شناسهٔ خبر: 76342174 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

در گفت‌و‌گو با خبرگزاری صدا و سیما مطرح شد،

برخی برنامه‌های اینترنتی از مفاهیم منفی شرم زدایی می‌کنند

دکتر علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی گفت: وقتی یک رفتار غلط به مرور تکرار می‌شود، موجب عادی سازی آن در جامعه می‌شود.

صاحب‌خبر -

این روزها، برخی برنامه های گفت و گو محور اینترنتی و فیلم های نمایش خانگی محلی برای تبلیغ مصرف مواد مخدر، دخانیات و مشروبات الکلی شده اند، علاوه بر آن هم شوخی های غیر اخلاقی هم در این بسترها زیاد دیده می شود. فاطمه شریفی، خبرنگار خبرگزاری صداوسیما، درباره اثر مشاهده ای و آسیب های اجتماعی احتمالی ترویج این قبیل محتواها، با دکتر علیرضا شریفی یزدی روانشناس اجتماعی گفت و گو کرده است.

در برخی این برنامه ها مجری از مهمان که عمدتاً سلبریتی یا چهره مشهور فضای مجازی است، درباره علاقه مهمان به مصرف مواد مخدر سوال می پرسد؛ گویی پدیده ای عادی و عرفا پذیرفته شده است و می توان مثل فیلم مورد علاقه، ورزش محبوب یا کتاب مورد علاقه فرد درباره آن سوال کرد! برخی شخصیت‌های فیلم در نمایش خانگی پای میز قمار می‌نشینند، یا حتی در این فیلم‌ها شوخی‌های جنسی بین افراد رد و بدل می‌شود. آیا این مسائل باعث عادی سازی برای بیننده نمی‌شود؟ آیا موجب ترویج این رفتار‌ها نمی‌شود؟
 
دکتر علیرضا شریفی یزدی: ما در روان‌شناسی بحثی داریم تحت عنوان آشنازدگی ذهن و مغز، معنی این حرف این است که  وقتی یک رفتار به‌طور پرتکرار نمایش داده می‌شود، به‌طور طبیعی برای مغز عادی می‌شود و واکنش نسبت به آن به‌شدت کاهش پیدا می‌کند. در مورد مسائلی مثل شوخی‌های جنسی، گفت‌وگوی زیاد درباره قمار، مواد مخدر و  روان‌گردان، به‌دلیل این‌که شرم‌زدایی از آنها صورت می‌گیرد، طبیعتاً برای مردم عادی می‌شود. بعد از مدتی  گویی این رفتار‌ها بخشی از لایف‌استایل و سبک زندگی گروه‌های خاصی از جامعه معرفی می‌شوند؛ گروه‌هایی که متأسفانه یا به‌دلیل شهری که در آن زندگی می‌کنند، یا به‌دلیل پول، سرمایه، موقعیت اجتماعی و تحصیلات، به‌عنوان گروه مرجع مردم محسوب می‌شوند. به‌ویژه نوجوانان و جوانان به این گروه‌های مرجع رجوع می‌کنند تا بتوانند با آنها همذات‌پنداری کنند و سعی می‌کنند خودشان را شبیه آنها کنند؛ بنابراین شوخی‌هایی از این دست یا گفت‌و‌گو در این زمینه‌ها و نشان دادن صحنه‌هایی از مصرف مواد مخدر، الکل و امثال آن، وقتی به‌عنوان یک سبک زندگی عادی نمایش داده می‌شود، بعد از مدتی به‌عنوان یک امر طبیعی در ذهن مخاطب جا می‌افتد. همان‌طور که عرض کردم، شرم‌زدایی صورت می‌گیرد و این خود می‌تواند نوعی تبلیغ باشد، به‌ویژه در میان نوجوانان و جوانان؛ با توجه به این‌که تجربه کمتری دارند و تمایلشان به همذات‌پنداری با گروه مرجع بیشتر است. در نتیجه فضایی فراهم می‌شود که مصرف چنین موادی یا شوخی‌هایی از این دست عادی جلوه داده می‌شود.
 
حالا سؤال این است که مرز بین ترویج و عادی‌سازی کجاست؟ چه در مصرف مواد مخدر و چه در شوخی‌های جنسی. این مرز بین شوخی و عادی‌سازی گفت‌و‌گو‌های جنسی تا کجاست و چه آسیب‌هایی می‌تواند به جامعه ما وارد کند؟
 
دکتر علیرضا شریفی یزدی: وقتی ما یک پدیده را به‌صورت مکرر و عادی در برنامه‌های مختلف به بیننده نشان می‌دهیم، این عادی‌سازی باعث می‌شود بزرگ‌تر‌هایی که نسبت به آن پدیده نگاه منفی دارند، گفت‌وگویشان با جوان‌تر‌ها اثرگذاری خود را از دست بدهد. با این توجیه که مگر خودت نمی‌بینی در تولیدات داخلی هم اینها نشان داده می‌شود و درباره‌اش صحبت می‌شود؟ در نتیجه، این تفکر غلط به‌وجود می‌آید که اگر بخش زیادی از جامعه کاری را انجام می‌دهند، پس آن پدیده درست است. به همین دلیل است که مثلاً در مورد پدیده خودکشی ـ نه فقط در ایران، بلکه در همه جای دنیا ـ مطرح می‌شود که رسانه‌ها حتی‌الامکان به این موضوع نپردازند و اخبار آن را بازنشر نکنند؛ چون مطالعات نشان داده وقتی به این پدیده زیاد پرداخته می‌شود، عادی سازی می‌شود و قبحش از بین می‌رود.
 
مخاطب چنین برنامه‌هایی هنگام مشاهده چنین برنامه‌هایی باید چه کاری انجام دهد؟ 
 
دکتر علیرضا شریفی یزدی: اولین کار برای رو به رو شدن با این پدیده افزایش سواد رسانه‌ای است، متاسفانه در کشور ما سواد رسانه‌ای ضعیف است. اکثر مراکز آموزشی در ایجاد سواد رسانه‌ای عملکرد ضعیفی دارند. بنابراین اولین وظیفه رسانه‌های رسمی و غیر رسمی و نهاد‌های اموزشی، بالا بردن سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی است. 
 
مخاطب باید یاد بگیرد با تفکر نقادانه برنامه‌ای که تولید شده را راستی آزمایی کند و صحیح و غلطش را بسنجد. در آن  صورت خواهیم دید که  این برنامه‌ها مخاطب خودش را از دست می‌دهد. این برنامه‌ها به هر حال نگاهی به گیشه دارند، کسانی که چنین برنامه‌هایی می‌سازند، به‌صورت اغراق‌شده‌ای در زمینه مصرف مواد مخدر، در زمینه استفاده از الکل و در زمینه استفاده از واژه‌ها و جمله‌هایی که بیشتر به شوخی‌های جنسی و سخیف مربوط می‌شود، عمل می‌کنند و زمینه‌ای فراهم می‌شود برای اینکه ظاهراً مخاطب بیشتری را جذب کنند، بدون اینکه در نظر بگیرند در بلندمدت این پدیده چه اثر تخریبی‌ای بر عناصر فرهنگی یک جامعه دارد. جامعه‌ای که در آن حیا و آزرم، به هر حال نوعی نگاه نجیبانه به فرهنگ همیشه بخشی از ارزش‌ها و هنجار‌های فرهنگی آن را تشکیل داده است.
 
حالا گفتیم که نهاد‌های آموزشی ما باید وارد عمل شوند و کلاً همه نهاد‌هایی که وابستگی‌ای در حوزه تعلیم و تربیت دارند. نقش دولت در این زمینه چیست؟
 
ببینید، دولت‌ها همیشه برنامه‌ریز، سیاست‌گذار و در حقیقت هدف‌گذار کلان هستند. دولت چند نقش اساسی می‌تواند داشته باشد. نقش اول، بحث هدف‌گذاری‌های کلان است. اینکه ما اصلاً می‌خواهیم به کجا برسیم و از چه نقطه‌ای به چه نقطه‌ای حرکت کنیم.
 
نقش دوم، بسترسازی مناسب به اشکال مختلف است. دولت باید با ابزار‌هایی که در اختیار دارد زمینه‌سازی مناسبی انجام دهد تا افراد بتوانند در آن راستا حرکت کنند.
 
به هر حال، آموزش‌وپرورش ما که بخشی از دولت است، در طول ۱۲ سال، حدود ۱۶ هزار ساعت از وقت بچه‌ها را در اختیار دارد. دانشگاه‌های ما نیز در دوره لیسانس بیش از ۱۳۰ واحد درسی را در اختیار دانشجویان قرار می‌دهند. همه اینها امکانات رسمی و مشخص خوبی است که دولت می‌تواند از آنها استفاده کند. به‌علاوه، ما در آموزش‌وپرورش یک نهاد بسیار مهم داریم تحت عنوان «انجمن اولیا و مربیان» که پلی است بین دولت و خانواده. بین مردم و نهاد دولتی از اینجا می‌شود استفاده کرد و آن عناصری را که فکر می‌کنیم درست است، منتقل کرد.
 
این یک بخش از ماجراست. بخش دیگر کار برمی‌گردد به نظارت بر تولیدات فرهنگی. به هر حال، تمام اتفاقاتی که در جامعه ما می‌افتد و تولید‌هایی که در مباحث دیداری، شنیداری و حتی نوشتاری رخ می‌دهد، تحت نوعی نظارت دولتی است. دولت به‌جای اینکه سانسور‌های نامربوط انجام دهد،  مثلاً فرض کنید کتاب نظامی گنجوی را سانسور کند، باید با دقت به تولیدات نگاه کند که چه اثر مثبت یا منفی‌ای بر فرهنگ می‌گذارند و نظارتش هم صرفاً سلبی نباشد.
 
کسی که یک کار تولیدی خوب و فاخر انجام می‌دهد، دولت حتماً باید برای او تمهیداتی بیندیشد، یارانه‌ای در نظر بگیرد و کارش را تسهیل کند تا دیگران هم تشویق شوند در این مسیر حرکت کنند.
 
در کشور‌های دیگر، برخورد با چنین مسائل فرهنگی متفاوت است. در بسیاری از کشور‌های دنیا به دلیل اینکه رسانه‌ها «رکن چهارم دموکراسی» محسوب می‌شوند. کار اصلی نظارت بر عهده رسانه‌هاست؛ یعنی با نقادی‌های علمی، دقیق و در عین حال ساده.
 
به مخاطبانشان منتقل می‌کنند که این اثرِ ساخته‌شده ـ چه شنیداری، چه نوشتاری یا دیداری ـ چه آثار و پیامد‌هایی دارد. به‌طور طبیعی، مردم هم گرایش پیدا می‌کنند و میزان تولید آثار مخرب کاهش می‌یابد. یعنی می‌خواهم عرض کنم که دولت‌ها در بسیاری از کشور‌های دنیا به‌صورت مستقیم و مستقل وارد این حوزه نمی‌شوند، اما، چون رسانه‌ها جایگاه خودشان را پیدا کرده‌اند، چیزی که در کشور ما قوی نیست. این یک نکته بود. این مسائل به‌عنوان دستمایه‌ای برای کوبیدن حریف و افزایش رأی خودشان و جلب اعتماد بیشتر در لایه‌های مختلف انتخاباتی استفاده می‌شود.
 
 اگر نکته‌ای هست که من نپرسیدم، لطفاً به عنوان جمع بندی اشاره کنید
 
نکته اول من این است که خانواده‌ها منتظر دولت و دستگاه‌های دولتی نمانند تا آنها وظایفشان را به‌خوبی انجام دهند و ما در نتیجه از پیامد‌های منفی چنین تولیداتی مصون بمانیم. توصیه‌ام به والدین این است که تا جایی که ممکن است، نقد تولیدات فرهنگی را جدی بگیرند، این آثار را مطالعه کنند، مسئله را از ابعاد مختلف بشناسند و در یک گفت‌وگوی مناسب و سازنده، این موضوعات را برای نوجوانان و جوانانشان تبیین کنند. نکته بعدی که اهمیت دارد و می‌تواند خطاب به سازندگان و تولیدکنندگان چنین پدیده‌هایی باشد این است که درآمد‌های کوتاه‌مدت شهرت کوتاه‌مدت و جذب کوتاه‌مدت مخاطب را بر کار فاخر و بلندمدت ترجیح ندهند.