای جناحی شوم اما آقای دکتر لاریجانی که به اشکال و به هر شکلی که هست در انتخابات اخیر صلاحیتش احراز نشد، یکی از اشکالاتی که به او گرفته بودند این بود که او در مجلس با دولت همکاری کرده است! من از بن دندان معتقدم که مجلس باید به دولت مستقر کمک کند. هرکس میخواهد باشد، جناح حاکم بر مجلس باشد یا جناح مخالفش فرقی نمیکند، دارد مملکت را اداره میکند، اینکه مجلس قرار باشد چوب لای چرخ دولت بگذارد و کارش را جلو نبرد که ظلم است».
تعامل بین قوا یکی از مهمترین تذکرات مقام معظم رهبری بوده که تقریبا در تمامی دورههای ریاستجمهوری تکرار شده اما همین مجلس اصولگرایان فعلی مهمترین عامل در بهسرانجامنرسیدن مذاکرات احیای برجام و رفع تحریمها بود و روحانی بارها به تصمیمات مجلس بهخصوص در رابطه با قانون راهبردی که تقریبا حصول موفقیت را نه فقط برای دولت دوازدهم که برای دولت اصولگرای بعدی هم ناممکن کرد، سخن گفت. اینکه سنگاندازی برای دولتی از جناح رقیب، میشود رزومه برای گرفتن تأیید صلاحیت در شورای نگهبان و همکاری با دولت دلیل ردصلاحیت، میشود حال و روز این روزها و سردی نگاه مردم به انتخابات. به قول باهنر تن منتسکیو هم از این تعامل در گور میلرزد. او گفته است: اینکه بگوییم چون دولت اصلاحات است، باید پدرش را درآوریم و بودجهاش را دستکاری کنیم، بیمعنی است. یک رئیسجمهوری هم داشتیم که اسمش را نمیبرم اما زمانی که موعد تحویل لایحه بودجه میشد، میگفت من خودم روی بودجه خیلی کار کردم، ما میپرسیدم چه کار کردی؟ معلوم میشد با رئیس سازمان برنامهوبودجه نشسته و پرسیده این بودجه مال کجاست؟ مثلا بودجه فلانجا بوده و او میگفته نمیخواهد آنقدر بودجه بدهی، کمترش کن! این یکی مال جای دیگری است، سهم بودجهاش را بیشتر کن. اینجوری کارکردن و مملکت ادارهکردن که جواب نمیدهد! مونتسکیو هم که به اصل تفکیک قوا اعتقاد داشت، الان تنش در گور میلرزد که میبیند قوای سهگانه میخواهند مملکت را علیه هم اداره کنند! اینها باید با هم مملکت را اداره کنند.
حذف در دستور کار اصولگرایان
دراینبین دعوای درونجناحی در جریان اصولگرایی و کلیدواژههای سیاسیای که در حال تولد هستند، نشان از حذف رقبای درونگروهی دارد که نباید آن را نادیده گرفت، بهخصوص وقتی نهفقط بهارستان که پای پاستور هم در میان باشد. مانند آنچه علی لاریجانی از خالصسازی قدرت گفت یا انتخاب اصلحی که پایداریها به دنبال برجستهسازی آن هستند.
درباره موضع علی لاریجانی و اعلام عدم حضورش در انتخابات با انتقاد از خالصسازی، به گزارش خبرآنلاین، زیدآبادی معتقد است لاریجانی سیاستمدار باهوشی است و در کاربرد بجا و درست کلمات برای مفهومسازی مهارت دارد. تعبیر زیدآبادی از کلمه «برادران خالصساز» این است که «ارادهای شکل گرفت تا با متر و معیار ویژه خود، کسانی را که بهنظر خودشان ایدئولوژی اصولگرایی ناب داشتند، در رأس کار بگذارند و بقیه را حذف کنند». به نظر این فعال سیاسی، لاریجانی خواسته با طرح موضوع «رفع نگرانی»، نشان دهد بازی نمیخورد. از دیدگاه زیدآبادی نکته متناقض بیانیه دقیقا همینجاست که «اگر نگران باشند، قاعدتا نباید دنبال رقابت تصنعی هم باشند. باید دستکم ایشان تأیید صلاحیت بشود و به رقابت وارد شود تا حداقلترین شکل ممکن رقابت ایجاد شود وگرنه که رقابت تصنعی بین کی با کی؟»؛ نکتهای که به نظر او گویای ناخرسندی لاریجانی از ردصلاحیت گذشته است. به نظر زیدآبادی ردصلاحیت لاریجانی در انتخابات گذشته بهمنظور هموارسازی راه ورود نامزد مطلوب اصولگرایان به «پاستور» بوده است: «این را پیش از انتخابات ۱۴۰۰ نوشته بودم و شاید ناخواسته تقلب رساندم به جریان خالصساز (میخندد). آنهم این نکته بود که اگر لاریجانی وارد گود رقابت انتخاباتی شود و بهطور مستقیم در برابر مخاطبان قرار بگیرد، راحت از پس رئیسی برمیآید». از نظر زیدآبادی هرچند لاریجانی امروز قدرت مستقیم ندارد ولی آنقدر هم از محوریت قدرت دور نیست که برای جریانهای تندرو خطری بهشمار نیاید. برآیند تفکر علی لاریجانی از نظر زیدآبادی چنین است: « ایشان اینقدر تجربه دارد که متوجه باشد با طرز فکر جلیلی و پایداریها نمیشود کشور را اداره کرد».
پایداریها به دنبال سهمخواهی یا زدن زیر میز اصولگرایان
در این بین تفکر جلیلی و پایداریها همانگونه که اشاره شد، نهفقط برای اداره کشور که حتی برای تعامل قوا حتی در یک حاکمیت یکدست هم کم دردسر نداشته و اینروزها ائتلاف برای انتخابات را هم برای جریان اصولگرا ناممکن کرده است. صادق محصولی، دبیر کل جبهه پایداری، دو روز پیش در موضعگیری شفافی که درباره رویکرد این تشکل در انتخابات مجلس دوازدهم انجام داد، ضمن تأکید بر انتخاب اصلح گفت: «در عین تلاش برای رسیدن به لیست واحد نباید از اصول و ارزشها عدول کرد». انتخاب اصلحی که پایداریها روی آن مانور سیاسی خود را شروع کردهاند، با همان نیمنگاه به پاستور رقم خورده و با همراهی سکوت محمود احمدینژاد در روزهای اعتراضات و هفتههای پس از آن، به گمانهزنی تمایل برای بازگشت او به قدرت دامن زده است. تا جایی که سخنان محصولی به نگرانی از تکروی جبهه پایداری برای رسیدن به صندلی ریاست مجلس چهاردهم و البته ریاستجمهوری منجر شده است. در همین راستا، حبیبالله بوربور درباره تأکید دبیر کل جبهه پایداری برای انتخاب اصلح در انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت: کسانی که صحبت از اصلح میکنند، اصلحشان احمدینژاد است. ادعای دفاع از اصول و ارزشها دارند اما ارزش و اصول به این نیست که سر سفره انقلاب بنشینند اما علیه انقلاب حرف بزنند. او با اشاره به تأکیدات مشابه جبهه پایداری بر انتخاب اصلح در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۸ افزود: پایداریها میخواهند سهمخواهی کنند، بحث وحدت ندارند؛ چون وحدت این نیست که طرف بدون بررسی و نگاه کارشناسی به حوزه انتخاب نامزدهای لیست واحد، به اسم انتخاب اصلح حرف سهم و سهمخواهی را پیش بکشد. عضو شورای ائتلاف نیروهای انقلاب تأکید کرد: نخست باید دید مجلس به چه نمایندگانی نیاز دارد و آن نیروها را از همه جریانات سیاسی حتی جریان مخالف اصولگرایی انتخاب کند. اگر یک سلیقه سیاسی بخواهد با سهمخواهی، نیروهای خودش را در لیست قرار دهد، نتیجهاش این میشود که فردا در مجلس ناهماهنگی پیش میآید و کار مردم روی زمین میماند. او درباره اعتمادبهنفس امروز جبهه پایداری گفت: اعتمادبهنفس جبهه پایداری برای آن است که دوره گذشته نام نامزدهای جبهه پایداری در فهرست نهایی اصولگرایان قرار گرفت. اگر مانند گروههایی که سال ۱۳۹۸ به ائتلاف نیروهای انقلاب نپیوستند و لیستهای آنها با هیچ اقبالی مواجه نشد، پایداری بر سر حرفش میماند و نتیجه ارائه لیست جداگانه را به چشم میدید، امروز دوباره همان مشی را دنبال نمیکردند. این فعال سیاسی اصولگرا با بیان اینکه نتیجه بستن لیست براساس سهمخواهی، تشکیل یک مجلس ناکارآمد خواهد بود، ادامه داد: ائتلاف بهعنوان یک جریان سیاسی زمانی موفق است که گروههای حاضر در آن تنها به فکر حل مشکلات مردم براساس تدوین یک فهرست انتخاباتی کارآمد باشند اما اگر هرکسی بخواهد به عناوین مختلف مثل انتخاب اصلح دکانی درست کند و بعد هم بخواهد آن را اهرمی برای سهمخواهی قرار دهد، نتیجهای جز شکست برای مردم نخواهد داشت.
گزاره بیحاصل گرهزدن منافع مردم با منافع جریان اصولگرایی
البته برخلاف نظر حبیبالله بوربور باید بین شکست اصولگرایان و مردم تفاوت قائل شد، زیرا در گزاره اصولگرایان در رقابتهای انتخاباتی، مردم نقش پررنگی ندارند، اتفاقا مشارکت حداقلی منجر به پیروزی این جریان شده و خواهد شد. نگرانی این جریان از تکروی با هدف سهمخواهی پایداریها که منجر به تشتت و افتراق میان خودیها خواهد شد، نتیجه انتخابات را برای این جریان به نگرانی تبدیل کرده و گرهزدن منافع مردم با منافع جریان اصولگرایی گزارهای بیحاصل است؛ زیرا عملکرد این جریان که همه ارکان اجرائی و حاکمیتی را در دست دارد، جایی برای جلب حمایت عمومی باقی نگذاشته که بخواهد پشت یک جریان در مقابل یک جبهه تندرو قرار گرفته و اینگونه دوقطبی بیحاصل شکل بگیرد.