به گزارش خبرآنلاین، رزونامه ایران در سالگرد ترور احمد شاه مسعود رهبر مجاهدین افغان با همرزم وی گفتگو کرده است که از نظر می گذرانید:
14 سال از ترور احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان میگذرد. مردی که در روزی همچون امروز، تنها دو روز مانده به حادثه 11 سپتامبر 2001 در عملیاتی انتحاری به دست دو نفر که میگفتند خبرنگارند و بمب را در دوربین خود جاسازی کرده بودند، به شهادت رسید. مسعود هرچند شیفته شعر و موسیقی بود و به حافظ شیرازی عشق میورزید، اما دو سوم از عمر 48 ساله خود را در مبارزه گذراند و لقب شیردره پنجشیر را از مردمش دریافت کرد. شیر پنجشیر که در کنار خانواده آرامترین موجود دنیا بود. پری گل (صدیقه)، همسرش نقل میکند: «وقتی وسط شب از راه میرسید و نسرین (آخرین فرزند مسعود) را میدید که کنار من خوابیده، او را میبوسید و از خواب بیدار میکرد.
نسرین به محض اینکه چهره پدرش را میبوسید، بیدلیل میخندید. این لبخند دل هیجانزده فرمانده جنگ را که در زندگی شخصی اش مهربان ترین بابای دنیا بود، ذوب میکرد...»اغلب از احمد شاه مسعود بهخاطر مبارزاتش با ارتش شوروی یاد میکنند. اما مبارزه او با خروج ارتش سرخ و سقوط کابل به دست مجاهدین، به پایان نرسید. او چه در ایامی که در قالب وزیر دفاع دولت صبغتالله مجددی فعالیت میکرد و چه بعد از سقوط دولت مجاهدین و روی کار آمدن طالبان همچنان به مبارزات خود ادامه داد و در مسیر مبارزه با تروریسم و افکار افراطی که پایههای آن با حکومت طالبان در افغانستان استوار شد، گام برداشت. یکی از کسانی که در تمام سالهای نبرد در دره پنجشیر و بعد از آن با احمد شاه مسعود یار و همرزم بود، یونس قانونی، بود که تا پیش از سال 1979 و ورود ارتش شوروی به افغانستان در کابل درس میخواند، اما در پی شروع این تجاوزگری به زادگاهش دره پنجشیر بازگشت تا به نیروهای تحت رهبری مسعود بپیوندد. او در سال 1993 زمانی که مجاهدین قدرت را در دست گرفتند، همراه با احمد شاه مسعود به وزارت دفاع رفت و در آخرین سال دولت مجاهدین وزیر کشور این دولت بود. «قانونی» در سالهای حکومت طالبان بر افغانستان، از جمله کسانی بود که با این دولت مبارزه میکرد. بعد از سال 2001 و شکست در انتخابات ریاست جمهوری، رئیس پارلمان افغانستان شد و پس از مرگ قسیم فهیم، یکی دیگر از یاران احمد شاه مسعود که در دولت کرزای سمت معاون اول رئیس جمهوری را داشت، بر جای او نشست. او در حال حاضر رهبری حزب نوین افغانستان را بر عهده دارد.
در اینجا مصاحبه اختصاصی روزنامه ایران با یونس قانونی را درباره احمد شاه مسعود، چگونگی ترور او و وضعیت امروز افغانستان میخوانید
احمد شاه مسعود چگونه مبارزه را شروع کرد و رهبری مجاهدین را در دست گرفت؟
مسعود پیش از آنکه به عنوان یک چهره نظامی مشهور شود، شخصیتی سیاسی و صاحب اندیشه بود که سالها قبل از تهاجم اتحاد شوروی به افغانستان مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد. هدف احمد شاه مسعود بنیان نهادن افغانستانی جدید بر مبنای سلسله شاخصههایی متفاوت بود. اما زمانی که اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد شکل مبارزات وی نیز تغییر کرد. احمد شاه مسعود در این برهه بود که تصمیم گرفت در قالب یک رهبر نظامی ظاهر شود. او مبارزه را از دره پنجشیر آغاز کرد و طی 10 سال حضور اتحاد شوروی در افغانستان، به عنوان یک رهبر قوی سیاسی و نظامی توانست هم جنگ را به طریق علمی پیش ببرد و هم سازماندهی جبهه مردمی را در سطحی گسترده به عهده بگیرد. استراتژی او در این مبارزه قیام علیه تجاوز شوروی و خارج کردن قوای متجاوز از کشور و اسقاط نظام وابسته به شوروی سابق بود. به همین دلیل چهره یا بعد نظامی او بیشتر شناخته شدهاست. حال آنکه مسعود در اصل یک شخصیت سیاسی صاحب تفکر و اندیشه بود که در قلمرو خود در زمان جهاد، هم فعالیتهای سیاسی و مردمی را بخوبی مدیریت کرد و هم تحرکات نظامی را با مهارت پیش برد که در نهایت منجر به سقوط رژیم و خروج نیروهای شوروی از افغانستان شد.
ترور احمد شاه مسعود، ضربهای بر پیکر ائتلاف ضد طالبان بود. به نظر شما چه کسانی احمد شاه مسعود را ترور کردند و هدف آنان از این ترور چه بود؟ آیا ارتباطی بین ترور او و واقعه 11 سپتامبر که تنها 2 روز پس از مرگ او صورت گرفت، میبینید؟
متأسفانه هنوز حلقههای مفقوده بسیاری در ارتباط با ترور مسعود وجود دارد و از همین رو حقایق پشت پرده ترور قهرمان ملی افغانستان به طور کامل برکسی آشکار نشده است و البته تحقیقات مبسوطی هم انجام نشده تا زوایای تاریک این قضیه روشن شود. اما آنچه مهم است، شخصیت یا تأثیرگذاری وی در دل مقاومت افغانستان بود. به قول معروف احمد شاه مسعود هم مغز متفکر و هم قلب تپنده مقاومت بود که با تأسف فراوان نابهنگام مورد هدف قرار گرفت. به عقیده ما ترور مسعود یک واقعه محلی و داخلی نیست بلکه دستهایی منطقهای و فرامنطقهای با همکاری سازمانهای اطلاعاتی در ترور احمد شاه مسعود دست داشتند. شخصاً امیدوارم روزی حقایق پشت پرده این ترور مشخص شود.
به طور مشخص مقصودتان کدام کشورها و سازمانهای اطلاعاتی است؟
بی هیچ تردیدی پشت بسیاری از قتلها و ترورهای زنجیرهای که حتی پس از سقوط طالبان در افغانستان رخ داد، پاکستان و سازمان اطلاعاتی آن قرار دارد. در ترور احمد شاه مسعود نیز نمیتوان نقش بازوهای اجرایی این شاخه را نادیده گرفت. اما همه ما بخوبی میدانیم که شخصیت احمد شاه مسعود در دوران جهاد بود که برجسته شد و منطقه را فرا گرفت. او در مبارزه با تروریسم نیز توانست با قدرت ویژه خود قوایی مستحکم متشکل از مقاومت مردمی شکل دهد. از این رو به عقیده من مجموع این موفقیتها و پیروزیها بود که باعث شد دستهای پیدا و پنهان بسیاری در ترور مسعود ایفای نقش کنند. اما اجرای بخشی از این برنامه در کشور همسایه ما یعنی پاکستان بود که سازماندهی شد.
در داخل افغانستان دیدگاههای متفاوتی درباره احمد شاه مسعود وجود دارد، گروهی او را قهرمان ملی و گروهی دیگر او را عامل ناآرامیهای آن زمان افغانستان میدانند، تحلیل شما درباره نقش وی در تاریخ سیاسی دهه 90 افغانستان چیست؟
احمد شاه مسعود به دلیل تأثیری که در این دهه بر کل تاریخ افغانستان داشت، قهرمان ملی افغانستان خوانده شد که کاملاً سزاوار آن است. کاری که او در نجات افغانستان از دو تجاوز انجام داد، عملی است که هر ذهن بیداری که خالی از حب و بغض است، آن را میستاید. مسعود از جمله مفاخر و قهرمانان ملی ما است. البته نمیتوان نادیده گرفت که همانطور که در همه جهان مشاهده میکنیم، هر شخصیت سیاسی و فعالی به هر حال موافقان و مخالفانی دارد. اما به نظر من کسی که دو مبارزه سخت را رهبری کرده و دوبار سرزمین افغانستان و مردمش را از جنگ و تجاوز نجات داده، قهرمان است. همانطور که صدها شهید دیگری که از قبایل، ادیان و گروههای مختلف در این مبارزه جان خود را از دست دادند، به نوبه خود قهرمان هستند.
اما منتقدان احمد شاه مسعود هم دلایل خود را دارند. به عنوان مثال معتقدند او نباید با نیروهای روسی و دولت کمونیستی افغانستان قرارداد صلح ولو موقت میبست، به نظر شما چرا مسعود این قرارداد را بست؟ آیا این تصمیم در آن برهه از زمان درست بود؟
گذشت زمان ثابت کرد، آتش بس امضا شده با روسها از نشانههای درایت و صلابت فکری او بوده است. در آن زمان مسعود در شرایط بسیار دشواری در دره پنجشیر رو به رو بود. در آن زمان روسها نتوانستند راههای ارتباطی دره پنجشیر را ببندند اما برخی از گروههای داخلی (که خود احمد شاه مسعود یکی از رهبران آنها را جمعه خان از حزب اسلامی میدانست) بودند که راه ارتباطی منطقه را بستند. در نتیجه بسته شدن این راهها تنها مجاهدین و گروههای جهادی نبودند که حمایتهای لجستیکی را از دست میدادند بلکه خواروبار مردم هم وارد دره پنجشیر نمیشد و همین باعث بروز قحطی در منطقه شد. در این شرایط که مردم گرسنه بودند، مسعود با آنکه میتوانست خود را نجات دهد، تجدید قوا کند و برای مبارزه مجدد آماده شود، حاضر به امضای قرارداد آتش بس شد. اما توجه داشته باشید که این آتش بس صرفاً شامل دره پنجشیر میشد و احمد شاه مسعود همزمان با آن در خارج از دره پنجشیر توسط گروههایی که حامی او بودند، شدیدترین حملات خود را علیه دولت و ارتش شوروی انجام میداد. از این جهت احمد شاه مسعود با درایت کامل خود، مردم را از قحطی ناشی از مسدود شدن راهها توسط برخی جناحهای داخلی، نجات داد و در کنار آن مبارزه خود را با قدرت در مناطق دیگر افغانستان پیگرفت.
همزمان با فتح کابل اختلافات بین حزب اسلامی و حزب جمعیت اسلامی شروع شد. چرا مسعود نتوانست اختلافات بین حکمتیار و ربانی را حل کند و با ایجاد اتحاد بین آنان بر قدرت مجاهدین افغانستان بیفزاید و از سقوط دولت آنان جلوگیری کند؟
احمد شاه مسعود در این خصوص هم واقعاً از هیچ کوششی دریغ نکرد. او اندکی پیش از آنکه به عنوان فاتح وارد کابل شود، با حکمتیار که رهبری حزب اسلامی را داشت و حزب دموکراتیک خلق را تهدید کرده بود، به دلیل برخی خلف وعدهها کابل را ویران میکند، تماسی تلفنی برقرار کرد تا او را از حملهای که در نظر داشت، منصرف کند. او در این تماس تلفنی که متن آن در اختیار همه است، به حکمتیار میگوید، آنان به پیروزی رسیدند و دیگر دلیلی برای جنگ در کابل وجود ندارد. این قصه طولانی است و شرح مفصلی را میطلبد اما تنها این را بگویم که در این مرحله هم باز ما نقش پاکستان را میدیدیم که چگونه از برخی طرفها حمایت میکرد. همانطور که طرفهای خارجی دیگری هم بودند که در این ماجرا دخیل بودند. برای مثال در آن زمان استراتژی امریکا حمایت از مجاهدین و تشکیل دولتی توسط مجاهدین بود. اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم استراتژی برژینسکی به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا در آن زمان بر این بود که دشمنان درجه یک امریکا را با حمایت کردن از دشمنان درجه دو خود یعنی مجاهدین، نابود یا حداقل تضعیف کند.
بنابراین زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان شکست خورد، سیاست امریکا و متحدان غربیاش در قبال مجاهدین نیز تغییر شکل یافت و آنان که تا دیروز از مجاهدین مقابل شوروی حمایت میکردند، حالا با فتح کابل تبدیل به دشمن آنها شدند. در این بین پاکستان نیز نقش خود را داشت. اسلامآباد همواره تلاش میکرد، استراتژی سیاسی و نظامی خود در قبال افغانستان را منطبق با امریکا پیش ببرد. بنابراین زمانی که افغانستان به مرحله تاریخی فتح کابل رسید، تصمیم گرفت از چهرهای از بین مجاهدین حمایت کند که نزدیک به دیدگاههای خودش باشد. این استراتژی زمانی شکست خورد که احمد شاه مسعود موفق شد، کابل را فتح کند. درواقع برخلاف آنچه در آن زمان تصور میشد، سقوط کابل با استراتژی احمد شاه مسعود بود که رقم خورد، نه پاکستان. به همین دلیل هم بود که پاکستان تلاش کرد اگر از نظر نظامی شکست خورده، استراتژی سیاسی محکمی بنا کند که از این طریق شکست نخورد. استراتژی بعدی آنان در مقابل دولت نوپای مجاهدین بر این محور قرار گرفت که باید از ثبات و استحکام این دولت جدید جلوگیری کرد و سپس آن را به سقوط کشاند.
در تاریخ هم این را مشاهده میکنید که چگونه طرفهای خارجی ابتدا از ابزارهایی که در اختیار داشتند استفاده کردند بعد با تضعیف یکی از جناحها سعی کردند وارد افغانستان شوند. از همین منظر و با دیدگاه یک ابزار بود که با حکمتیار مذاکره شد تا به عنوان نخست وزیر وارد کابل شود. بنابراین میبینید که طرز شکل گرفتن ساختار حکومت مجاهدین، تغییر سیاست امریکا در قبال آنان و تلاشهایی که برای به شکست کشاندن دولت مجاهدین جریان داشت، چگونه سرنوشت افغانستان را رقم زد. دولت مجاهدین از یک طرف استقلال خود را داشت اما از طرف دیگر بهای آن را هم پرداخت. در این شرایط نخستین دولتی که وارد کابل شد، دولت صبغتالله مجددی بود. نخستین فرمانی که این دولت صادر کرد هم حکم وزارت دفاع مسعود بود. حال مسعود باید چه کار میکرد؟ خود را به جای او بگذارید. او یا باید در وزارت دفاع سرنوشت مردم را به حال خود رها میکرد و خود را تسلیم نیروهای مخالف میکرد یا با آنان مبارزه و از کابل و مردم دفاع میکرد. راهی که او انتخاب کرد این بود که در وزارت دفاع از مردم حمایت کند. مسعود از هیچ کاری در مسیر اتحاد و حمایت از مردم دریغ نکرد.
تلاشهای احمد شاه مسعود بعد از سقوط دولت مجاهدین صرف چه کارهایی میشد؟ آیا به اتحاد دوباره میاندیشید یا بیشترین انرژی خود را صرف مبارزه با پاکستان میکرد؟
واقعیت این است که نخستین کاری که قهرمان ملی افغانستان بعد از سقوط دولت مجاهدین انجام داد، سازمان دادن یک مقاومت فراگیر بود که خوشبختانه در این کار نیز موفق بود و از اقوام، اقشار و طبقات مختلف اساس مقاومتی مستحکم را بنیان گذارد. در مورد پاکستان هم سیاست احمد شاه مسعود کاملاً مشخص بود. او همواره یک جمله طلایی داشت، مبنی بر اینکه ما دشمن پاکستان نیستیم. ما دشمن استراتژی غلط پاکستان در قبال افغانستان هستیم. به همین دلیل مسعود هیچگاه فکر دشمنی با پاکستان، مردم و حتی دولت آن را در سر نداشت. مشکل او فقط همان استراتژی غلط پاکستان و حامیان آن بود و با آن مبارزه میکرد.
شما از نقش پاکستان در دهههای 1980 و 1990 صحبت کردید. آیا استراتژی پاکستان امروز در قبال افغانستان تغییر کرده است؟
استراتژی پاکستان با وجود افت و خیزهایی که داشته هیچگاه تغییر اساسی نداشته و ما هیچ تغییری را در استراتژی آن مشاهده نکردهایم. با این حال اعتقاد داریم پاکستان خود در سیاستهای کلی جهانی مظلوم واقع شدهاست. اما در کل هیچگاه مردم افغانستان شاهد تغییری که برای آنان قانع کننده باشد، نبودهاند. همان طور که اشاره کردم مسعود نیز دشمن این استراتژی بود. درک خوب او از مسائل و استراتژی پاکستان بعدها در دوران پس از سقوط طالبان و ریاست جمهوری حامد کرزای بخوبی خود را نشان داد. این استراتژی غلط است که همواره باعث مقاومت افغانستان در برابر پاکستان میشود. حتی امروز هم در دوره ریاست جمهوری اشرف غنی میبینیم که تحلیل مسعود درباره اسلام آباد درست بود. این نشان میدهد که قهرمان ملی ما تا چه حد از پاکستان شناخت داشت.
احمد شاه مسعود به ادبیات و فرهنگ علاقه وافری داشت. او از این علاقه در جهت مبارزات خود چگونه استفاده میکرد و تا چه حد به مبارزه فرهنگی اعتقاد داشت؟
همانطور که در ابتدا گفتم مسعود شخصیتی کامل و دارای فکر و اندیشه بود. اما حوادث سیاسی و جنگی، بعد نظامی شخصیت او را شناخته شدهتر ساخت. اندیشه و ادبیات در روح مسعود جایگاهی ویژه داشت. یکی از مسائلی که ایشان توجهی ویژه به آن داشت، کار در بعد فرهنگی و شناخت مردم با این مقوله بود. او حتی در زمان جهاد که از زمین و آسمان بمب و راکت بر سر جهادیها میبارید، کمیتهها و نهادهای مختلفی را در بخشهای فرهنگی و تعلیمی و تربیتی تشکیل داده بود. برای خانمها نهادها و سازمانهایی احداث کرده بود و به رشد فکری دختران و پسران اهمیت میداد. در دوره او انجمنهای شعرا پا گرفت و دانشگاهها متحول شد. او تلاش میکرد، فرهنگ مطالعه را بین مردم رایج سازد. کارهایی در ارتباط با رسانهها و جراید انجام داد و.... از اینها معلوم بود که مسعود فرهنگ را تنها به عنوان یک علاقهمندی دنبال نمیکند و قصد دارد در عمل نیز کار فرهنگی انجام دهد. به همین دلیل نیز افرادی را جمع کرده بود تا طرحی جدی برای آینده افغانستان بعد از طالبان بریزند و درحیطه فرهنگ نیز کارهایی را انجام دهند، اما متأسفانه نابهنگام به شهادت رسید. باید یادآوری کنم، اوعلاقه خاصی هم به ادبیات و فرهنگ ایران داشت. حتی شب آخر عمر او با حافظ و اشعار این شاعر سپری شد.
یکی از اعتقادات مسعود جنگیدن برای تمام قومیتهای افغان و اتحاد این قومیتها بود. به نظر شما آیا در این چارچوب می توان به گفتوگو با طالبان اندیشید؟
بدون شک؛ مسعود همواره اعتقاد داشت، تنوع قومی در افغانستان نباید زمینه ضعف کشور شود بلکه از این زمینه باید به عنوان یک امتیاز استفاده کرد او اعتقاد داشت، اقوام افغانستان باید با رعایت عدالت اجتماعی بر طبق قانون اساسی کنار هم قرار گیرند. طالبان بخشی از واقعیت تلخ زندگی مردم افغانستان هستند. مسعود هیچگاه خواهان جنگ با آنها و هیچکس دیگر نبود. او در جنگهایی هم که بروز کرد، هرگز جنگ را بهخاطر جنگ نخواست. او اگر میجنگید، برای آن بود که به صلح دست یابد. وقتی طالبان به نزدیک کابل رسید، مسعود شخصاً به همراه یک محافظ به دیدار آنان رفت تا شاید با مذاکره مانع جنگ شود. اما متأسفانه آنها نپذیرفتند و تاریخ آن طور که دیدید پیش رفت. احمد شاه مسعود تا روز آخر حیات هم دست از مبارزه نکشید. اما در عین حال به صلح و روند مذاکرات صلح باور داشت و آن را توصیه میکرد. ما نیز الان همین مسیر را ادامه میدهیم. خود من چند بار مأمور شدم تا با طالبان در عشقآباد، دوشنبه و رم مذاکره کنم. اما متأسفانه این مذاکرات به دلایل مختلف از جمله همان استراتژی غلط پاکستان که ذکر آن رفت، تا کنون به نتیجه نرسیده است.
52310
∎