علیرضا بخشی استوار
شهرام کریمی هنرمند ایرانی ساکن آمریکا است که بسیاری او را در خارج از ایران به عنوان طراح صحنه میشناسند تا نقاش. او البته در پروژههای عظیم سینمایی در «هالیوود» حضور داشته و فعالیت کرده است. او اخیرا نقاشیهای خود با نام «من جایی خودم را جا گذاشتم» را در گالری اعتماد در معرض نمایش گذاشته است.
اگرچه پیش از این نام و نشان کریمی بسیار بر سر زبانها بوده، اما این نمایشگاه به دلایلی اولین تصویر جدی است که از آثار این هنرمند لااقل در ایران به نمایش درمیآید. شاید این آثار، ازجمله آثار این هنرمند هستند که ماهیت آن بهگونهای بوده است که فقط و فقط در ایران قابل نمایش است چون وابسته به یک نوستالژی است آن گونه که نام نمایشگاه هم وجه نوستالژیک بودن نمایشگاه را تاحدودی روشن میکند.
فضای نقاشیهای کریمی را خیلی روشن میتوان ترکیبی از آثار دو هنرمند ایرانی دیگر دانست. دو هنرمند نامدار که هریک سردمدار و البته وسعتبخش یک میدان تصویری بزرگ در عرصه تجسمی ایران بودهاند.آثار کریمی از لحاظ فضا و تصویر جایی میان آثار فرشید ملکی و ژازه تباتبایی ایستاده است. در نمایشگاه آثار این هنرمند با قرار گرفتن در برابر هر تابلو میتوانیم رد یا نشانهای از این تاثیر را به شکلی عیان مشاهده کنیم.
در این آثار آن آزادی و رهایی ملکی در ترسیم فضا و آدمکها و موضوعاتش قابلمشاهده است و از سویی ما نقش و نگارهای نقاشی ایرانی مانند «گل و مرغ»، نقاشیخط و حتی اسب مشهور در نقاشیهای سقاخانهای را به شکل نامحسوس اما هویدایی در آثار این هنرمند مشاهده میکنیم.
البته در بیشتر آثار کریمی رنگها ما را به فضای نقاشیهای سقاخانهای میبرد و فضا و رهایی در شکل و ترسیم رابطهها بر بوم ما را به جهان جدیدتر ملکی وصل میکند و از میان این دو ترکیب تصویر بدیعی به دست آمده است که کمی برای ما ناشناخته است.
آثار این نمایشگاه به گونهای در حافظه تصویری ما هست. همه ما این تصاویر را میشناسیم، اما این بار با یک حقه و یا زاویه جدید ما بار دیگر با این حافظه تصویری خود مواجه هستیم. در این نقطه است که نوستالژیک بودن نمایشگاه هم نمود میکند. اما نوستالژیک نه به معنای یک حسرت یا افسوس بابت نبودن چیزی از گذشته. این نوستالژی ما را در یک سفر سیال به گذشته و آیندهای میبرد که نیستند. یعنی در یک زمانی که ما نمیدانیم کی است و کجا است؟ المانها برای ما آشناست، اما فضا نه و از این منظر شاید ما با نوعی کاستی در درک هویت خود مواجه هستیم. هر چند به نظر نمیآید که کریمی تا این اندازه صریح و مستقیم قصد چنین معنایی را در آثارش داشته باشد.
البته آن چه در آثار کریمی مهم است ایجاد نوعی دیالکتیک میان دو فضای تصویری شناخته شده در فضای تجسمی ایران است و کیفیتهای تصویری که به این واسطه به وجود آمده است. او البته با اطمینان کامل دست به این کار نزده است و به نوعی خودافشاگریاش با کمی ترس و محافظهکاری صورت گرفته است.
شاید بتوان ظرایف و دقت کار او را در آثار بزرگترش دید. او در آثار بزرگ باوجود این که سیطره وسیعتری در برابر خود داشته از دامنه کمتر رنگها استفاده کرده و در مواجهه با رنگ برخوردی مینیمالتر داشته است. در این آثار نیز به کیفیات متفاوتتری از لحاظ بصری دست پیدا کرده است. حتی در تنها نقاشی که در چیدمان نمایشگاه هم وجود دارد کریمی از همین کمینهگرایی در استفاده از رنگ سود برده است.
هنرمند البته در یک درایت شاید ویژهتر از نزدیک شدن به رنگهای مورد استفاده در آثار سقاخانهایها که رنگهایی براق و ازسویی با دامنه مشخصی از طیف گلبهی و یا فیروزهای و سبز مغز پستهای است فاصله گرفته است. وی در نگاه اول المان و رنگ را در لحظهای بر مخاطب عرضه و سپس ذهن او را از این تصاویر پاک میکند تا بتواند مبناهای دیگری برای ذهن خود بیابد.
اگرچه کریمی دیرزمانی است که در ایران زندگی نمیکند، اما میتوان گفت او در آثار جدیدش راههای رسیدن به یک ذائقه تصویری جدید متناسب با برداشت درست از دو سبک متفاوت نقاشی از هنرمندان ایرانی رسیده است و این نکتهای قابلتامل است. نمایشگاه نقاشی شهرام کریمی با نام «من جایی خودم را جا گذاشتم » تا 21 خرداد در گالری اعتماد برپاست و علاقمندان میتوانند از نزدیک با این هنرمند و آثارش دیدار کنند.