شناسهٔ خبر: 76246395 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

مدیر کل صدا و سیمای زنجان:

قصه پر غصه منزوی از سر کرانمندی تن در مقابل بی‌کرانگی روح بوده است

مدیر کل صدا و سیمای زنجان در آیین اختتامیه سومین دوسالانه جایزه ملی غزل «حسین منزوی» با اشاره به محتوای اشعار منزوی گفت: خط حزنی که در اشعار منزوی مشاهده می‌شود از جنس‌آشفتگی‌های روزمره نیست بلکه نوعی شعفِ عرفانی است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای زنجان ؛ در آیین اختتامیه سومین دوسالانه جایزه ملی غزل «حسین منزوی» با اشاره به محتوای اشعار منزوی گفت: خط حزنی که در اشعار منزوی مشاهده می‌شود از جنس‌آشفتگی‌های روزمره نیست بلکه نوعی شعفِ عرفانی است. ناله هجران و قصه پر غصه اش از سر کرانمندی تن در مقابل بی کرانگی روح است.

دکتر آل امین افزود: او بنایش شکستن حصار‌های مادی و پیوستن به امر لایزال الهی بوده است.

وی در ادامه مطالبی به شرح ذیل بیان کرد: هستی، در کلام منزوی، یک تناقض شکوهمند است؛ جایی که زیبایی عشق با اضطرابِ فقدان و زوالِ تن گره می‌خورد.

منزوی در غزل‌هایش، جهان را تنها مکانی ساده برای زندگی نمی‌بیند، بلکه صحنه‌ای برای تامل در ماهیت وجود، فهم می‌کند.

او شاعر لحظه‌های اکنون است که می‌داند این لحظه به سرعت به گذشته بدل می‌شود. این درک از جریان سیال زمان و مواجهه‌ی بی‌واسطه با مرگ‌آگاهی، زیربنای نوعی وجودشناسی عاشقانه در اشعار اوست.

عشق، از نگاه منزوی، یگانه راهِ فراروی از پوچی و تنها معنای اصیل است که می‌تواند جهانِ بی‌رحم را برای شاعر قابل تحمل سازد.

در غزل‌های او، معشوق صرفاً یک شخص نیست؛ بلکه تجسمِ معنا و غایتِ قصوای هستی است. مواجهه با معشوق، تجربه‌ای شبیه به کشفِ حقیقت دارد. این عشق، به انسان این امکان را می‌دهد که آزادی خود را در انتخابِ پیوند رنج و زیبایی، تعریف کند. معشوق، همان «دیگریِ مطلق» است که فردیت شاعر را تکمیل می‌کند.

تنهایی و رنج، در جهان‌بینی منزوی، یک نقص نیست، بلکه شرطِ لازمِ آگاهی و سکوی اعتلا برای درکِ عمیق‌تر ذاتِ انسان است.

او با رنجِ درونی آشتی می‌کند، زیرا می‌داند این رنج، محصولِ تفاوتِ میان آرمان و واقعیت است. تنهایی در اشعار او، حالتی منفعل نیست، بلکه یک حالت فعالِ اندیشه‌ورزانه است که شاعر در آن به کشف ذات خود می‌پردازد.

زبان در اشعار منزوی، تلاشی قهرمانانه برای به دام انداختنِ امرِ ناگفتنی و تبدیلِ احساسِ محض به واژگانی ملموس از امر متعالی است.

او با تسلطی بی‌نظیر بر ساختار غزل، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با یک ساختار سنتی، مفاهیم عمیقاً مدرن را بیان کرد. غزل او گسستنِ از کلیشه و رسیدن به یک زبانِ شخصی‌شده است؛ زبانی که در عینِ سادگی، حاملِ بارِ سنگینِ یک جهان‌بینی پیچیده است.

او بنایش شکستن حصار‌های مادی و پیوستن به امر لایزال الهی بوده است.

چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود