به گزارش خبرگزاری فارس از قم، ساعت 6 صبح را نشان میدهد و آسمان صبح جمعه قم دلتنگ است و بغض گلویش را فشار میدهد گویا هوای گریه دارد کمی بیشتر به زمین نزدیک شده، شاید آسمان هم شانه زمین را برای گریستن لازم دارد.
سوز سرد پاییزی بر صورت هر رهگذری نواخته میشود ولی این سوز هرچه باشد از سوز دل رباب در سرزمین کرب و بلا بیشتر نیست، هر از چند گاهی در خیابانهای خلوت اطراف حرم حضرت معصومه (س) زنی که نوزادی را به آغوش کشیده دیده میشود.
در هوهوی بادهای پاییزی بیرقهای سیاه که به نشانه عزا در جای جای شهر نصب شده قابل مشاهده است و کمی نمیگذرد که گنبد و بارگاه بانوی کرامت مقابلت قرار دارد ساعت 6.30 دقیقه صبح است و مادرانی که نوزادی به آغوش دارند به یاد 13 قرن پیش به یاد شیرخواره کربلا مقابل درب 14 شبستان حضرت معصومه (س) جمع شدند.
در میان چادرهای مشکی مادران جوان، چهره نوزادانی که معصومانه در آغوش مادر آرمیدهاند به چشم میخورد، یکی از شیرخوارگان که سرش را روی شانه مادر گذاشته و خوابیده است دهانش را مزه مزه میکند و کمی بعد، لبخند دلنشینی روی لبانش نقش میبندد گویا علی اصغر طفل شیرخوار کربلا حضور کودک را به مهمانی ارج مینهد.
درب 14، میعادگاه مادرانی است که برای قربانی کردن اسماعیل خود در این زمان، خود را به حرم حضرت معصومه (س) رساندهاند تا جگر گوشههای خویش را برای رفتن به ضیافتی خاص آماده کنند.
به نسبت هر ضیافتی باید لباس مخصوصی پوشید و شیرخوارگان تعدادشان قابل شمارش نیست باید برای شرکت در ضیافت عاشورایی علی اصغر امام حسین (ع) لباس سفید بر تن کنند.
میزبان این ضیافت خاص که هر سال نخستین جمعه محرم در سراسر کشور برگزار میشود کودکی 6 ماهه با قنداقی سفید است که برای دفاع از حریم ولایت با لبی عطشان قدم به میدان جنگ گذاشت.
آسمان طاقت ندارد و از شب گذشته بیتاب است و با سیلی سوزناک صورتت را نوزاش داده و اندامت را به لرزه میاندازد گویا مرور خاطرات غمبار هزار و 300 سال پیش برایش سخت و دشوار است.
شاید دل غمینش منتظر باریدن باران است، خدا کند که باران بیاید ... شاید دل آسمان کمی آرام شود و از این بغض سنگین رهایی یابد.
کمی نمیگذرد که لباسهای این ضیافت در بین نوزدادن توزیع میشود، روسری، سربند و یک لباس که قرار است تا ساعاتی دیگر همه در مهمانی کوچکترین سرباز کربلا حاضر شوند.
ساعت به 9 صبح که میرسد درهای ورودی شبستان امام خمینی (ره) توسط خادمان بانوی کرامت که همه لباس هم شکل و سرمه ای رنگ به تن دارند بسته میشود.
هزاران مادر طفلهای شیرخوارشان را به آغوش کشیدند و لباس این کبوتران سپید است که در میان سیاهی چادرهای مادران توجه همگان را به خود جلب میکند.
لالاییها شروع میشود و شبستان از نوای لالایی مادرانی که کودک شیرخوارشان را به آغوش کشیدند همراه با صدای شیون کودکان در هم میآمیزد.
مادران راهی به جز لالایی خواندن برای آرام کردن کودک ندارند ولی گویا پشت این نوای غمین ماجرایی دردناک نهفته است و مادران اشک میریزند و لالایی میخوانند.
قطرههای اشک برای سرازیر شدن از چشمان مادران با یکدیگر گوی سبقت را میربایند مادران آمدهاند در این مکان مقدس در گوش کودکشان لالایی بخوانند. لالایی بس غمناک از تیر سه شعبه حرمله که گلوی سپید علی اصغر را شکافت و از تکرار صحنه عاشورا در یمن، از کودکانی که در آغوش مادر جان دادند.
ماجرای گهواره شکسته علی اصغر کربلا و گهوارههای به خاک و خون کشیده کودکان یمن، آمدهاند تا به کودک دلبندشان بگویند یزید و حرمله همه جا هستند ولی تو علی اصغر بمان و برای دفاع از ولایت با قنداق به میدان بیا و با خون خود درس عزت و آزادگی به جهان بده.
کودکان هنوز بی تاب هستند و آرام ندارند گویا صحنه روی دست پدر رفتن علی اصغر برایشان تداعی میشود و در این لحظه فریادهای یا حسین آرزوی ظهور میکنند.
اشک مادرانی که کودکشان را روی دست گرفتهاند تمام ندارد. گویا جمع شدهاند تا پیمان ببندند با رباب که به حق خون شیرخواره کربلا فرزندانشان را تنها با نجوای لالایی علی اصغر بخوابانند.
*****
صدای لالایی میآید گویا این صدا از سمت و سوی کربلا به گوش میرسد مادری که شیر ندارد تا طفل عطشانش را سیراب کند و سراسیمه به سمت بیرون خیمهها میدود.
لالایی لا لالایی لا لالایی/بگیر این طفلک شش ماههام را
ببین از تشنگی افتاده از پا/علی جان میکند دریاب او را
ببر میدان نما سیراب او را/که تاب گریه ای دیگر ندارد
گمانم جان، علی اصغر ندارد/لایی لا لالایی لا لایی
عمویش رفته میدان آب آرد/امیدی بهر این بی تاب آرد
ولی کشته شد، آخر گشت نومید/حرم لب تشنه مشک ِ پاره میدید
اگر چه قطره آبی در حرم نیست/ ولیکن تشنه تر از اصغرم نیست
لالایی لا لالایی لا لالایی تحمل احتضارش را ندارم /از این سان دیدنش جان میسپارد
****
ماجرای کربلا دوباره تکرار شده است، کودکان یمن به دست فرزندان یزید به خون غلطیدند گویا محشر رسیده است اسماعیلهای فراوانی امروز به قربانگاه آمدند و تیرهای سه شعبه فرزندان حرمله گلوی نوزادان را نشانه رفته است.
کودکان شیرخواره که برای اعلام آمادگی سربازی در رکاب علیاصغر لباس برتن کردند روی دستان مادر بیتابی میکنند.
مادری که پهنای صورتش با اشک برای کودک 6 ماهه امام حسین (ع) خیس شده است فریاد می زند علی جان کودکم را برای حضور در رکاب ولایت آوردهام و مادری دیگر که بغض و اشکش در هم آمیخته فریاد میکند صدها طفل شیرخواره به فدای قنداقه خونینت علی جان ...
*****
رباب هنوز لالایی میخواند لالایی لا لالایی لا لالایی/تکلّم میکند با بی زبانی
نگاهش دارد اسرار معانی/تلظی میکند در گاهواره
ببین دیگر ندارم راه ِچاره/ز فرط تشنگی خشکیده شیرم
لالایی لا لالایی لا لالایی دمادم از عطش غش میکند
به صد تعجیل راه چاره یابد
جگر میسوزد این لب سابی او
شدم بی تاب از بیتابی او
ببر میدان تو این لب تشنه را زود
که شاید زخم دشمن آیدش سود
*****
کودکی خردسال روی دستان مادرش بی تاب است و صورتش رنگ باخته و به زردی گراییده ولی آمده است تا تن رنجورش را در رکاب ولایت اهدا کند .
کودکان همه در این مکان مقدس جمع شدند تا بگویند گلویمان میعادگاه بوسه تیرهای حرمله و فرزندانش است و تا آخرین قطره خون در دفاع از ولایت ایستادهایم.
نه علی اصغر از فرط تشنگی بی تاب نیست بلکه برای رفتن به میدان جنگ آرام ندارد و در این لحظه زمین و زمان به هم میپیچد و زمین به نفس نفس افتاده دیگر یاری برای برای امام معصوم در میدان نبرد باقی نمانده حتی عمو عباس هم به دست دشمن در راه دفاع از ولایت به شهادت رسیده است.
لالا لالایی ... لالا لالایی ... شاید کبوتر سپید کربلا برای پر گشودن بی تاب است، اطراف خیمهها و در صحرای کربلا بوی خون و شهادت به مشام میرسد گویا علی اصغر تشنگی را فراموش کرده است و کودک با لبان خشکیده روی دستان پدر جا میگیرد.
«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل» این فریاد امام حسین در حالی که کودک 6 ماههاش را روی دست گرفته است خطاب به دشمنان عنوان کرد و این طنین در جهان میپیچید.
هنوز سخن به پایان نرسیده که تیری سه شعبه با زهر کین، گلوی سپید علی اصغر را نشانه رفته و گلگون میکند. علیاصغر دیگر بیتاب نیست، تشنه نیست، علی در خون غلطید و سیرابش
لالایی کودک ناخورده شیرم
شدی سیراب خون طفل صغیرم
دعا کن بعد تو مادر بمیرد
نباشد قبر تو در بر بگیرد
لالایی لا لالایی لا لالایی
*******
همایش شیرخوارگان حسینی در حرم کریمه اهل بیت (س) پایان رسید و کودکان در آغوش گرم مادر جای گرفتهاند و دیگر بی تاب نیستند. تمام شد با 6 ماهه کربلا پیمان بستند تا برای دفاع از حریم ولایت ثابت قدم باشند.
سرباز کوچک امام حسین با خون خود سند مظلومیت شهدای کربلا را تأیید کرد و این سند لکه ننگی است که بر پیشانی یزیدیان جاودانه شده است
یزدیان و حرمله های زمان در جهان کنونی سعی دارند تا این ماجرا به فراموشی سپرده شود ولی مادران کودکان شیرخوار خود را با لالایی علی اصغر به آغوش میکشند تا در مکتب عاشورا پر پرواز بگیرند.
*********
خداحافظ، عزیز شیرخواره ... میدونم این آخرین دیداره
فقط ای کاش بشنوم، ای مادر ... صدای خندهات رو از گهواره
انتهای پیام/78005/ع40/ض1002
∎