آيا شما هم فكر ميكنيد امسال يلدا مقداري متفاوتتر از سالهاي پيش بود؟
شب يلداي امسال بيتكلفتر از هميشه از راه رسيد فكر ميكنم با يلداهاي سالهاي گذشته تفاوت داشت. نه به خاطر انارهاي درشتتر يا هندوانههاي شيرينتر؛ كه به خاطر «فشار اقتصادي» سنگيني كه بر دوش همه بود. در چنين شرايطي، معمولا اولين چيزي كه قرباني ميشود، شادي جمعي است. شب چله امسال، در ميانه روزگاري كه سفرهها كوچكتر و دلها محتاطتر شدهاند، يادمان انداخت كه هنوز ميشود شادي را با كمترين هزينه آفريد. مردم، هر كس به اندازه خود، گوشهاي از شب يلدا را براي زنده نگه داشتن رسم ديدار، گرماي گفتوگو و معناي همنشيني روشن كردند. در نگاه نخست، شايد اين شب هم مانند شبهاي قبل بود. اما اگر دقيقتر نگاه كنيم، يلداي امسال، خيابانها را هم در بر گرفت. شادي از ديوارها بيرون زد، دوباره به ميدان و كوچه برگشت و به ما يادآوري كرد كه جشن، وقتي از چهارديواري خانه آزاد شود، به زندگي شبيهتر است. در تاريخ ايران، شادي بيشتر با جمع معنا پيدا ميكند؛ از نوروزهاي شلوغ ميدانها گرفته تا نغمههاي محلي شبنشينيهاي روستاها. امسال يلدا از حصار خانهها بيرون آمد و به فضاي عمومي بازگشت. اين بازگشت، يك حركت نمادين بود: يادآوري اينكه جشنهاي ايراني، از نوروز گرفته تا يلدا، ريشه در «ميدان» و «خيابان» دارند؛ در جمعي بودن كه بعدها به حريم خصوصي خانهها كوچ كرد. در اين ميان، اقدام بهموقع دولت براي تاخير دو ساعته در شروع كار روز بعد، يك نقطه عطف مديريتي بود. اين فقط يك تصميم اداري نبود؛ يك «اقدام نوآورانه هماهنگ با ريتم اجتماعي» بود. دولت بهجاي ايستادن در برابر اين موج شادي جمعي، با آن همگام شد. اين تاخير، به جامعه پيام داد: «شما حق داريد جشن بگيريد و ما علاوه بر بهرسميت شناختن اين حق، از آن حمايت ميكنيم.» اين، يك مصداق عيني است كه در مرحله اول از «عدم مداخله در حوزه خصوصي و عمومي» و در مرحله بعد همراهي دولت، براي احياي شادي بود.
يلداي امسال، در خيلي از شهرها و روستاهاي ايران، با برف و باران نيز درآميخت؛ گويي طبيعت هم خواست در اين جشنِ باستاني شريك باشد. انگار تركيب برف و هندوانه و انار، نشاني بود از همنوا شدنِ طبيعت با روح جمعي مردم. برف، نمادِ پاكي است و يلدا، نمادِ روشنايي در تاريكي و اين پيوند، آرامشي سرشار از معنا در دلِ زمستان كاشت.
يلداي امسال شاهد اين مدعاست كه داشتن جامعهاي با نشاط و همراه با شادي با اقداماتي ساده امكانپذير است. شادي زماني احيا ميشود كه حكمراني، از اقداماتِ بازدارنده دست بكشد و به جامعه «فضا» بدهد. يلدا ۱۴۰۴ ثابت كرد كه با كمهزينهترين و سادهترين ابزارها - حتي يك تاخير دو ساعته در شروع ساعت كاري روز پس از شب يلدا - ميتوان اعتماد را بازيابي كرد، با شادي جامعه همراهي كرد و برانگيخت و جامعه را براي عبور از مشكلاتِ پيچيده، آمادهتر ساخت. در شرايط فعلي ايران، نيازمند سياستهاي معطوف به شادي هستيم. اميد و آرزو از جامعهاي شاد برساخته ميشود. در سياستهاي كلان از «بهزيستي ذهني» رضايت از زندگي، تعادل عاطفي، معناداري و سياستهايي همچون حمايتهاي رفاهي و اجتماعي دخيل است اما، فارغ از اين سياستهايي كه نيازمند سرمايهگذاري است، ميتوان با اصلاح سياستهاي اجتماعي فضاهاي شادي را گسترش داد و از اتخاذ سياستهايي که زيست شاد مردم را مسدود ميكند، خودداري كرد. با همين نگاه ميتوان اين يلدا را الگويي از حكمراني صبورانه دانست. گاهي كارِ دولت نه در «دخالت» كه در «خويشتنداري» است. با اندكي خودداري، با اندكي اعتماد به مردم، شادي خود به جريان ميافتد. اين يلدا نشان داد كه ميان سرماي اقتصاد و گرماي دل مردم، هميشه جايي براي لبخند هست؛ اگر سياست از «قدرت دستور» به «قدرت درك» كوچ كند.