به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام و المسلمین «حمید احمدی» رئیس کمیته فرهنگی ستاد مرکزی اربعین، به مناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه اُمالبنین، یادداشت زیر را با عنوان «بانوی سخاوت و ادب» قلمی کرده است:
امیر بزرگ و شجاع اسلام در انتخابش به برادرش عقیل چنین فرمود: از نسل و خانواده شجاعان و دلیران برایم همسری برگزین تا برایم مادر فرزندان شجاع باشد. در انتخابش ثروت و تفاخر قبیله و طایفه ملاکش نبوده، بلکه فضیلت مهم شجاعت و توانایی در تربیت فرزندان شجاع معیارش بود.
عقیل بن ابیطالب که نسب شناس و آگاه به خصائص اقوام و طوایف عرب بود، به برادرش امیرمومنان پیشنهاد میکند تا با فاطمه کلابیه وصلت کند، چون در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.
در این منظر، شجاعت بنیان و رأس سائر فضیلتها اخلاقی و انسانی است چنانکه امیر مومنان در حکمتی فرمود: "لاأشجَعَ مِن لَبِیبٍ"۱ شجاعتر از خردمند، وجود ندارد." حضرت که خود تجسم و معنای شجاعت است، خردورزی و عقلانیت که از فضائل انسان پارسا و سبب زیست پاک و سالم است را بازتاب شجاعت در آدمی میداند و نیز فرمود:" الشَّجاعةُ نُصرَةٌ حاضِرَةٌ و فَضیلَةٌ ظاهِرَةٌ."۲ شجاعت، نصرت و یاوری نقد و فضیلتی آشکار است.
حضرت در حکمتی دیگر فرمود: "أشجَعُ الناسِ أسخاهُم."۳ "شجاعترین مردم، بخشندهترین آنهاست. شجاعت صرف داشتن توان و نیروی بازوان و قدرت نیست بلکه هنر هزینه و صرف توان و دارایی جسمی و مالی خویش در راه صواب و محبوب و معروف باشد.
با این نگاه، حضرت از پیشنهاد جناب عقیل استقبال میکند او را به خواستگاری میفرستد. او به حوالی مدینه به سرای حزام بن خالد میرود که از دلیرمردان عرب و محب پیامبر و اهل بیتش است. حزام با شنیدن درخواست جناب عقیل، در نهایت ادب، میگوید: به! چه نسب شریف و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما شایسته ایشان یک زن بادیه نشین نیست! جناب عقیل میگوید: برادرم با اوصاف این خانواده آشناست.۴
چون سرای دلیران و پهلوانان است لذا ادب و تواضع که از اخلاق پهلوانی است در تاروپود این خاندان تنیده شده، چنانکه هنگام تعیین مهریه،جناب حزام به عقیل میگوید: دخترم هدیهای است از جانب ما به پسرعموی رسولخدا و طمعی به مال و ثروت نداریم."۵
این بانوی بزرگ و جوان کلابیه در خانواده دلیرمردان ادب و فروتنی و محبت به پیامبر خدا و خاندانش رشد یافت و تندیس ادب و فروتنی شد. چنانکه آوردهاند این عروس جوان علی علیهالسلام هنگام ورود به خانهاش، فرمود: بیرضایت و اذن زینبکبری دختر فاطمه علیهماالسلام وارد نخواهد شد.۶ چه زیبا ادب میکند و حرمت بیت شرافت فاطمی را پاس میدارد.
بر بنیاد خصیصه ادب است که با عشق به علی، فاطمه و فرزندانش، همه وجود و حیاتش را سخاوتمندانه وقف این خانه میکند و از فرزندان جوان علی و فاطمه همچون دیدگانش مراقبت مینماید و کریمانه عمر و محبتش را نثارشان میسازد حتی رنج و آلام روحی احتمالی فرزندان زهرا سلاماللهعلیها را بر نمیتابد و از همسر بزرگوارش تمنا داردکه او را به نامش نخواند چونهم نام مادر فرزندانش است و ممکن است، یاد مادر و جایگاهاش در این خانه باعث رنجشان شود، او را به ام البنین بخواند!۷
چه کریمانه و هوشمندانه این بانوی ادب و کرامت، عنوان جاودان امالبنین را برگزید. او شایسته چنین نام و عنوان شریفی است، مادر فرزندان علی! مادر همه فرزندانش چه زادههایش و چه موالید ارجمند بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه سلامالله علیها!
بانوی سخاوت است، فضیلتی که زاده عشق و مشدد آن است. بانویی که سخاوت شرمنده اخلاص او و اخلاصش در بندِ نجابتش و نجابتی که آیینه دار شرافتش است!
در اوج غربتش بعد از شهادت همسرش، به دیگر همسران توصیه میکند که شایسته نباشد ما همسران مرد بزرگی چو علی به ازدواج دیگری درآییم. او به حق شایسته عنوان شریف "امالمومنین"است که شرافت و حرمت خانه و بزرگ آن را بزرگ داشت و همه عشق و محبتش را به فرزندان فاطمه تقدیم کرد. او که شادمانیاش به چهار دلیر مرد از یادگاران علی است اما هنگامی که زاده فاطمه به دامن خطر و جهاد میرود، نه تنها مانع عزیزانش نمیشود بلکه ایشان را ترغیب به یاریاش میکند و میفرماید: چشم و دل مولایم حسین و در اطاعت او باشید.۸
اگر چه دل کندن از پسری که در شجاعت و ادب از سر آمدان آل هاشم و محبوب علی است، سخت است اما سخاوتش که برخاسته از عشق به علی و فرزندانش است و جانش که به محبت خاندان کرم معطر شده، تشجیعاش میکند تا همه عزیزانش را بیمنت تقدیم کند و ریسمان امید از همه داشتهها برچیند و به خوشنودی حسین علیهالسلام اندیشه کند و بدان خرسند باشد.
هرکه را با باغچه این باغ کردند آشنا
همچو بویگل بآه بی کسی پیچید و رفت
صبح تا طرز بنای عمر را نظّاره کرد
رایت دولت بخورشید فلک بخشید و رفت.۹
حمید احمدی
۱۲ آذر ۱۴۰۲
--------------------------
۱-غررالحکم،۱۰۵۹۱.
۲- همان، ۱۷۰۰
۳- همان،۲۸۹۹
۸-۴-عوالم العلوم،ج۱۷،ص۲۸۳
۹-بیدل دهلوی، غزلیات، غزل۸۷۵
.......................................
پایان پیام/ 167