به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، در حافظه تاریخی ایران، نام میرزا کوچک خان مانند خطی روشن میان صفحات مشروطه میدرخشد؛ مردی که اخلاق، شجاعت و سلوکش هنوز الهامبخش است و خانه قدیمی او در رشت ـ که امروز به موزه تبدیل شده ـ هر روزه محل تماشای قدمهایی است که روزگاری در دل نبرد و اندیشه برداشته شد.
میرزا یونس، بعدها مشهور به «میرزا کوچک خان جنگلی»، در سال 1257 خورشیدی در رشت متولد شد، کودکیاش در صالحآباد رشت گذشت و نوجوانیاش در مدرسه جامع و محمودیه تهران صرف یادگرفتن علوم دینی شد؛ اما التهاب سیاسیِ کشور، مسیر زندگی او را از درس حوزه به سنگر مشروطه کشاند، در دوره مظفرالدین شاه، همزمان با شدتگرفتن نارضایتیها، میرزا در رشت به سازماندهی گروهی از روحانیون پرداخت؛ «مجمع روحانیون» نخستین هستهای بود که بعدها او را به صف پیشتازان جنبش رساند.
با آغاز تحصنها و تنشهای مشروطه، میرزا کوچک خان نیز در شهبندی رشت متحصن شد و پس از کشتهشدن سردار افخم، رسماً به مجاهدان پیوست، در فتح قزوین و سپس در نبردهای منتهی به سقوط تهران، دلاوریهای او زبانزد شد؛ بهویژه در جنگ سهروزه مجاهدان با قوای استبداد که فرماندهی جبهه قزاقخانه را برعهده گرفت.


حوادث پیدرپی او را آرام نگذاشت، در شورش شاهسونها برای یاری به ستارخان رفت، اما بیماری او را بازگرداند، با تحریک ترکمنها علیه مشروطه، این بار داوطلبانه راهی گمشتپه شد و در یکی از درگیریها زخمی شد، مدتی را در بادکوبه و تفلیس بستری بود و هنگامی به گیلان بازگشت که غائله محمدعلی شاه رو به پایان بود، با وجود این، به دستور کنسول روس از اقامت در گیلان محروم شد و به تهران رفت تا علیه نفوذ تزار فعالیت کند.
در همین سالها بود که مسیر فعالیت او شکل تازهای گرفت، نخست به «مجلس اتحاد» در رشت پیوست و سپس با تغییر ساختار گروه، «هیأت اتحاد اسلام» را رهبری کرد؛ هیأتی که هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به سرعت به قدرتی مؤثر در شمال کشور تبدیل شد، روستای کسما در فومن مرکز فعالیت فداییان شد و از سال 1294 تا 1296، بخشهایی وسیع از گیلان و مازندران و طالش و تنکابن زیر نفوذ این جنبش قرار گرفت؛ جنبشی که بعدها «نهضت جنگل» نام گرفت.

درگیریها با نیروهای خارجی مسیر نهضت را پیچیدهتر کرد، در سال 1297، جنگلیها راه رشت – منجیل را در دست گرفتند، اما با اتحاد نیروهای روسی و انگلیسی و ورود زرهپوشها و هواپیماها، رشت سقوط کرد، 10 روز بعد، انگلیسیها وارد شهر شدند و مذاکرهای میان آنان و نمایندگان جنگلیها صورت گرفت؛ توافقی که اختلاف داخلی ایجاد کرد و میرزا را ناچار به انحلال «کمیته اتحاد اسلام» و تشکیل «کمیته انقلابی گیلان» کرد.
همزمان فشار دولت مرکزی نیز بیشتر شد، وثوقالدوله پیام صلح فرستاد اما میرزا نپذیرفت، تیمورتاش به استانداری گیلان اعزام شد و نیروهای قزاق به فرماندهی استاروسلسکی مأمور سرکوب شدند، در چنین فشاری بود که دکتر حشمت، پزشک محبوب لاهیجان و از یاران میرزا، پس از نوسان و تردید، به دست نیروهای دولتی افتاد و در اردیبهشت 1298 اعدام شد؛ رخدادی که ضربهای سنگین به نهضت جنگل بود.

با پیروزی انقلاب اکتبر، برای مدتی کوتاه مناسبات جنگلیها و روسها بهبود یافت؛ اما تغییر سیاست مسکو بار دیگر همه معادلات را برهم زد، ارتش سرخ در اردیبهشت 1299 وارد انزلی شد و میرزا برای مذاکره با فرمانده روسها به این شهر رفت، توافقهایی اولیه حاصل شد، اما سیاست شوروی بهسرعت در مسیر همکاری با انگلستان قرار گرفت و حمایت آنان از نهضت کاهش یافت.
در همین سال، در رشت «جمهوری» اعلام شد، اما اختلافات داخلی در حکومت شورایی گیلان، تحولات مسکو و حرکت نیروهای دولتی به فرماندهی رضاخان، نهضت را در تنگنا قرار داد، بسیاری از فرماندهان یا تسلیم شدند یا به قفقاز گریختند و میرزا با گروهی محدود در جنگل ماند.


پایان داستان، سرد و سخت بود، میرزا کوچک خان در یازدهم آذر 1300، در راه خلخال و در میان بوران گرفتار شد و جان باخت؛ با مرگ او نهضت جنگل نیز به نقطه پایان رسید، سرنوشت پیکرش نیز ماجرایی طولانی داشت: ابتدا در گیلوان دفن شد، اما سر او به دستور سالار شجاع بریده و به تهران برده شد، سالها بعد، آزادیخواهان سرِ میرزا را از گورستان حسنآباد بیرون آوردند و مخفیانه به رشت بردند؛ جایی که در بقعه سلیمانداراب نگاهداری شد تا اینکه در سال 1321، بنا بر وصیتش، پیکر میرزا کوچک خان در تپهای روبهروی همین بقعه آرام گرفت و بعدها بارگاهی بر آن ساخته شد.
امروز نام میرزا کوچک خان، همچنان یادآور آرمان آزادی و استقلال در ایران معاصر است و خانه کوچک او در رشت، سایهای از روزهایی را بر جان مینشاند که یک طلبه جستوجوگر، به رهبر یکی از مهمترین خیزشهای مردمی شمال ایران تبدیل شد.
انتهای پیام/