قانون-نفيسه صباغي
زلزله مي آيد، ويران ميكند و ميرود. آنچه ميماند، جانهايي زخمخورده از بي مهري زمين است. ويراني، آوار، مرگ عزيزان، بيخانمانشدن افراد و... محصولات حوادثي تلخ از جمله زلزله هستند كه افراد بسياري را درگير خود ميكند. در اين ميان، كودكان با مشاهده اين تصاوير و از دست دادن پدر مادر يا عزيزان خود، تحت فشارهاي رواني سنگيني قرار ميگيرند. هرچند كه شايد پس از اين گونه حوادث اسكان زلزله زدگان، آواربرداري و بهدنبال آن بازسازي مناطق زلزله زده، مهمترين اولويتها به نظر برسند(كه البته نيز همينگونه است) بيشتر ارگانها و نهادها نيز درگير اين موضوع ميشوند، اما نكتهاي كه نبايد از نظر دور داشت، اين است كه پس از گذشت مدتي از اين حادثه و هنگاميكه توجه عمومي به آن كمرنگتر شد، مشكل اقتصادي و فقر در اين مناطق ميتواند زمينه بروز رفتارهاي خشن را در ميان افراد فراهم آورد و در اين ميان، كودكان به عنوان اولين قربانيان خشونت والدين يا اطرافيان در معرض خطر قرار ميگيرند كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان، حضور روانشناس و رفتارشناسان در اين مناطق و معاينه افراد ميتواند مانع بروز رفتارهاي خشن در افراد شود.به خصوص اگر آموز شهاي لازم به كودكان داده شود كه نبايد به غريبه ها اعتماد كنند زيرا با رفتن امدادگران از منطقه زلزلهزده،كودكان همچنان احساس ميكنند همه غريبه ها قابل اعتماد هستند و همين امر باعث انواع خطرها و سوء استفاده ها از كودكان خواهد شد.در اين بين نبايد فراموش كرد كه خلأهاي قانوني نيز خود عاملي بازدارنده در حمايت از كودكان آسيب ديده در اين حوادث خواهد شد. در سالهاي اخير، فعالان حقوق كودك و بسياري از كارشناسان در انتظار تصويب لايحه حمايت از كودكان و نوجوان در مجلس هستند تا با تصويب آن، مواردي مانند كودكآزاري در جامعه كمتر شود اما هنوز اين لايحه لباس قانون نپوشيده است و البته به نظر ميرسد كه نمايندگان مجلس نيز انگيزهاي براي تصويب اين لايحه ندارند اما نبايد فراموش كنيم در اين گونه حوادث، كودكان و سالمندان از جمله افرادي هستند كه نياز به حمايت بيشتري دارند. حال اين سوال مطرح است كه با توجه به تكرار زلزله در سالهاي اخير در اين زمينه چه اقداماتي انجام شده است؟ آيا حمايتهاي خاصي از كودكان و سالمندان به عمل آمده است؟در اين زمينه، «قانون» گفتوگويي با مطهره ناظری، وکیل دادگستری و رییس هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان انجام داده است كه در ادامه ميخوانيد.
به طور معمول در زلزله تعدادي از كودكان والدين خود را از دست ميدهند و ممكن است توسط آشنايان يا افراد غريبه تحت سرپرستي قرار گيرند. آيا حضانت اين كودكان به اين افراد واگذار ميشود؟ با توجه به اينكه برخي از اين كودكان در اين حادثه والدين خود را از دست دادهاند، به چه حمايتهاي قانوني و عاطفياي نياز دارند؟
در حادثه زلزله، کودکانی که والدین خود را از دست داده باشند، باید بهزودي شناسایی شوند و پس از ارائه خدمات مشاورهای، نسبت به وضعیت سرپرستی کودک رسیدگی لازم صورت گيرد. در نهایت نیز اگر کودک شرایط تحت سرپرستی قرار گرفتن را در خانوادههای متقاضی داشته باشد،پس از طی روند قانونی فرزندخواندگی، اقدامات لازم در این خصوص به انجام خواهد رسید.
در اين زمينه بايد گفت، امور مربوط به سرپرستی کودکان و نوجوانان بیسرپرست، به موجب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست مصوب سال 92 با سازمان بهزیستی کشور است و کلیه افراد میتوانند سرپرستی کودکان و نوجوانان مشمول این قانون را با رعایت مقررات مندرج در آن و با حکم دادگاه برعهده گیرند .در واقع براساس این قانون ،زن و شوهری که پنج سال از تاریخ ازدواج آنها گذشته باشد و از این ازدواج صاحب فرزند نشده باشند، مشروط به اینکه حداقل یکی از آنها بیش از 30 سال سن داشته باشد، همچنین زن و شوهر دارای فرزند، البته مشروط بر اینکه حداقل یکی از آنها بیش از 30 سال سن داشته باشد، بهعلاوه دختران و زنان بدون شوهر درصورتی که حداقل 30 سال سن داشته باشند، میتوانند درخواست سرپرستی کودکان بیسرپرست را داشته باشند.شایان ذکر است اگر درخواستکنندگان از بستگان کودک باشند، دادگاه با اخذ نظر سازمان و با رعایت مصلحت کودک، میتواند در اعمال برخی شروط دیگر مسامحه كند؛ چرا که بستگان کودک به لحاظ انطباق شرایط فرهنگی و اجتماعی نسبت به سایرین ارجحیت خواهند داشت اما در خصوص کلیه درخواستکنندگان، شرایطی چون سلامت جسمی، روانی و توانایی عملی تربیت و مراقبت از کودک همچنین نداشتن اعتیاد و ... بايد احراز شود و همانگونه که میدانیم، کلیه موارد فوق الذکر در جهت رعایت حقوق قانونی و منافع عالیه کودک است. شایان توجه است که سازمانهای مردم نهاد فعال در حوزه حقوق کودک نیز با بهرهگیری از مددکاران و روانشناسان متخصص، قادر به تامین برخی از نیازهای روانی کودکان آسیب دیده در زلزله اخیر هستند اما حمایت قانونی از کودکانی که در حادثه زلزله بی سرپرست شدهاند، از طریق سازمان بهزیستی انجام میشود.
درحال حاضر بسياري از اين كودكان به دليل تخريب مدارس و نبود امكانات در اين مناطق سرگردان هستند ، به نظر شما چه نهادهايي وظيفه دارند حامي اين كودكان باشند؟
براساس قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران کشورمصوب سال 87، سیاستگذاری و اتخاذ تصمیمات در حوزه مدیریت بحران در زلزله، برعهده شورای عالی مدیریت بحران کشور، متشکل از برخی از وزیران و روسای دستگاههای اجرایی بوده و سازمان مدیریت بحران کشور که وابسته به وزارت کشور است نیز وظیفه اجرای این تصمیمات را برعهده دارد. در واقع سازمان مدیریت بحران کشور، موظف به ساماندهی و بازسازی مناطق آسیبدیده و استفاده از همه امکانات و لوازم مورد نیاز از طریق وزارتخانهها، موسسات و شرکتهای دولتی و عمومی، بانکها و بیمههای دولتی، نیروهای نظامی و انتظامی، موسسات عمومی غیردولتی، شوراهای اسلامی، شهرداریها و تشکلهای مردمی است. یکی از وزارتخانههای عضو شورای عالی مدیریت بحران کشور ، وزارت آموزش پرورش است؛ بنابراین وزارت آموزش و پرورش نیز در زمان وقوع بحران، وظایفی براي برون رفت از وضعیت بحرانی و ساماندهی امور مرتبط پس از بحران را برعهده دارد و با توجه به کارویژه اصلی وزارت آموزش و پرورش در بحث آموزش بايد به زودي نسبت به ساماندهی وضعیت دانش آموزانی که به دليل تخریب مدارس، به طورموقت از تحصیل در مدارس بازماندهاند، راهکارهایی ارائه داده و پس از آن نیز نسبت به بازسازی و تعمیر مدارس آسیب دیده اقدام كنند.در این خصوص نصب و راه اندازی کانکسها براي استقرار موقت دانشآموزان و ادامه فرآیند تحصیلی آنها، از راهکارهای مقطعی وزارت مذکور است؛ چرا که با خروج از وضعیت بحرانی بايد ساخت و ساز مدارس مناطق آسیبدیده، مورد اقدام جدی مسئولان این حوزه قرار گرفته تا از این رهگذر، تامین آموزش کودکان به عنوان اولویت اساسی مورد تاکید در پیمان نامه جهانی حقوق کودک و قانون اساسی محقق شود.
پس از اسكان زلزلهزدگان و كاهش بخش كوچكي از مشكلات آنها، ممكن است در اين مناطق فقر اقتصادي و مشكلات مالي زمينههاي خشونت را فراهم آورد و در بسياري از موارد نيز قربانيان آن، كودكان بيپناه هستند و اين خشونت منجر به جرايمي نظيركودكآزاري، تعرض و ضرب و شتم كودكان شود. در اين زمينه چه اقداماتي بايد صورت گيرد؟
پس از وقوع زلزله، مقابله با بحران از طریق انجام اقداماتی نظیر تامین رفاه نسبی برای آسیب دیدگان از فوریتهای امدادرسانی محسوب شده و عملیات مقابله با بحران شامل نجات و امداد، بهداشت، درمان، تامین امنیت، تدفین، دفع پسماندها، برقراری شریانهای حیاتی و سایر خدمات ميشود. از اقدامات اساسی دیگر، بازسازی و بازتوانی است؛ به صورتيکه پس از وقوع زلزله برای بازگرداندن وضعیت عادی به مناطق آسیبدیده با درنظرگرفتن ویژگیهای توسعه پایدار و ضوابط ایمنی، همچنین با لحاظ مسائل فرهنگی، تاریخی واجتماعی منطقه آسیبدیده، فعالیتهای اساسی باید صورتگیرد.
بنابراین پس از بحران باید درجهت بازگرداندن شرایط جسمی، روحی و روانی و اجتماعی آسیبدیدگان به حالت طبیعی، اقدامات جدی انجام شود و جمعیت هلال احمر نیز هماهنگ با سازمان مدیریت بحران کشور موظف است که همچنان نسبت به ارائه خدمات امدادی، درمانی و کمک به توانبخشی و ارائه خدمات اجتماعی در جهت تسکین آلام آسیبدیدگان پس از برون رفت از بحران نیز تلاش كند؛ ضمن آنکه در جهت مقابله با بحران، اعتبارات لازم نیز برحسب نیاز و برآورد نسبی، باید در قوانین بودجه سنواتی پیشبینی شود که در این خصوص میتوان به ماده 163 قانون امور گمرکی مصوب سال 1390 اشاره كردکه تامین بخشی از بودجه امداد رسانی در حوادث و سوانح را از محل حقوق گمرکی و سود بازرگانی کالاهای واردشده به کشور پیش بینی كرده است. پس بايد گفت تمام پیشبینیهای قانونی در خدمت آسیبدیدگان مناطق زلزله زده براي بازگشت به زندگی عادی و درراستای پیشگیری از فقر اقتصادی و فرهنگی است که زمینهساز اعمال خشونت و کودک آزاری خواهد بود. علاوه بر تامین رفاه نسبی و ارائه خدمات روان درمانی، آموزش کودکان، والدین و مربیان در کاهش و پیشگیری از خشونتهای ناشی از بار روانی پس از بحران راهگشا خواهد بود. در این زمینه انجمن حمایت از حقوق کودکان با توجه به تجربیات موثر در بحرانهای ناشی از زلزلههایی مانند جنوب خراسان ، بم و آذربایجان تلاش می كند تا از طریق خدمات مددکاری، روانشناسی و آموزش آسیب دیدگان، آسیبهای متعدد ناشی از بحران زلزله را کاهش دهد . بدون تردید از این طریق زمینه بسیاری از خشونتها و کودکآزاریها از بین خواهد رفت؛ چراکه بسیاری از کودکآزاریها ناشی از ناآگاهی، غفلت و بیتوجهی والدین است؛ بنابراین اتخاذ سازوکارهای پیشگیرانه در مقابله با خشونت و کودک آزاریهای احتمالی در مناطق زلزلهزده ضروری است.
مسئوليت سازمان بهزيستي در قبال خانوادههايي كه اين كودكان را به سرپرستي قبول كردهاند، چيست؟
پیش از پاسخ به این سوال، باید بگويم که فرآیند دریافت حکم سرپرستی کودکان و تداوم سرپرستی درخواستدهنده چندان ساده نیست، چنانكه براساس قانون پس از ارائه درخواست سرپرستی کودک بیسرپرست، سازمان مکلف است حداکثر پس از دو ماه، نظر کارشناسی نسبت به صلاحیت درخواستکننده سرپرستی کودک را به دادگاه ارائه دهد. سپس دادگاه با احراز شرایط قانونی که پيشتر اشاره شده و با لحاظ نظریه سازمان بهزیستی ، نسبت به صدور قرار سرپرستی آزمایشی 6 ماهه اقدام ميكند. پس از پایان دوره سرپرستی آزمایشی، دادگاه با توجه به نظر سازمان، اقدام به صدور حکم سرپرستی میكند.
پس از آن نیز در صورتی که رفتاربد سرپرست با کودک احراز شود، حکم سرپرستی، پس از اخذ نظر کارشناسی سازمان لغو میشود. همچنین سازمان بهزیستی مکلف است به محض اطلاع از بروز هرگونه اختلال در روند سرپرستی کودک، مداخلههاي تخصصی كرده و در صورتی که تشخیص دهد ادامه سرپرستی مطابق مصلحت کودک نیست، با ارائه گزارش لازم تقاضای لغو حکم سرپرستی را از دادگاه كند.
بنابراین مسلم است که جهت حفظ مصالح و منافع کودک، وضعیت وی بايد مورد بازدید و مداخلههاي کارشناسی مستقیم قرار گیرد. بهاین ترتیب نظارت مستمر بر وضعیت کودکان پس از صدور حکم سرپرستی با منافع عالیه کودک سازگارتر ميشود و از سازمان بهزیستی انتظار می روند که مطابق با قوانین از حقوق کودکانی که براثر حادثه زلزله غرب کشور بیسرپرست شدهاند، صیانت كرده و در صورت سرپرستی کودکان، از طریق بازدید و مداخلهگری تخصصی بر سلامت جسم و روان کودک اطمینانیابند.
لزوم ارائه خدمات روانشناختي به حادثه ديدگان
الهه خوشنويس، / عضو هیاتمدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان
هنگام وقوع حوادثي مانند سيل، زلزله و.... بسياري از نيروها بسيج ميشوند تا موقعيت و شرايط فيزيكي حادثه ديدگان را تغيير دهند. به عبارت ديگر، مهمترين اولويت در هنگام اين گونه بحرانها، اسكان حادثهديدگان و پس آن نيز آواربرداري و.... است و كمتر به بحثهاي روانشناسي حادثه ديدگان پرداخته ميشود. درواقع در حوادث تروماتيك يا به عبارتي شوك رواني كه كسي انتظار آن را نداشته و به دليل موقعيت خاص ايجاد شده است، اگر از همان روزهاي ابتدايي به مدت يك ماه مداخلههاي روانشناسي روي افراد حادثه ديده انجام شود، ميتواند در بهبود شرايط افراد بسيار موثر باشد و مشكلات آنها را برطرف شود. در حالي كه اگر اين مدت بگذرد و بحثهاي روانشناسي روي حادثهديدگان انجام نشود، فرد دچار اختلال استرس پس از حادثه خواهد شد كه در اين مرحله براي اينكه فرد به شرايط عادي بازگردد، نياز به خدمات درماني و روانشناختي طولاني مدت دارد.
نكته مهم اين است كه در اين گونه حوادث، تعدادي از كودكان خانواده خود را از دست ميدهند كه در مورد آنها نيز اولين اقدام اين است كه خانوادهها بدانند كه در هر سني واكنش افراد نسبت به واقعهاي كه اتفاق افتاده، متفاوت بوده و لازم است كه اين واكنشها را بشناسند تا بتوانند با اين كودكان به درستي برخورد كنند.
در اين راستا بايد گفت اگر زمان كودكي را به دوقسمت تقسيم كنيم، كودكي اول را تا پيش دبستان بدانيم و كودكي دوم را تا 12 سالگي، در دوران كودكي اول، بچهها پس از مواجهه با اين حوادث، به صورت معمول به اطرافيان خود به شدت وابسته شده و از آنها جدا نميشوند و نسبت به افراد غريبه واكنش نشان ميدهند. اين كودكان هنگام خواب مشكل دارند، تنها نميخوابند و خوابهاي بد ميببيند و ممكن است برخي از آنها دچار شبادراري شوند، برخي نيز اختلالات تكلم پيدا ميكنند اما در دوران كودكي دوم كه از سن پيش دبستاني تا 12 سالگي است، كودكان پس از حوادثي مانند زلزله، بيشتر دچار اضطراب و اختلال در خواب ميشوند و همواره نگران اين هستند كه دوباره حادثهاي ديگر رخ دهد. برخي از كودكان نيز مشكل درسي پيدا ميكنند يا در مواردي نيز ترس از مدرسه دارند.
واكنش نوجوانان در اينگونه حوادث، مانند بزرگسالان است. ممكن است پرخاشگر و تحريكپذير شوند و با كوچكترين موضوعي از كوره در رفته و با والدين خود درگيري پيدا كنند .گاهي نيز افت تحصيلي پيدا ميكنند. برخي از اين نوجوانان ممكن است خانهنشين شونداما نكته بسيار مهم اين بوده كه بزرگسالان اين علايم را جدي بگيرند و بدانند در اين هنگام، چه رفتاري با آنها داشته باشند و كودك و نوجوان را در موقعيتي قرار ندهند كه فشار بيشتري بر وي تحميل شود.
هرچند ممكن است اين موضوع مطرح شود كه خانوادههاي اين كودك يا نوجوانان كه خود درگير حادثه و آسيبديده هستند، نتوانند حمايت لازم را از كودكان و نوجوانان به عمل آورند. در اين زمينه بايد گفت سازمانهاي مردم نهاد و سازمانهايي كه در اين زمينه مسئوليت دارند، وظيفه دارند از كودكان و نوجوانان حمايت كنند. ضمن اينكه اين گروهها ميتوانند نحوه برخورد با اين كودكان و نوجوانان را به خانوادهها آموزش دهند.
البته پس از زلزله اخير در كرمانشاه نيز بسياري از سازمانهاي مردم نهاد، انجمن حمايت از حقوق كودك، انجمن مادران امروز و.... در مناطق زلزله زده حضور يافته و برخي از آنها به صورت تخصصي كاركودك انجام ميدهند . بنده به ياد دارم زماني كه زلزله بم اتفاق افتاد، وزارت بهداشت تيمهايي متشكل از روانشناسان و روانپزشكان آموزش ديده را به منطقه بم فرستاد كه اين تيم به چادرها و كانكسهاي افراد مراجعه و با خانواده ها صحبت ميكردند و پرسشنامههايي را نيز پر ميكردند و از آنها دعوت ميكردند در كارگاههايي كه براي خدمات مشاورهاي ايجاد شده بود، شركت كنند. همان زمان وزارت بهداشت كاري پژوهشي انجام داد و انجمن حقوق كودك براي كودكان خانواده كارگاههاي كنترل خشم ايجاد كرد كه البته نتايج خوبي هم به دنبال داشت و كودكان توانسنتد شرايط را بپذيرند و با آن كنار بيايند. با توجه به اينكه آن زمان بنده نيز به عنوان روانشناس در منطقه بم حضور داشتم،پس از چند سال يعني در سال 87 كه دوباره به مناطق زلزله زده بم مراجعه كرديم، مشكل خاصي در آنجا مشاهده نكرديم. هرچند برخي از افراد هنوز هم از مشكلات خود گلايه داشتند اما در اين ميان برخي از افراد پس از اتمام دوره فعاليت نيروهاي حمايتي، رها شده بودند يا اينكه برخي از آنها يا كودكاني كه هنوز نياز به حمايت داشتند، به واسطه برخي از قوانين و تبصرههاي دست و پاگير رها شده بودند. براي مثال بهزيستي عنوان كرده بود به دليل اينكه شرايط نگهداري دختران را ندارد، دختران بالاي 15 سال كه در اين مراكز نگهداري ميشوند بايد ازدواج كننداما گاهي ممكن است پس از حادثهاي مانند زلزله، فقر و مشكلات اقتصادي منجر به اعمال خشونت شده يا به عبارت ديگر رفتارهاي خشن منجر به آزار خانواده شود. درواقع افراد بزرگسال هنگام مواجهه با اين حوادث به دليل اينكه باورهايشان به هم ميريزد تا مدتي دچا شوك شده و نميدانند در مقابل اين حادثه چه واكنشي بايد داشته باشند؛گاهي نيز احساس گناه ميكنند، پس چنين افرادي با اين حجم از فشار، نميتوانند خود را كنترل كنند؛ به همين دليل مرتكب رفتارهاي خشن نيز خواهند شد. نكته مهم اين است كه در صورت مشاهده اين گونه رفتارها بايد بدانيم كه اين فرد بيمار است و نياز به درمان دارد و به صورت عمدي و با شناخت مرتكب اين گونه رفتارها نميشود.