به گزارش مردم سالاری آنلاین، پنج روز پیش در 9 آوریل، دونالد ترامپ؛ رییس جمهوری ایالات متحده، جدیدترین جنگ تجاری آمریکا علیه چین را آغاز کرد و در اقدامی که انتظارش میرفت، تعرفه گمرکی بر واردات از چین را به 125 درصد افزایش داد.
این اقدام در حالی بود که تنها ساعاتی قبل، پکن اقدامی تلافی جویانه در قبال تعرفههای قبلی آمریکایی بر محصولات چینی را جبران کرد و طیف وسیعی از کالاهای آمریکایی را از تاریخ 10 آپریل (چند روز پیش) مشمول 84 درصد، تعرفه واردات کرد.
اقدامات تلافی جویانه اخیر میان امریکا و چین، در حال حاضر نمودی آشکار از چالشی فزاینده میان این دو قدرت رقیب جهانی برای آینده نزدیک است.
واکنش چین، سریع و قاطعانه بود. فراتر از اقدامات تلافی جویانه اقتصادی، پکن شکایتی رسمی علیه ایالات متحده از طریق مکانیسم حل اختلاف سازمان تجارت جهانی ارائه کرد که نشان دهنده تمایل به استفاده از ابزارهای قانونی و نهادی در سازمان های بین المللی و رسمی است.
اقدامات اخیر، با چاشنی زبان تند طرفین همراه بود. پیپِلز دیلی؛ رسانه سخنگوی رسمی حزب کمونیست چین، روایتی قدیمی را تکرار کرد: «چین نمیخواهد بجنگد، اما از جنگیدن نمیترسد». این احساس توسط سخنگوی وزارت امور خارجه مائو نینگ تقویت شد که یک ویدئوی تاریخی از سخنرانی مائو تسه تونگ در سال 1953 در طول جنگ کره را در رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشت که در آنجا مائو گفته بود: «از تحریک نترسید.» او ستناد به لفاظیهای دوران جنگ سرد به طور نمادینی در حال افزایش است که به حافظه تاریخی قرن بیستم اشاره دارد.
به موازات آن، وزارت آموزش چین اولین هشدار رسمی مطالعه خارج از کشور خود را در سال 2025 صادر کرد و به دانش آموزان توصیه کرد قبل از تحصیل در ایالات متحده خطرات آن را به دقت ارزیابی و ملاحظه کنند. به طور مشابه، وزارت فرهنگ و گردشگری چین با اشاره به افزایش تنشهای دوجانبه و نگرانیها در مورد شرایط داخلی در ایالات متحده، توصیه نامههای جدیدی برای سفر به امریکا منتشر کرد.
اما آنچه در حال حاضر قابل توجه است، شدت گرفتن افکار عمومی در چین باادبیات دوران جنگ سرد است. براساس مشاهدات، در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی چین، کاربران اینترنتی به ابراز حمایت خود از لفاظیهای دولت چین میپردازند و حتی برخی از آن فراتر رفتهاند به طوری که برخی به جمله معروف مائو در رابطه با آمریکا یعنی «ببر کاغذی» استناد میکنند.
این خیزش ناسیونالیسم در قبال آمریکا، تنها به مفسران سیاسی محدود نمیشود. یکی از وبلاگ نویسان حوزه مالی با نزدیک به 1 میلیون دنبال کننده، افزایش تعرفههای بیشتر را پیشنهاد کرد و گفت: 21 درصد دیگر را افزایش دهید، بیایید به شدت پاسخ دهیم. یک عکاس مسافرتی با بیش از 8 میلیون دنبال کننده ادعا کرد که سفارشات چین در حال افزایش است، در حالی که ایالات متحده وارد حالت خود تخریبی میشود.
چنین احساساتی با میلیون ها دنبال کننده، نشان دهنده آن است که دولت چین به خوبی توانسته از تقابل و جنگ تجاری تحمیل شده از سوی آمریکا به بهترین شکل ممکن برای تقویت ناسیونالیسم واکنشی، استفاده کند و در حالی که در برخی موضوعات، بر دولت توتالیتر و تمامیت خواه چین تاکید میشود، اما اتفاقات اخیر در حال آشکار ساختن میزان نفوذ سیاسی و قدرت نرم دولت مرکزی در چین است.
همه این موضوعات در حالی رخ میدهد که بر اساس دادههای بانک جهانی، رشد تولید ناخالص داخلی چین در سال 2024 به 4.9 درصد کاهش یافت و پیش بینی میشود در سال 2025 به 4.5 درصد کاهش یابد. بیکاری جوانان همچنان بالاست و 16.9 درصد گزارش شده است. با این حال، مشکلات اقتصادی اعتماد عمومی را کاهش نداده و عکس آن به نظر میرسد بسیاری از شهروندان این چالشها را تسکینی موقتی در راه دستیابی به حاکمیت بلندمدت و غرور ملی میدانند.
این انعطافپذیری عمومی، چه واقعی باشد و چه از طریق کنترل رسانهای و نفوذ قدرت نرم دولت مرکزی چین، به عنوان یک حائل سیاسی برای پکن عمل و دولت را قادر میسازد تا موضع تقابلی را بدون مواجهه با واکنشهای داخلی اتخاذ کند. با این حال، پیامدهای بلندمدت انزوای تکنولوژیکی، فرار سرمایه و اختلال در چرخه زنجیره تامین، بی شک، پاشنه آشیل پکن خواهد بود.
آنچه واضح است این است که هم واشنگتن و هم پکن وارد مرحله لفاظیهای جدید، تحریمهای متقابل و کاهش تعامل ملی شدهاند. فقدان اعتماد، همراه عدم وجود بستر تنش زدایی، خطر محاسبه اشتباه را افزایش میدهد و اگر مسیر فعلی کنترل نشود، دورنمای این رقابت استراتژیک بلندمدت، شبیه به جنگ سردی جدید، خواهد بود و خطر کشیده شدن پای حوزههای نفوذ، مانند تایوان، فیلیپین، پاناما و دیگر کشورها به این رقابت ژئواکونومیک، دور از انتظار نخواهد بود.
در طرف دیگر، تشدید رقابت تعرفهای میان آمریکا و چین این سوال را مطرح میکند که آیا این فقط یک مرحله جنگ تجاری طولانی مدت است یا باید شاهد نشانههای اولیه از جنگ سرد جدید باشیم که حتی ممکن است زمینه یک تقابل نظامی را در آینده فراهم کند.
آنچه ژئوپلیتیک به ما میگوید، حاکی از آن است که قدرتها در سیستم جهانی و در پازل ژئواستراتژیک، به صورت آنارشیک و با در نظر گرفتن منافع ژئوپلیتیکی خود عمل میکنند و در صورت تصادم بیشتر حوزههای نفوذ ژئوپلیتیکی در رقابت قدرت، تقابل اجتناب ناپذیر است.
بنابراین، اگر هم واشنگتن و هم پکن امنیت ملی و حاکمیت اقتصادی را بیش از هر چیز دیگری در ملاحظات ژئوپلیتیکی خود در اولویت قرار دهند، هر یک احتمالا اقدامات دیگری را به عنوان تلاش برای مهار تفسیر میکنند و مارپیچی از اقدامات و اقدامات متقابل را آغاز میکنند که میتواند به تقابل ساختاری تبدیل شود. همان چیزی که با نگاهی دیگر میتوان آن را با نظریه «تله توسیتید»، تفسیر کرد.
در طرف مقابل این نگاه، طی چند دهه گذشته، چین و ایالات متحده، پیوندهایی نهادین مانند سازمان تجارت جهانی، مکانیسمهای گفتگوی دوجانبه، و مبادلات قوی ملی را تجربه کردند و این مناسبات، کانالها فضای حیاتی را برای مذاکره و تنش زدایی فراهم کرده بود و به جلوگیری از حرکت به سمت تضاد به سبک جنگ سرد کمک کرد.
با وجود جنگ تجاری که در سال 2018 آغاز شد، علیرغم اختلافات عمیق، مبادلات تجاری و آموزشی بین دو کشور ادامه یافت و باعثشد تا حدی از ابهام استراتژیک و پتانسیل آشتی برقرار شود. با این حال، امروز، چشم انداز به طور قابل توجهی تغییر کرده است. چین اخیرا با استناد به افزایش امتناع ویزا و لغو ویزای دانشجویی توسط ایالات متحده، هشدارهای مسافرتی را برای دانشجویان و شهروندان خود که قصد سفر به ایالات متحده را دارند، صادر کرده است که منجر به کاهش شدید مبادلات آموزشی و گردشگری میشود.
در حوزه اقتصادی نیز، انباشته شدن موانع غیرتعرفهای و محدودیتهای فناوری گسترش یافته و تجارت دوجانبه را به پایینترین سطح تاریخی پیش عادی سازی روابط در دهه 1970 میلادی، سوق داده است.
در این زمینه، مفهوم جنگ سرد در بستری جدید به طور فزایندهای قابل پیش بینی است. چین و آمریکا به نظر میرسد که رابطه خود را از رقابت استراتژیک به رقابت سیستمی تغییر خواهند داد. با این حال، بدون کانالهای ارتباطی قوی و مکانیسمهای مدیریت بحران، خطر محاسبه اشتباه و تشدید به شدت افزایش مییابد.